هنوز بعد از اینهمه سالها افتادن توی یک گوشه ی مالیخولیایی دنیا و غربت بی انتها اما شب و روزهای عاشورا رؤیایی هذیانی، شهادت حسین و سیاوش را سوگوارانه در دلم افروخته و بر جانم مجنونانه شعله میکشد. با آنکه از حقیقت ملموس شهادت حسین و افسانة اسطوره وار سیاوش قرون بسیار میگذرد اما حقیقت عریان رسالت انسان و سهولت نثار جان و جسارت ایستادگی به پای آن تا مرز مرگ در آستان خدای عدالت و ایمان تا نهایت این حد، برایم تصویر ناشدنی و ناباور بود تا....
خاطرة روزهای عاشورا که مرا هم معمولاً به تماشای تعزیه در دهات ایران میبردند هنوز ذهن کودکیام گاهی به خود مشغول میدارد وقتی انبوه نیزهداران با لباسها و سربندهای رنگارنگ سوار بر اسبان آذین بسته از مقابلم رد میشدند تا با تصویرسازی از حماسة عاشورا اما در پایان نمایش، مردی درشت جثه و اسب سوار با چهره ای سخت غضبناک سر به دنبال سوارکاری خوش صورت با شال درخشان سبزرنگ گذاشته و او را به قتل میرساند....زبانم از ترس بند میآمد و مثل برق گرفته ها خشکم میزد. بعد پیکر به ظاهر حسین شهید و چند کبوتر خونین بال را روی اسبی سفید و سیاهپوش و گاهواره کودکی را روی اسبی دیگر دور میدان گردانده و نوحه هایی چنان سوزناک در سوگ حسین سر میدادند که درد و ترس یکجا توی سینه ام میپیچید و بغض و اشک بی امان راه نفسم را جوری می بست که از حال میرفتم و....
اغلب سالهای کودکی، روزهای عاشورا بر من چنین گذشت تا....در جوانی یک روز پدرم را به اجبار وادار به صحبت درباره حماسهی عاشورا و تعزیه دربارهی آن کردم که عبور سرفراز سیاوش را از آتش اثبات بی گناهی او میدانست گرچه بعداً او را به شهادت رساندند اما در عبور شتابان از درازنای زمان وقتی خون اسطوره ای حقیقی بر زمین جاری و حسین مظلومانه به شهادت رسید، سوگواران راستین تاریخ را به هم پیوسته و تا زمین و زمان و زندگی در جهان جاریست خونهای بسا بی گناه دیگر نیز در مسیر رهایی انسان از اسارت و ستم بر زمین خواهد ریخت؛ همانگونه که چهل سال آزگار از بدنهای مجاهدین بی گناه، خون « حسین » ها و « سیاوشان » و از بدنهای زخم آجین مردم رنجدیده ی ایران و دلاور کانونهای شورشی در پنجه های غول زمان، خامنهای خون آشام با سایهی دستان شوم استعمار کهنه کار بر سر آن در سرزمین گربه نشان، خون جاودان دوران جاریست تا روز موعود که همزیستی و عدالت در سایه ی رنج، خون و فدای مجاهدان و راهبرانشان فدیه راه صعب و پر سنگلاخ آزادی شده آنرا ثقل حقیقت بخشد.