زنده یاد رحمان کریمی: لنگر و زنجیر

 

                           لنگر و زنجیر

 

لنگر از فریادها بردارید

به دریای فغان زنید

تا موج بر موج طغیانش آوار شود

در پشت دریچه های بستهٌ سرمایه .

 

چه کم خون کرده است

هول هیولای حریص سرمایه

درماندگان جهان را .

 

لنگر از سکوت ساکتیان بردارید

که زمان خاموشی نیست

اگر جهان را دادرسانی هست

ما از مُحق ترین دادخواهان زمانه ایم .

از کبوتران نامه رسان نیستیم

ما عقابانیم ،

آسمان پرواز

زیر بال هایمان در تلاطم اعتراض .

 

کجایند ژان پل سارتر ، سیمون دو بووار

کجایند امه سه زر ، فرانتس فانون ؟

آه که این تبدیل تمدن است

به کمال و غنای سرمایه .

قطع کردند نسل روشنفکران معترض را

تا مغروق جام ها و نام های پوک محتاط شوند .

 

من لنگر از شعر برنمی دارم

که دوای درد هیچ دردمندی نیست

صنعت ضعیفی ست که بکار شاعران می آید

و بس .

 

زنجیرهای هر ملاحظه را بگسلید

به خیابان آیید که آمدنتان

خود شعر است ، حماسه است

نبردی رویارو هرچند نابرابر

اما سرشار از سخن زیبای عمل .

چنین است که من

از پس بیش از نیم قرن سرودن شعر

دیگر شاعر نیستم

یک سخن نویس عاصی ام .

هنگام که خون می نویسد تاریخ میهنم

من چگونه با واژگان

نقاشی کنم گل سرخ باغ ها را ؟

 

لنگرها بردارید و

زنجیرها را بگسلید .    

 

از کتاب در «جستجوی قلب جهان»