بخش اول
خبر قتل دردناک میر محمد موسوی در بازداشتگاه نیروی انتظامی لاهیجان هر انسانی را میخکوب میکند. یک خانم ایرانی که در شهر او را دیدم در صحبتی کوتاه با لحن دردآلودی گفت « میخواهم بدانم که چگونه یک انسان میتواند با همنوع خویش این بکند که بر سر این جوان آورده اند؟»
در بطن این سئوال مظلومانه ، منطقی بسیار غلط جای دارد که جنایات حکومت ولایت فقیه را نه ناشی از نظام بلکه از تقصیر یک فرد جنایتکار میبیند.
در سالیان تاریک چهل و چند ساله حکومت آخوندی آنچه که ما شاهدش بوده ایم تربیت جلاد در مقیاس صنعتی انبوه هست . مجموعه ای از سیاستهای آگاهانه و هدایت شده به منظور تربیت و تکثیر امثال لاجوردی ، حاج رحمانی، قاضی مرتضوی ، قاضی صلواتی ، پورمحمدی ، و هئیت مرگ های سی گانه و ... توسط حکومت اتخاذ و اجرا شده است . افرادی که زمانی در زندانها چشمها را ازحدقه در می آوردند الان در خیابانها چشم ها را با سرب پر میکنند، زخمی را در خیابان زجر کش کرده و از درد کشیدن مجروح در حال مرگ قهقهه میزنند.
وسعت جنایات دال بر این است که این ژاژخواهی و دیو صفتی دیگر ناشی از خصائل فردی یک روانپریش بیرحم نبوده و محصول کارخانه ی جلاد سازی حکومت تمامیت خواهی است که با انواع وسایل از مواد روانگردان ، شلاق ، اسید، جوخه ی اعدام ، تخت شکنجه و .... تا چوبه دار بر حکومت ما باز نشسته است .
بخش دوم
همزمان در آستانه ی ده شهریور و کشتار اعضای یگان فدائی اشرف هستیم که بخش اعظم شهدا با دستهای بسته و با شلیک در جمجمه شان شهید شدند.گزارشگر ملل متحد که این جنایات را ثبت کرده بود ، در هراس از شرکت در یک دادگاه بین المللی علیه دولت دست نشانده ی نوری مالکی ، توسط همان جنایتکاران به قتل رسید.
بیش از سی و شش سال از قتل عام هزاران زندانی زن و مرد مجاهد و مبارز میگذرد که تنها گناهشان سرموضع بودن بود. از تمامی زندانیان زن قتل عام شده تنها یک نفرشان مجاهد نبود. تماشای اطوار و گفتار و اعمال کراهت بار دژخیم حمید نوری در طی دادگاه استکهلم کفایت میکند که غنی شدن« ابتذال شر » را در این رژیم دریافت.
سئوال این است که چرا دول غربی این نظام سرتاپا جنایت را در حمایت خود دارند و در این مسیر پر افتضاح هر روز از لجنزاری به مرداب دیگری پرت میشوند. دولت سوئد که زمانی مدال وجدان حقوق بشر بین المللی را به سینه ی خودش آویزان میکرد ، با ارسال مستقیم یک افسر اطلاعاتی سوئد از طریق پارلمان اروپا، و یک خبرچین پلیس مخفی سوئد به طور مستقیم ، به ایران تحت حاکمیت ولی فقیه ، آتوهای لازم برای چانه زنی را در اختیار رژیم گذاشت تا در بحث موسوم به مبادله مورد استفاده ی رژیم قرار گیرد.
همزمان رژیم ولایت فقیه با دخالتهای عمده در جنگ اوکرایین به پیچاندن قمه در پهلوی اروپا ادامه میدهد.
هدایت و دخالت مستقیم در جنگ غزه و اسراییل هم زمینه ی مهم سیاسی دیگری است که هژمونی فعلی منطقه را به چالش جدی کشانده است .
اما چه میشود که غرب ، این رژیم را بر آلترناتیو مردمی آن مرجح میداند ؟؟
بخش سوم
با یک نگاه مختصر به برنامه ی ده ماده ای خانم رجوی میشود زمینه های مشترک این برنامه را با دموکراسی های متداول را دریافت. اعتقاد به برابری زن و مرد، ضرورت گذار قدرت از کانال انتخابات مستقیم ، عدم دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه و تاکید بر هسته ای نبودن ایران ، به طور منطقی باید به این نتیجه برسد که با مجاهدین و مقاومت راحتتر میشود به مذاکره نشست و توافقی حاصل کرد تا اینکه خود را درگیر معاملات پر فضاحتی با رژیم ولایت فقیه بکند ، از دوران ایران کنترا ، تا معاملات توتال و اسکاندیا و ... مماشات با رژیمی صورت میگیرد که از بیخ و بن نافی انقلاب فرانسه و دستاوردهای آن بوده و بر تسلط مطلق فقیه تاکید میکند.
حجم معادلات اقتصادی غرب با ایران از اهمیت استراتژیکی برخوردار نیست . ترس بحران انرژی هم در این اشل نیست . آیا غربیها از تروریسم رژیم میترسند ؟نقش فراماسونری چیست؟
به نظر بنده اینها عوامل حداقلی ( ماینور) هستند . عامل مهم و ماژور در جای دیگری نهفته است که به آن خواهم پرداخت.
بخش چهارم
مشاهده- قیاس ، اندازه گیری و در نهایت استنتاج سه مرحله ی هر کار علمی محسوب میشوند. پیشرفت علم در حقیقت مدیون پیشرفت ابزار و متد اندازه گیری هاست.
قوه ی مشاهده و استنتاج بشر تغییر زیادی نکرده است.
این را بخاطر داشته باشیم تا بحث روشن تر بشود.
در تاریخ روانشناسی و مکانیزم بقای انسان در شرایط فوق بحرانی، در بعد از پایان جنگ دومجهانی ، مطالعات زیادی انجام شده که
یک : به سبعیت صنعتی به کار رفته در هو لو کاست و
دو: به مکانیزم های بشر در تنازع بقا در از سر گذراندن شرایط بسیار سخت محیطی مثل اردوگاههای آدم سوزی ، آشویتز و ...، میپردازد.
هانا آرنت فیلسوف آلمانی که در مقاومت مسلحانه پارتیزانها علیه هیتلر و حکومت نازی ها ، فعال بود در توصیف آیشمن ، به توضیح « ابتذال شر » میپردازد .
الی ویزل و هیادی فرید در آثار خود به روانشناسی انسان در تحت شرایط بسیار سخت پرداخته و نتیجه میگیرند که « خود پرستی » و اگو ایسم در تلاش برای بقا یک واکنش طبیعی انسانی بوده و نمیتوان آن را سرزنش کرد و به شماتت بازماندگان دست زد.
اما در پایداری شکوهمند ۱۴ ساله مجاهدین در قتل گاه لیبرتی و شرایط سنگین اشرف یک پدیده ی کاملا متناقض با پدیده های که برشمردیم ظهور میکندکه با توجه به بحث ما شایان توجه هست.
بخش پنجم
عرض و طول مجاهدین اشرف یک و لیبرتی شامل چندین هزار نفر هست که با یک گروه چند نفره بسیار متفاوت بوده و تجربیات مبارزاتی آنها به طور منطقی و علمی جزء دستاوردهای کل بشریت است.
در تجربه ی بسیار شخصی بنده در اشرف سه در طی دوران پاندمی من شاهد پدیده ای بودم که من را تا به صورت کاملا بیسابقه ای منقلب کرد. ساده و خلص کلام آن بود که هر مجاهد بیمار مبتلا به کرونا که در حالت نیمه خفگی و تنگی نفس بود و برای او استفاده از کپسول اکسیژن توصیه میشد ، بنا بر آنچه که خود بنده شاهد بوده ام، و این در مورد تک تک آنها صادق است ، سئوال میکرد« آیا بقیه دریافت کرده اند؟ آیا اکسیژن کافی برای همه وجود دارد؟ »
این برخورد که یکانسان مجاهد از امکان بهبود تنفس برای خود در لحظات نیمه خفگی ، گذشته و خواستار این هست که دیگران قبل از او از اکسیژن بهره مند شوند ، را متصور کنید ! این از خود گذشتگی در تمام اخلاق و اعمال مجاهدین ساری و جاری است . به قول عزیزی مجاهدین نه فقط برای خوش اخلاقها، صاحبان معرفت ، انسانهای شریف ایران بلکه برای همه ی ایرانیان خودشان را فدا کرده و میکنند که این شامل معتاد ها، له شدگان استثمار از هر نوع آن ، سارقین ، خلافکارها و ... یعنی همه ی ایرانیان از هر قوم وقبیله ای هم میشود.
در اخلاق مجاهدین ما باران رحمت و محبت بیدریغی را دیده ایم که یکسان و بدون چشم داشت جاری است.
دنیای مجاهدین دنیای پذیرش تغییر و رها شدن از تقدیرهاست. دنیای رفع استثمار انسان از انسان در پیچیده ترین اشکال آن است. دنیای پذیرش آگاهانه و مسئولانه است.
این تعریف انسان در مجاهدین است که بورژوازی وارتجاع را پشت سر گذاشته بر آنها پیشی گرفته است تا آغاز فصل جدیدی در تاریخ پر فراز و نشیب انسان را اعلام بکند.
نقطه ی قهر بر دنیای قدیم و پا گذاشتن به دوران جدیدی است که اکنون در این سازمان متبلور شده است.
دلیل دشمنی هم همین است
یکی جلاد تولید میکند، یکی سوداگر و رمال و دیگری انسان متعهد .
انتخاب با ماست که بخواهیم در کدام سمت باشیم .