کورش (زاده ۶۰۱ ـ درگذشته ۵۳۰پیش از میلاد)، معروفترین پادشاه دودمان هخامنشی است. او پس از سه سال رویارویی با «آستیاک»، پادشاه خودکامه دولت ماد، سرانجام، در سال ۵۴۹ ق.م، هِگمتانه، تختگاه دولت ماد، را به تصرّف درآورد و دولت ماد از هم پاشید.
پس از پیروزی کورش، نه تنها مردم پارس، که مردم ماد هم که از بیدادگریهای آستیاگ به جان آمده بودند، جشن پیروزی برپا کردند.
کورش آستیاگ را بی آن که گزندی بر او وارد کند، به اقامتگاهی در کناره دریای خزر در ناحیه گرگان تبعیدکرد.
کورش در دشت مُرغاب، که میدان آخرین رویاروییش با آخرین پادشاه ماد بود، شهری بناکرد و آن را به نام قبیله خود، «پاسارگاد» نامید و کاخ شاهیش را نیز در همانجا بنیاد نهاد.
کورش، پس از سرنگون کردن دولت ماد، قلمرو فرمانرواییش را از پارس تا ناحیه ارمنستان گسترش داد و از آن پس تا اندکی پیش از فتح بابِل، تمام سرزمینهای غرب ایران تا کناره دریای مدیترانه را به تصرّف درآورد.
کورش حدود ده سال بعد از فروپاشی دولت ماد، در گیر و دار ویرانگریها و خودکامگیهای شاهان بابِل، در ۱۳ اکتبر۵۳۹ ق.م، بدون خونریزی بر آن شهر چیره شد و پادشاهی کهن بابل را برانداخت.
حمله کورش به بابِل در زمان حکومت «نبونید» بر این شهر رخ داد. نبونید پرستش مَردوخ را، که مردم بابِل بیش از دو هزار سال او را می پرستیدند، ممنوع کرد و معبدهای بابلیها را به آتش کشید و همگان را واداشت که «سین»، خدایی را که او می پرستید، بپرستند.
در یک منظومه بابلی که در اکتشافات «حَرّان» به دست آمد، حکومت نبونید چنین توصیف شده است: «نبونید به هیچ قانونی پایبند نبود. بزرگان کشور را در جنگها به کشتن داد و مردم را در زیر فشار مالیاتهای سنگین به تهیدستی افکند و راههای بازرگانی را ناامن کرد. اکنون دیگر از برزگران آوازهای شاد به گوش نمی رسد...».
کورش پس از فتح بابِل، به کشتار مردم شهر دست نزد، اَحدی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از گزندرساندن به مردم بازداشت و دست به تاراج داراییهای مردم نگشود و همگان را آزاد گذاشت تا به آیینهای خود عمل کنند. مردوخ، خدای کهن بابلیها، را به رسمیت شناخت و او را نیایش کرد.
کورش مانند جهانگشایان دیگر، دست به ویرانگری نگشود. پیش از او شاهان آشور و بابل، ویرانگریهای بیشمار در کارنامه خود داشتند.
آشور بانیپال، پادشاه آشور، پس از چیرگی بر سرزمین ایلام و تختگاه آن، شوش، در سال ۶۴۰ ق.م، با افتخار میگفت: «من شوش، شهر بزرگ مقدّس، مسکن خدایان را ... گشودم، وارد کاخهایش شدم ... گنجینه هایش را به غنیمت گرفتم و به کشورم آشور بردم... من آجرهای (معبد) زیگورات شوش را که با سنگ لاجورد تزیین یافته بود... شکستم... خدایانشان را به آشور بردم... همه معبدهای ایلام را با خاک یکسان کردم... من گورهای شاهان قدیم و جدید شوش را... زیر و رو کردم و ... استخوانهایشان را به آشور بردم... من به مدّت یک ماه و بیست و پنج روز، ایلام را به ویرانه یی تبدیل کردم و در زمینهایش نمک پاشیدم... من دختران و زنان شاهان و تمام خاندانهای قدیم و جدید شاهان ایلام... و تمام ساکنان مرد و زن و چارپایان بزرگ و کوچک را... به غنیمت بردم... از آن پس، صدای شادی هیچ انسان و صدای سُم هیچ چارپایی در ایلام به گوش نخواهد رسید، چرا که فریادهای شادی انسانها و چارپایان اهلی به دست من خاموش شده است...».
***
«کاهنان بابِل» در سروده یی که از آنها به جامانده، درباره اقدامات کورش پس از چیرگی بر شهر بابل می نویسند: «... در یازدهمین روز که خدای بزرگ (مردوخ) بر تخت نشست... کورش... عفو همگانی اعلام کرد... او فرمان داد ویرانیها را بازسازی کنند، خودش برای این کار پیشگام شد و بیل و کلنگ و سطل آب برداشت و شروع به بازسازی دیوار شهر نمود... مجسمه های خدایان بابل؛ اعمّ از زن ـ خدا و مرد ـ خدا، را به جاهای خود برگرداند؛ خدایانی که از سالها پیش از جایگاهایشان دور شده بودند. او با این کار ارواح خدایان را آرامش بخشید... مردم نادار به یاری او جان گرفتند، زیرا پیش از آن نانهایشان را از آنها گرفته بودند و او نانها را به آنها برگرداند... اکنون همه مردم بابل شاد و خوشنودند. آنها مانند زندانیانی هستند که درهای زندانشان گشوده شده و رهایی یافته اند... همه مردم از این که کورش شاه شده است، شاد و خوشحالند».
منشور کورش
کورش در روز ۲۹ اکتبر ۵۳۹ق.م، حدود دو هفته پس از فتح بابل، فرمان تاریخی خود را، که آن را نخستین «منشور ملل» یاد می کنند، صادر کرد (سُفال نبشته آن، به خط میخی دوره هخامنشی، در موزه بریتانیا در لندن نگهداری می شود).
روز ۲۹ اکتبر (۷آبان)، سالروز صدور فرمان تاریخی کورش، به نام «روز کورش» نامگذاری شد.
چند بند از «منشور کورش» را در زیر می خوانید:
«منم کورش، شاه جهان؛ شاه بزرگ؛ شاه دادگر... آن گاه که بدون جنگ و پیکار به بابِل گام نهادم، مردم با شادمانی مرا پذیرا شدند. در بارگاه شاهان بابل بر تخت شاهی نشستم. خدای بزرگ، مَردوخ، دلهای مردم بابل را با من همراه ساخت، زیرا من او را ستایش کردم و بزرگ داشتم. ارتش بزرگ من در آرامش و نظم به بابل وارد شد. من به احدی اجازه ندادم ... به آزار و گزند مردم دست بگشاید. آشفتگی شهر و معبدهای آن دلم را به درد آورد، کوشیدم تا نظم و آرامش در شهر و معبدهایش پدیدآید.
من بردگی را برانداختم و به رنج مردم پایان دادم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند؛ فرمان دادم که احدی مردم شهر را آزار ندهد و به داراییهای آنها دست درازی نکند...؛ فرمان دادم همه معبدهایی را که بسته شده بودند، از نو بگشایند و همه خدایان این معبدها را به جایگایشان برگرداندم. مردمانی را که آواره شده بودند، به خانه هایشان برگرداندم و خانه های ویران آنها را آباد کردم... خدایان سومر و اَکدّ را که نبونید بدون بیم از خدای بزرگ، به بابِل آورده بود، به خوشنودی مردوک، خدای بزرگ، و به شادی و خرّمی، به معبدهایشان برگرداندم؛ باشد که دلها به شادی گراید...».
کورش پس از فتح بابِل «۴۰ هزار» اسیر یهودی را، که از سال ۵۸۶ ق.م، از سرزمین آبایی، به اجبار، به بابِل کوچانده و به بردگی واداشته بودند، آزاد کرد و به آنها یاری داد به سرزمین خود برگردند. از این روست که یهودیان او را مسیح (رهایی بخش) نام داده اند.
لشکرکشی دولت بابِل به فلسطین در دوره فرمانروایی نَبوکَد نَصَّر (بُخت نَصر دوّم) رخ داد. قلمرو کشور بابل در این دوره، به گسترده ترین حدّ خود رسید. این پادشاه ۴۴ سال (از سال ۶۰۵ تا ۵۶۱ ق.م) بر امپراتوری بابل فرمانروایی داشت. او در امپراتوری وسیع بابل، پرستش همه خدایان را ممنوع و معابدشان را ویران کرد و پیروان همه ادیان را ناگزیر کرد که مَردوخ، خدای بابل، را پرستش کنند.
نبوکدنَصّر در سال ۵۸۶ ق.م، به فلسطین لشکرکشی کرد و حکومت کوچک «یهودا» را ازمیان برد و تختگاه آن «اورسالم» (اورشلیم) و معبد اصلی یهودیان را به کلّی ویران کرد و دهها هزار تن از یهودیان را به بردگی گرفت و به بابِل برد.
چندین قرن پیش از این تاریخ، یهودیان در مصر به بردگی افتاده بودند و حضرت موسی آنها را از بردگی رامسس دوّم، فرعون مصر، رهانید. رامسس دوّم، از سال ۱۲۹۸ تا ۱۲۳۲ ق.م، زندگی کرد و در ۶۶ سالگی درگذشت. یورش نَبوکد نَصّر به فلسطین حدود ۷۰۰ سال بعد از آن تاریخ رخ داد.
کورش پس از سرنگون کردن دولت بابل، امپراتوری بزرگ هخامنشیان را پی افکند و با ایجاد دولتی متمرکز و قدرتمند، منطقه را از جنگها و کشتارهای بی پایانِ فرسایشی رهایی داد؛ امنیت و ثبات را بر سرزمینهای پراکنده گسترد و با مدارا و دلجویی از پیروان آیینهای گوناگون و پشتیبانی از اقوام مغلوب، گامی بزرگ در راه همزیستی مداراجویانه همه اقوام و ملل برداشت.
کورش برجسته ترین و خوشنام ترین و معروف ترین فرمانروای سرزمین کهن ایران زمین بوده است و الگو و شاخص فرماندهی دلیر و توانمند، که جز به مهر ایران و سربلندی این سرزمین کهن و مردمش، نیندیشید و جز آن راهی نسپرد و هرگز گرد ستمگری و آزار و چپاول سایر ملل نگشت
«از آباد کردن جهان شادکرد/ جهانی به نیکی از او یادکرد»
حکومت اهریمنان ایرانسوز
کورش مظهر و نماد تاریخی و ماندگار فرمانروایی است که در سراسر دوران فرمانروایی اش، در راه اعتلای عظمت ایران زمین و رفاه مردمش کوشید و ملتهای زیر ستم و چپاول و کشتار همسایه ایران را نیز یاری داد و به آزادی و آبادی رساند، درست به عکسِ اهریمنان آدمی رویی که بیش از چهل و پنج سال است جان و هستی و دستمایه های مردم و سرمایه های ملّی ایران زمین را از میان برده و تاراج کرده اند و ذرّه یی عشق به ایران و ایرانی ندارند و جز در مسیر نابودی ایران زمین و مردمش گامی برنداشته اند.
از همان ماههای اوّلی که خمینی زِمام حکومت را به دست گرفت، آشتی ناپذیری و دشمنیش را با فرهنگ ملّی ایران آشکار کرد. او بنا به ماهیت عقب مانده و تمامیّت خواهی ارتجاعیش، در پی آن بود که فرهنگ حوزه را بر سراسر جامعه زنده و جوشان و ترقّی جوی ایرانِ به پاخاسته جاری کند و در چنبره آن، فرهنگ ملّی ایران را به کلّی از میان بردارد و فرزند خلَف نیاکان اُموی و عبّاسی خود باشد.
خمینی، از همان آغاز حکومت ارتجاعیش، بارها، سخنانی در دشمنی با ایران و ایرانگرایی و زبان فارسی، و تشویق به آموختن زبان عربی به زبان آورد، ازجمله:
ـ «نگویید که لغت عربی از ما نیست... تا خیابانهای ما اسامی فارسی آنها تغییر نکند، نمیتوانیم بگوییم که مستقل هستیم» (سخنان خمینی با جمعی از دانشگاهیان، ۲۴ آذر 1358).
ـ «این حرفها، که ما ایرانی هستیم و برای ایران چه باید بکنیم، یک امر بی اساس است. اینها نقشه هایی است که استعمارگران کشیدهاند. اینهایی که میگویند "ملیت" بروند گم شوند» (۱۴ اسفند 1357).
ـ «ملّی گرایی اساس بدبختی ماست» («کنگره آزادی قدس»، ۱۸ مرداد ۵۹).)
مزار کورش، میعادگاه شرف و افتخار ملّی
در سالهای اخیر، تجلیل از کورش کبیر، «پدر» فاتح تاریخ ایران زمین و دیدار از مزار آن جانشیفته ایران و ایرانی نیز در شمار «منکرات» قرار گرفت و در برابر آن سدّ و راهبند ایجادشد و با اوج یابی قیامهای شورشگران، از قبل و بعد از عاشورای دیماه ۹۶، در قامت لشکرکشی قدّاره بندان دربار ولایت دربرابر مردم به پاخاسته درآمد». از جمله، در روز ۷آبان ۱۳۹۶ (۲۹اکتبر ۲۰۱۷).
بخشی از اطلاعیّه دبیرخانه «شورای ملی مقاومت ایران» درباره صف آرایی و لشکرکشی ترس آلود و زبونانه رژیم پا به گور، در روز کورش بزرگ ـ ۷آبان ۱۳۹۶ ـ ۲۹اکتبر۲۰۱۷ (پاسارگاد):
«... برپایی صدها پست بازرسی در جاده های اصلی و فرعی پاسارگاد و بازداشت شمار زیادی از مردم. مردم شهرهای مختلف کشور، رو در روی رژیم آخوندی و به منظور نمایشی از وحدت ملّی علیه رژیم ضدّایرانی و ضدّ ملی ولایت فقیه، از روز جمعه ۵ آبانماه به منظور گرامیداشت یاد و خاطره کوروش کبیر به مقصد پاسارگاد حرکت کردند.
سران رژیم در هراس از تبدیل این تجمّع به خیزشی علیه نظام آخوندی از چند هفته پیش به اقدامات سرکوبگرانه و گسترده یی دست زدند تا از این حرکت اعتراضی جلوگیری نمایند...
ـ برای جلوگیری از ورود مردم به محوّطه پاسارگاد، سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و لباس شخصی ها، از استانها و شهرهای مجاور به استان فارس و شهرها و مناطق اطراف پاسارگاد سرازیر شده و جادههای منتهی به شهرهای نزدیک پاسارگاد را به شدّت کنترل می کنند. به همین خاطر جمعیّت انبوهی در نقاط مختلف بازرسی تجمّع کرده اند...؛
ـ تمام جاده ها و پارکینگها در پاسارگاد و اطراف آن مملو از نیروهای سرکوبگر است؛
ـ پاسداران و نیروی انتظامی با هلیکوپتر به گشت زنی هوایی در محدوده پاسارگاد و اطراف آن پرداخته اند؛
ـ پاسداران پلاکهای خودروهایی را که در مسیرهای منتهی به پاسارگاد در حرکت هستند یا تا شعاع ۲۰کیلومتری اطراف اتوبان توقّف کرده اند، کنده و با خود می برند...؛
ـ از صبح روز جمعه (۵ آبان) نیروهای انتظامی و گارد ضدشورش که زنان پاسدار و بسیجی را نیز شامل می شود، خودروها را در مسیرهای منتهی به شیراز، بازرسی می کنند و هر خودرو را که پلاک آن مربوط به استان فارس نباشد، برمی گردانند...؛
ـ در مسیر مرودشت به پاسارگاد، در هر۲۰ کیلومتر یک ایست بازرسی است. مزدوران تلاش می کنند به بهانه ناقص بودن مدارک خودروها، آنها را توقیف کنند و مانع رفتنشان به سمت پاسارگاد بشوند...».
ـ اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت زیر عنوان «مانورهای نظامی و اقدامات سرکوبگرانه گسترده پاسداران برای مقابله با تجمّع بزرگ مردمی در پاسارگاد» (۷آبان ۱۳۹۶).
ـ «...پاسداران و نیروی انتظامی در پاسارگاد و شهرهای اطراف، به طور عملی، حکومت نظامی برقرار کرده و همه جادهها و راههای اصلی و فرعیِ منتهی به پاسارگاد، حتّی جادههای روستایی را بسته و از حرکت خودروها به سمت پاسارگاد جلوگیری کرده و آنها را برمیگردانند؛
ـ نیروهای سرکوبگر از خودروهایی که قصد رفتن از شیراز به تهران یا اصفهان را دارند میخواهند تا از راه قدیمی به سفر خود ادامه دهند؛
ـ پاسداران به کلّیه خودروها و مردمی که پیاده به سمت پاسارگاد حرکت میکنند، ابلاغیهیی میدهند که در آن نوشته شده است: "تجمّع غیرقانونی در پاسارگاد در روز جعلی ۷آبان توسّط جریان معاند و ضدّ نظامِ خارج نشین برنامهریزی شده است، با خاطیان برخورد قانونی و قضایی صورت میگیرد».
استاندار رژیم در استان فارس در وحشت از تجمّع مردم در پاسارگاد طی ابلاغیه یی خطاب به تمامی مدیران کلّ ادارات استان، مرخّصی کارمندان دولت در روز یکشنبه (۷آبان) را در این استان لغو کرد.
بهرغم همه این اقدامات و تمهیدات سرکوبگرانه، مردم در گروههای بزرگ، بهصورت سواره و پیاده و از جادههای اطراف در پی رساندن خود به پاسارگاد هستند و ترافیک شدیدی همه این مناطق را فراگرفته است.
در دروازه قرآن شیراز و پارکهای اطراف آن پر از جمعیّتی است که میخواهند به پاسارگاد بروند. نیروی انتظامی تلاش میکند ازجمع شدن مردم جلوگیری بهعمل بیاورد».
***
مزار کورش در حدود ۲۵۶۰ سال پیش، ساده و بی هیچ پیرایه یی ساخته شد. با این که پس از درگذشت کورش، پسرش کمبوجیه فرمانروای سراسر سرزمین پهناور هخامنشیان بود و می توانست، اگر می خواست، بر مزار پدر، قصری باشکوه برپاسازد، امّا چنین نکرد.
این بنای ساده کورش پسند، در تمام این سالهای طولانی، استوار و بی شکست پابرجا ماند و همواره و به ویژه، در این سالهای شورشی اخیر، معبد و میعادگاه جانشیفتگان آزادی و آبادی ایران زمین شد.