دست شیخ و شه، از وطن کوته
تقدیم به کانونهای قهرمان شورشی
می دهد گل، بهارِ آزادی
می شود گم، خزان ز آبادی
می رود، غصه و غم و اندوه
می رسد، شور و خنده و شادی
اهل منبر خزیده در کنجی
جمع گردد، بساط شیّادی
دُورِ عدل آید و رسد انصاف
نبُوَد از ستمگران یادی
دست شیخ و شه از وطن کوته
گم شود، رسم و راهِ جلّادی
آن زمانی که از ستمکاران
نه نشانی بود، نه بنیادی،
میهنِ رسته از غل و زنجیر
رختِ خود، نو کند به میلادی
**************
آتش افروز در دلِ ظلمت
تو اگر خصمِ ظلم و بیدادی
بر دلِ تیره ستمکاران
لرزه افکن به بانگِ فریادی
شعله کش، بر بنای استبداد
تو که با انقلاب همزادی
عزمِ خود جزم کن، به یقین
لحظه ای که به راه افتادی
بانگ برکش که تا رهاییِ خلق
بر سرِ عهد خود و میعادی
میهن از شرّ ظلم خواهد رَست
این کهن سرزمینِ اجدادی
می گریزد خزان، ز باغِ وطن
می دهد گل، بهارِ آزادی
م. سروش
۱۵ اکتبر ۲۰۲۴
۲۴ مهر ماه ۱۴۰۳