ارزیابی پایگاه اجتماعی و محبوبیت یک سازمان سیاسی در دوران اختناق و دیکتاتوری
پروفسور حسین سعیدیان
خلاصه
در شرایط دیکتاتوری، ارزیابی دقیق و علمی از محبوبیت یک سازمان سیاسی، به ویژه آن نیروهایی که به عنوان یک جایگزین مطرح میشوند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. فعالان سیاسی، سیاستگذاران و پژوهشگران، همواره به دنبال یافتن روشها و معیارهایی برای سنجش پایگاه اجتماعی چنین سازمانهایی هستند. این مقاله با هدف ارائه چارچوبی برای ارزیابی از محبوبیت سازمانهای سیاسی در شرایط اختناق، به ویژه با تمرکز بر نمونهای مانند سازمان مجاهدین خلق ایران تدوین شده است. ابتدا، پیچیدگیهای سنجش پایگاه اجتماعی یک نیروی سیاسی در شرایط اختناق را بررسی و چارچوبی برای ارزیابی ارائه میدهم و در ادامه، به بررسی عمیقتر عوامل مؤثر بر محبوبیت اینگونه سازمانها و چالشهای موجود در این زمینه خواهم پرداخت.
۱. اختناق و سرکوب در دوران دیکتاتوری
در دوران رژیم دیکتاتوری مذهبی سرکوبگر، آزادیهای فردی به شدت محدود شده و جوّی از وحشت و اختناق بر جامعه سایه افکنده است. در چنین فضایی، ترس از دستگیری، حبس، شکنجه و اعدام، مردم را به خودسانسوری وادار میکند و هرگونه تلاش برای بیان آزادانه نظرات را سرکوب میسازد. در چنین شرایطی، بیان آزادانه نظرات و حمایت از یک سازمان سیاسی مخالف رژیم، انهم از نوع برانداز انقلابی، به شدت خطرناک و پر هزینه است. این عوامل، ارزیابی دقیق میزان محبوبیت چنین سازمان سیاسی را غیرممکن میسازند زیرا مردم به دلیل ترس از تبعات، اغلب نظر واقعی خود را بیان نمیکنند و اطلاعات موجود در رسانهها نیز تحت کنترل رژیم قرار دارد. در نتیجه، سنجش واقعی افکار عمومی در چنین محیطی، با چالشهای جدی مواجه است.
سازمان مجاهدین، به عنوان بزرگترین و جدی ترین نیروی اپوزیسیون، و نیروی محوری بزرگترین ائتلاف و آلترناتیو سیاسی یعنی شورای ملی مقاومت ایران، همواره هدف اصلی سرکوب رژیم ولایت فقیه بوده است. هزینه حمایت از این سازمان، به ویژه در داخل ایران، بسیار گزاف بوده و میتواند به از دست دادن آزادی و حتی جان فرد منجر شود. رژیم ایران به هیچ وجه تحمل هیچگونه حمایت یا همدلی با مجاهدین را ندارد و در طول ۴۵ سال گذشته، اقدامات سرکوبگرانه شدیدی علیه اعضای و هواداران این سازمان انجام داده است. قبلا حتی کسانی که روزنامه این سازمان را در اختیار داشتند، اعدام مینمود. این واقعیت که مقامات بلندپایه رژیم به صراحت اعلام کردهاند که حتی "روزنامه خوان و اعلامیه خوان" [۱] مجاهدین و یا کسانیکه فقط برای سازمان نان میخریدند باید اعدام میشدند [۲]، نشان از شدت سرکوب و تلاش رژیم برای حذف هرگونه حمایت از مجاهدین است.
۲. معیار پایگاه اجتمایی
در دوران دیکتاتوری مطلق، تنها معیار سنجش پایگاه اجتماعی و به تبع آن مشروعیت و اعتبار یک سازمان سیاسی، میزان مقاومت در برابر دیکتاتوری و مبارزه و پرداخت بها برای جایگزینی آن با یک سیستم دموکراتیک است. همانطور که پیشتر در مقالهای در باره آمارگیری در دوران دیکتاتوری توضیح دادیم، "چه در ایران و چه در کشورهای دیگر جهان که تحت دیکتاتوری یا اشغال بهسر میبرند، مشروعیت و مقبولیت، تابع بلافصل مبارزه و مقاومت هر شخصیت یا نیروی سیاسی در برابر اختناق و دیکتاتوری یا اشغالگری است. آن گاه پس از سرنگونی دیکتاتوری و استقرار یک نظام دموکراتیک یا پایان اشغالگری، نوبت سنجش محبوبیت و پایگاه اجتماعی هر کس و هر نیرو، بر اساس تعداد آرا و صندوق رأی و انتخاب آزادانه فرا میرسد" [۳].
زمانی که یک سازمان به طور فعال در برابر یک رژیم ظالم مبارزه میکند و هزینههای سنگینی را برای این مبارزه میپردازد، و علیرغم سرکوبگری های دیکتاتوری نه تنها از بین نمیرود، بلکه گسترده و قوی تر هم میشود، ثابت میکند که از حمایت و پایگاه مردمی برخوردار است. تاریخ نیز این موضوع را تأیید میکند. مقاومت فرانسه در برابر نازیها، و مبارزه مردم آفریقای جنوبی علیه آپارتاید نمونههایی از جنبشهای مقاومتی هستند که با تکیه بر حمایت مردمی به پیروزی رسیدند. در چنین شرایطی، روشهای سنتی سنجش محبوبیت مانند نظرسنجیها، به دلیل وجود ترس از بیان آزادانه نظرات و کنترل ارتباطات توسط رژیم، قابل اعتماد نیستند. بنابراین، مقاومت به عنوان یک شاخص کلیدی برای ارزیابی قدرت، پایگاه، و مشروعیت یک سازمان سیاسی در شرایط دیکتاتوری محسوب میشود.
با استفاده از این معیار، یعنی میزان مقاومت در برابر دیکتاتوری، سازمان مجاهدین با فاصلهٔ زیاد از بقیه جلوتر است. بیش از ۱۰۰,۰۰۰ عضو و حامی مجاهدین، اکثرا با تحصیلات بسیار بالا، از جمله هزاران زن و جوان، توسط رژیم ایران اعدام شدهاند و سازمان مجاهدین همچنان محکم و استوار بر مواضع خود ایستاده و پایگاه اجتماعی ان گسترده شده است. اگر این سازمان پایگاه قوی اجتمایی نداشت، بخاطر هزینهٔ بسیار بالا که رژیم ایران برای هرگونه ارتباط با مجاهدین تعیین و اجرا کرده، هرگز نمیتوانست دوام بیاورد.
۳. هزینه حمایت از یک سازمان انقلابی برانداز
رژیمهای دیکتاتوری، به دلیل ماهیت سرکوبگرانه خود، همواره نسبت به مخالفان واقعی خود حساسیت شدیدی نشان میدهند. سازمانهایی که به عنوان تهدیدی جدی برای بقای این رژیمها شناخته میشوند، اغلب با شدیدترین اشکال سرکوب مواجه میشوند، و اعضا و حامیان چنین سازمانهایی، به دلیل تعهد و مقاومت خود در برابر دیکتاتوری، به عنوان اهداف اصلی سرکوبگران قرار میگیرند.
نه تنها مجاهدین بزرگترین قربانی اعدامها در دیکتاتوری ولایت فقیه بودهاند، در حال حاضر، این سازمان دارای بیشترین زندانی سیاسی و زندانیان این سازمان سختترین احکام را دریافت میکنند. رژیم ایران برای حفظ قدرت خود، همواره با مجاهدین خلق برخوردی بیرحمانه داشته، و زندانیان سیاسی حامی مجاهدین بار سنگین این سرکوب را بر دوش میکشند. برای مثال، خانم مریم اکبری منفرد، به جرم تماس با اقوامش در اشرف (قرارگاه مجاهدین) و دادخواهی از خواهر و سه برادر شهیدش، بیش از ۱۵ سال است که حتی بدون یکروز مرخصی در زندان و انفرادی بوده است. اخیرا و بدون دلیل سه سال دیگر به حبس خانم اکبری منفرد اضافه شده است. بسیاری دیگر نیز به سرنوشتی مشابه او دچار شدند. چندین پدر (مانند علی صارمی، جعفر کاظمی، محمدعلی آقایی، و ...) بخاطر سفر به عراق و دیدار با فرزندانشان در قرارگاه اشرف، بعد از بازگشت به ایران توسط رژیم ایران دستگیر و اعدام شدند. این تنها گوشهای از جنایات سیستماتیک رژیم ایران علیه هواداران و نزدیکان مجاهدین است. این مجازاتها به وضوح نشان میدهند که رژیم ایران تا چه اندازه نسبت به مجاهدین هراس و حساسیت دارد و برای خاموش نمودن هر صدای حامی مجاهدین به چه جنایاتی دست خواهد زد.
یاداوری میکنم که حمید نوری که خودش یکی از مسئولین اجرایی اعدام در زندانهای اوین و گوهردشت در سال ۱۳۶۷ بود و در دادگاهی در استکهلم سوئد به دلیل مشارکت در اعدامهای زندانیان سیاسی به حبس ابد محکوم شد، در حین دفاعیات اقرار کرد که نام بردن از مجاهدین حتی برای بازگشت او به ایران نیز قابل ترس و نگرانی است [۴].
۴. دیکتاتور بهتر از همه تهدید استراتژیک و حیاتی خود را تشخیص میدهد
یکی از شاخصترین ویژگیهای رژیمهای دیکتاتوری، حساسیت شدید آنها نسبت به اپوزیسیون، به ویژه آنهایی است که تهدید حیاتی و جدی برای بقای رژیم محسوب میشوند. بعبارت دیگر، یک حکومت دیکتاتوری بهتر از همه تهدید استراتژیک و حیاتی خود را تشخیص میدهد. رژیم ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و نسبت به دشمنان واقعی و استراتژیک خود آگاهی کاملی دارد و نگران دشمنی که پایگاه قدرتمند و قدرت استراتژیک ندارد، نخواهد بود.
به اقرار سردمداران رژیم، سازمان مجاهدین به عنوان اصلیترین و سازمانیافتهترین نیروی اپوزیسیون، همواره در صدر فهرست دشمنان رژیم قرار داشته است. نه تنها سردمداران رژیم، بلکه ایادی ان و کسانیکه یا همدلی و یا منافع مشترک با رژیم ایران دارند، و خواهان سرنگونی تمامیت آن نیستند، در رسانه های داخل و خارج علنا اعلام نمودهاند که مجاهدین مرز سرخ آنهاست. دلایل این خصومت عمیق فراتر از اختلافات ایدئولوژیک است. مجاهدین با تشکیل آلترناتیو شورای ملی مقاومت و ارائه یک چشمانداز روشن برای آینده ایران و با بهرهگیری از یک تشکیلات قوی و دموکراتیک، توانستهاند حمایت گستردهای بینالمللی را جلب کنند. از سوی دیگر، نقش مؤثر این سازمان در ضربه های استراتژیک به رژیم، مانند نقش کلیدی در پایان دادن به ادامه جنگ ضد میهنی خمینی، افشای برنامه هستهای رژیم، چاپ ده ها کتاب در افشای گروه های نیابتی و پروژه های تسلیحاتی رژیم، مستندسازی جنایات رژیم ایران در مجامع بینالمللی، و توان آنها در بسیج مردمی و کانونهای شورشی در قیامهای گذشته، تهدیدی اصلی برای بقای رژیم محسوب میشود. بعضی از سردمداران رژیم اعلان کرده اند که مجاهدین "دشمنترین دشمنان این نظاماند" و هیچ ضربه اساسی به رژیمشان نبوده که مجاهدین نقش اصلی در ان نداشته باشند [۵]. سردمداران وزارت خارجه رژیم ایران همچنین بارها اقرار کردهاند که در تمام ملاقاتهای خارجی، اولین خواسته آنها محدود کردن مجاهدین میباشد.
۵. بگو کیستی تا بدانم چیستی (یا مختصات سیاسی مدعیان)
بطور کلی، برای سنجش عمق و اعتبار باورهای سیاسی افراد، میتوان از آنها پرسید: نظر شما درباره رژیم ولایت فقیه چیست؟ آیا معتقدید که سرنگونی تمامیت رژیم و جایگزینی آن با یک جمهوری دموکراتیک ضروری و تنها راه حل برای ایران است؟ آیا ادامه ضد میهنی جنگ با عراق، برنامه هستهای نظامی، سازماندهی و حمایت از گروههای تروریستی، بزرگنمایی از تروریست ارشد قاسم سلیمانی، و همچنین سیاستهای فریبکارانه داخلی مانند دوران اصلاحات خاتمی، به ضرر منافع ملی ایران بوده است یا نه؟ آیا همه این سیاستها را بدون اما و اگر محکوم میکنید؟ پس از پاسخ به این سوالات، میتوان درباره اعتبار دیدگاه آن افراد (و انگیزههای پنهان آنها) تامل نمود، زیرا که شیطانسازی های مغرضانه و هدفمند رژیم ایران و ایادی آن علیه مجاهدین حول و حوش این موارد بوده اند. بقول سعدی بزرگ (البته با تغییر): بگو کیستی تا بدانم چیستی.
من با بسیاری از هموطنانمان مخصوصا دانشجویان که از ایران میایند صحبت کردهام. آنهایی که رژیم ایران را تنها دشمن ایران میدانند (و هیچ دشمن شمارهٔ ۲ یا ۳ را برسمیت نمیشناسند) و براندازی رژیم، مخصوصا از راه قهرآمیز را تنها راه حل میدانند، حمایتهایشان از سازمان مجاهدین را به درجات مختلف ابراز نمودهاند.
۶. شیطانسازی بسیار گسترده
رژیم ایران به عنوان بزرگترین دشمن آزادی، همواره از ابزارهای مختلفی برای سرکوب و تخریب مخالفین و حفظ قدرت استفاده کرده است. یکی از این ابزارها، شیطانسازی بسیار گسترده علیه مجاهدین به عنوان اصلیترین مخالف این رژیم است. رژیم ایران با استفاده از رسانههای تحت کنترل مثل رادیو، تلویزیون، مساجد، دانشگاهها، مطبوعات، و سینما، دروغ گویی، شیطانسازی، و عملیات روانی بسیار گسترده علیه مجاهدین انجام داده تا چهره آنها را در نزد افکار عمومی مخدوش کند. مگر دیدگاه منفی یک هموطن دربارهٔ مجاهدین از کجا بوجود آمده است؟ سرچشمه تمام اتهامها و دیدگاههای منفی علیه مجاهدین بهطور مستقیم رژیم ایران و غیر مستقیم ایادی رژیم در خارج از ایران است. اگر کسی ادعا میکند که مخالف رژیم ایران است، باید از هر گونه تبلیغاتی که منبع آن رژیم و عواملش بودهاند، فاصله گرفته، آنها را محکوم، و مطلقا آنها را اساس ارزیابی از مجاهدین قرار ندهد.
برای تشریح مقوله بالا، یک یاداوری کوتاه میکنم: در روز عاشورای سال ۱۳۷۳، وزارت اطلاعات رژیم ایران در یک عملیات از پیش طراحی شده، بمبی را در حرم امام رضا منفجر کرد که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم بیگناه شد [۶]. هدف اصلی وزارت اطلاعات از این جنایت هولناک، نسبت دادن آن به مجاهدین خلق و تخریب چهره این سازمان بود. آیا برای دروغ گفتن و اتهام پراکنی رژیم ایران بر علیه مجاهدین هیچ مرز دیگری میتواند وجود داشته باشد؟ رژیم ایران مجاهدین را یک تهدید وجودی خود مینبیند و برای حفظ قدرت، هرگونه دروغ سازی برای تخریب آنها و ایجاد فاصله بین مردم و آنها را واجب میداند. انبوهی از این مثال ها وجود دارند. بنابراین، ضروری است که نسبت به اطلاعات منتشر شده توسط این رژیم به شدت بدبین بوده و با استفاده از منابع مستقل و قابل اعتماد، به بررسی و ارزیابی آنها بپردازیم. گفتهای از مالکوم ایکس فقید را یاد آوری میکنم: "رسانه ها قدرتمندترین موجود روی زمین هستند. آنها این قدرت را دارند که بی گناهان را مجرم جلوه دهند و مجرمان را بی گناه کنند و با این قدرت ذهن توده ها را کنترل میکنند" [۷]. رژیم فاشیستی و فاسد با همین ابزارها میخواهد که ذهن ما را کنترل و نسبت به مجاهدین بدبین کند. بطور واقعی و بدون اغراق، تنها گناه مجاهدین دادن انبوهی شهید و قبول سختیها برای آزادی مردمشان بوده است. به همین خاطر، علیرغم ماشین قدرتمند شیطانسازی رژیم، همینکه هموطنانمان با واقعیت مجاهدین آشنا میشوند، تاثیرات این شیطانسازی ها فوراً از بین میروند.
۷. تمرکز بر اصول، نه پوپولیسم
برای یک سازمان انقلابی، جدیت مبارزه برای سرنگونی یک دیکتاتوری و جایگزینی ان با یک نیروی مردمی فراتر از محبوبیت و پوپولیسم کوتاه مدت است. یک سازمان سیاسی باید دارای چشمانداز روشن، و صداقت و شجاعت برای اتخاذ تصمیمهای دشوار باشد. تاریخ پر از مثالهایی است که نشان میدهند رهبران بزرگ به دلیل پایبندی به اصول و ارزشهای خود، توانستهاند تغییرات مثبت و ماندگاری ایجاد کنند. مارتین لوتر کینگ جونیور، یکی از برجستهترین رهبران قرن بیستم، در ابتدا با مخالفت بسیاری در آمریکا مواجه شد، اما او با پایبندی به اصول عدالت و برابری، توانست به تغییر نژادی در ایالات متحده کمک کند و الان یک شخصیت بسیار قابل احترام میباشد. رهبران واقعی، به جای نگرانی برای محبوبیت (و در دوران کنونی، محبوبیت تصنعی و پوچ مانند "لایک" گرفتن و بالا بردن تعداد فالورها)، بر اصول و ارزشها پافشاری میکنند و برای تحقق اهداف خود، از سختیها، چالشها، و تهمتها نمیهراسند. این رویکرد، در نهایت و بدون شک، به موفقیت و ایجاد تغییرات مثبت منجر خواهد شد.
مجاهدین به عنوان یک سازمان سیاسی، هدف اصلی خود را براندازی دیکتاتوری ولایت فقیه و استقرار یک نظام دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر در ایران میداند. این سازمان در مسیر رسیدن به این هدف، به جای دنبال کردن رویکردهای پوپولیستی و کسب محبوبیت زودگذر، بر پایبندی به اصول و ارزشهای خود تاکید دارد. به همین دلیل، این سازمان حاضر نیست برای کسب محبوبیتهای صوری از اصول خود کوتاه بیاید، و بقول معروف، نان را به نرخ روز بخورد. سازمان مجاهدین این رویکرد را بار ها در ۴۵ سال گذشته از خود نشان داده است. برای مثال، وقتی که خمینی در اوج محبوبیت بود و تودهها عکس او را در ماه میدیدند، مجاهدین حاضر نشدند که در مقابل سیاستهای ارتجاعی او، مانند حجاب اجباری، سکوت کنند، و یا به قانون اساسی ولایت فقیه او رای بدهند. مجاهدین از همان ماه های اول انقلاب ضد سلطنتی در مقابل سیاستهای ارتجاعی خمینی ایستادند و برای آن هزینه بسیار سنگینی پرداختند. تاریخ نشان داده که موفقیت یک جنبش سیاسی به مشروعیت اخلاقی، مبارزاتی، و پایبندی آن به اصول و ارزشها بستگی دارد.
۸. آزمون قابل سنجش
خارج از ایران، جایی که حمایت از یک نیروی اپوزیسیون با سرکوب شدید همراه نیست، شاهد تجمعات و تظاهرات بسیار بزرگ و پرشور هموطنان، مخصوصا خانمها و قشر تحصیلکرده، در حمایت از سازمان مجاهدین بودهایم. این یک معیار واقعی از پایگاه اجتماعی گسترده و وفادار میباشد که غیر قابل مقایسه با سایر گروههای اپوزیسیون، و بدون اغراق بینظیر است. برای مثال، در ماه ژوئیه همین سال (۲۰۲۴)، ده ها هزار نفر از هموطنان در برلین در تظاهرات حمایت از مقاومت ایران شرکت کردند و بهصورت همزمان گروه کثیری از هموطنان در پاریس در گردهمایی که در آن خانم رجوی مستقیما برای تظاهرکنندگان سخنرانی کردند، جضور داشتند، و باز همزمان هزاران نفر از نقاط مختلف دنیا با زوم به گردهمایی پاریس پیوستند. ناگفته نماند که صدها شخصیت شناخته شده بین المللی نیز در گردهمایی پاریس در کنار خانم رجوی حضور یافته و سخنرانی کردند. بسیاری از اشخاص مدعی محبوبیت، حتی در شرایط آزادی عمل کامل در خارج از ایران، قادر به بسیج درصد کوچکی از چنین جمعیتهای عظیمی نیستند. این تفاوت چشمگیر، گویای عمق پایگاه مردمی مجاهدین است.
۹. سلاح رژیم: ایجاد ترس و وحشت
یکی از ابزارهای اصلی رژیم های دیکتاتوری برای حفظ قدرت، ایجاد ترس و وحشت در میان مردم است. این کار با استفاده از روش های مختلفی مانند سرکوب، تهدید و اعمال خشونت انجام می شود. ترس از عواقب مخالفت باعث می شود که مردم از ابراز نظرات خود خودداری کنند و به رژیم اطاعت کنند. ترس فراکنی رژیم ایران اخیرا تا آنجا پیش رفت که علنا اعلام نمود ایرانیان خارج از کشور که در تظاهرات مجاهدین شرکت میکنند را به ایران استرداد خواهد نمود.
من عضو چندین کانال تلگرامی هستم که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از مجاهدین حمایت میکنند. بصورت مرتب پیامهایی از پاسداران اینترنتی رژیم (مانند "دیدبان فضای مجازی") دریافت میکنم که به من هشدار میدهند که اشتباهی عضو کانال شده و باید فوراً از کانال خارج شوم، و اگر به عضویت کانال ادامه دهم، بصورت عمدی قوانین رژیم را نقض کردهام و مرا تهدید به عواقب جدی میکند. این پیامها، که اغلب حاوی عبارات مبهم و تهدیدآمیزی مانند "نقض عمدی قوانین" رژیم هستند، برای ایجاد جوّی از ترس و اضطراب در مخاطب میباشد. من در آمریکا هستم و از چنین پیامهایی ترس، نگرانی، و واهمه ایی ندارم. اما ترس یک هموطن عادی در ایران وقتی پیامهای اینچنینی دریافت میکند را باید درک کرد.
جای سوال دارد که چرا برای بعضی از به اصطلاح مخالفین رژیم (و مدعی محبوبیت) امکان تبلیغات علنی در ایران و بدون عواقب جدی وجود دارد، ولی پاسداران رژیم برای ارتباط حتی دورادور با مجاهدین، مانند عضویت در یک کانال تلگرامی، اخطاریه صادر و هزینه تعیین میکنند؟ هدف رژیم از ارسال این پیامها واضح است: ایجاد جوّ رعب و وحشت و ممانعت از گسترش حمایت از مجاهدین و مجددا خاطرنشان میکنم که دلیل اصلی رژیم از این اقدامات بخاطر این است که نزدیک شدن به مجاهدین برای آن تهدیدی جدی محسوب میشود.
۱۰. تاکتیک کنترل ذهن
انسانها موجودات اجتماعی هستند و به شدت تحت تأثیر محیط اجتماعی خود قرار میگیرند. در سوسیالوژی (و روانشناسی) به این مقوله "فشار اجتماعی" یا "تطابق اجتماعی" میگویند. وقتی یک فرد عضو یک جمع اجتماعی است، مثلا در یک دبستان، یا یک نهاد کاری، و در آن جمع به طور عمدی نظرات منفی درباره یک سوژه خاص بیان میشود، به دلیل تلقین یا نگرشهای منفی غالب، ان فرد ممکن است احساس کند که باید نظرات منفی مشابهی را اتخاذ کند. این فشار اجتماعی برای تطبیق در جمع میتواند از تمایل به پذیرفته شدن و یا اجتناب از تعارض در آن جمع حاصل شود. علاوه بر این، اگر این فرد در محیطی باشد که نظرات منفی علیه آن سوژه را مرتب تکرار، تبلیغ و تحمیل میکنند، آن شخص ممکن است احساس کند که بیان یا اتخاذ این نظرات منفی برای بقای اجتماعی خود ضروری است.
تمام شیطانسازیها و تبلیغهای دروغین رژیم ایران، از تلویزیون و سینما تا نمایشهای نماز جمعه و صدها وبسایت علیه مجاهدین، برای استفاده از تاثیر همین مقوله روانشناسی تطابق اجتماعی است که افراد به جای اینکه از تفکر مستقل استفاده کنند، به گفتمان های تبلیغی رژیم تن بدهند. مثالهای این گفتمانهای دروغین رژیم که برای بیش از چهل سال در ایران پمپاژ شدهاند شامل اتهاماتی مانند مجاهدین عملیات تروریستی انجام دادند، مجاهدین به کمک صدام رفتند، مجاهدین از شوروی سابق و امریکا و اسرائیل و عربستان پول گرفته و میگیرند، مجاهدین در درون خودشون روابط دموکراتیک ندارند، مجاهدین باعث جدایی خانواده ها شدند، و نظیر اینها میباشد در حالیکه واقعیت با این تبلیغ های رژیم فرسنگها فاصله دارد.
این همان روشی است که نازی ها با استفاده از رادیو، مطبوعات، فیلم سینمایی، پوسترهای تبلیغی، و کلاسهای درسی بر نفرت پراکنی علیه یهودی ها استفاده میکردند. هدف نازی ها این بود که با تکرار اتهامات بی اساس و با ایجاد یک جوّ ضدیهودی در جامعه، مردم عادی را وادار کنند اتهامات را بدون چالش قبول کنند و از یهودیها متنفر باشند بدون اینکه سؤال کنند چه کسی منبع و مبلغ این طرز تفکر است و چرا. در واقع، رژیم ایران با الگوبرداری از نازی ها میخواسته است که با ایجاد این فشارهای تبلیغاتی، مانع شود که مردم به طور آزادانه فکر و به اطلاعات واقعی دسترسی پیدا کنند و با این تبلیغات و شیطانسازیها مجاهدین را منزوی کنند.
ایادی رژیم در خارج از ایران نیز به طور فعال در کارزار تخریب شخصیت مجاهدین شرکت میکنند. این افراد با استفاده از تاکتیکهای شناخته شده وزارت اطلاعات، از جمله روش ۸۰-۲۰ درصد، تلاش میکنند تا چهره مجاهدین را مخدوش کرده و از نفوذ آنها بکاهند. در این روش [۸]، آنها با وانمود کردن به مخالفت با رژیم، ۸۰ درصد از حملات خود را متوجه نظام آخوندی میکنند (البته با گفتن حرفهای کلی که همه میدانند و خود ایادی رژیم در داخل ایران هم علیه همدیگر میگویند) و تنها ۲۰ درصد آن را به مجاهدین اختصاص میدهند. اما این ۲۰ درصد، مسمومترین و زهرآگینترین بخش حملات آنها است. در واقع، زدن ۸۰ درصد به رژیم پوششی برای مؤثر نمودن حملات و شیطانسازیهایشان علیه مجاهدین میباشد.
سخنان پایانی
با توجه به چالشهای ذاتی در سنجش دقیق محبوبیت یک سازمان سیاسی در دوران دیکتاتوری سرکوبگر، میتوان نتیجه گرفت که ارزیابی میزان حمایت مردمی از یک سازمان سیاسی برانداز به روشهای سنتی و کمی امکانپذیر نیست. عوامل متعددی از جمله ترس از زندان, شکنجه و حتی اعدام و محدودیتهای شدید آزادی بیان، و تبلیغات گسترده رژیم ایران علیه مجاهدین، هرگونه تلاش برای سنجش دقیق را با مشکل مواجه میسازد. بعلاوه اینکه نیاز شرایط کنونی ایران ارزیابی ها و نظرسنجی های اینچنینی نیست.
با این حال، با بررسی مقاومت تاریخی مجاهدین در برابر رژیم، فداکاریهای اعضا و هواداران این سازمان، و هزینههای سنگینی که مردم ایران برای حمایت از مجاهدین پرداختهاند، میتوان به طور غیرمستقیم به قدرت و گستردگی پایگاه اجتماعی این سازمان پی برد. اعدام بیش از صد هزار عضو و هوادار مجاهدین، که بسیاری از آنها از نخبگان و جوانان تحصیلکرده بودند، نشان از عمق تعهد و پایبندی این افراد به آرمانهای مجاهدین دارد. در واقع، مقاومت سرسختانه مجاهدین در برابر رژیم و هزینههای گزافی که برای این مقاومت پرداخته شده است، خود به تنهایی گواهی بر وجود یک پایگاه اجتماعی قوی و وفادار است. اگر مجاهدین از حمایت مردمی برخوردار نبودند، قطعاً نمیتوانستند در برابر ماشین سرکوب رژیم به این مدت مقاومت کنند.
در نتیجه، اگرچه نمیتوان با روشهای سنتی میزان دقیق محبوبیت سازمان مجاهدین خلق را سنجید، اما با بررسی شواهد موجود و تحلیل عمیق شرایط سیاسی ایران، میتوان به این نتیجه رسید که این سازمان از یک پایگاه اجتماعی گسترده و پایدار برخوردار است. این پایگاه اجتماعی، علیرغم همه تلاشهای رژیم برای سرکوب و از بین بردن آن، همچنان به عنوان یک نیروی قدرتمند در مبارزه برای آزادی ایران باقی مانده است.
[۱] نوار صوتی آقای منتظری در باره قتلعام سال ۱۳۶۷
[۲] فلاحیان وزیر اطلاعات سابق درمورد اعدامهای ۱۳۶۷
https://www.facebook.com/watch/?v=10154662389585841
[۳] نظرسنجی غیر علمی با اهداف سیاسی
[۴] حمید نوری در جلسه دفاع: میترسم به دلیل بردن نام مجاهدین خلق به ایران برگردم
https://parsi.euronews.com/2021/11/25/hamid-nouri-trai-second-hearing-seccion
[۵] اعترافات آخوند مصطفی پورمحمدی درمورد کشتارجمعی و عامدانه بیگناهان
https://shorturl.at/4r0TT
[۶] بازخوانی پرونده بمبگذاری حرم امام رضا: پیگیری نکنید
https://www.zeitoons.com/59964
[۷] نقل قولهای مالکوم ایکس
https://www.goodreads.com/quotes/74430-the-media-s-the-most-powerful-entity-on-earth-they-have
[۸] شیطان سازی علیه مجاهدین خلق: ماجرای جمشید تفریشی