هیچ شادی و شور و هیجانی، زیباتر از شادی و سرور و خوشحالی ملتی که رهایی از چنگ یک دیکتاتورِ پلید را جشن گرفته، نیست.
صحنه های جشن و پایکوبی ملتِ فارغ از دیکتاتوریِ اسد جنایتکار در سوریه، برای خیلی ها، تداعی کننده و یادآورِ جشن و شوق و شور ملت ایران، در پیروزیِ انقلاب ضد سلطنتی بهمن ماه ۱۳۵۷ است.
حکومت ۵۳ ساله "اسدهای" پدر و پسر در سوریه، چنان به سرعت محو و نابود شد، که حیرت همگان را برانگیخت.
افشای تنها اندکی از جنایاتِ بی شمارِ آنها در حق مردم دردمندِ سوریه، در پشت درها و دیوارهای بتونیِ زندانهای مخوف، دل هر انسان آزاده و شریفی را به درد می آورد.
فراموش نکنیم که طی ۴۵ سال گذشته، "اسدها" هرگز تنها نبودهاند و حمایتهای مستمرِ آخوندها از حکومتهای این دو جنایتکار، چنان وسیع و گسترده بوده است، که بی تردید می توان آنها را همکارانِ مستقیمِ قصابهای دمشق، در کشتار و شکنجه به شمار آورد.
خامنه ای، ولی فقیهِ درمانده رژیم، تنها طی دهه نود، بیش از ۵۰ میلیارد دلار از داراییِ ملت ایران را، خرج جنگ و کشتارِ مردمِ سوریه برای حفظ بشار اسد کرده است.
این تنها بخش کوچکی از تاراجِ سرمایه های مردم ایران، برای بستنِ پل بین دو دیکتاتوریِ منفور که لازم و ملزوم همدیگر بودند، به شمار می رود.
امروز اما، تمامی سرمایه گذاریهای حکومت ولایت فقیه، در غزه و لبنان و سوریه و از قرار، به زودی در عراق و یمن، بر باد رفته و خواهد رفت و از "سنگرهای استراتژیک" ولی فقیه جز تلی سوخته، چیزی به جای نمانده و نخواهد ماند.
خامنه ای، تمام اندوخته هایی را که با پرداخت میلیاردها دلار از جیب ملت ایران به دست آورده بود، یک شبه در یک قمارِ تلخ، پس از عربده ها و بدمستی ها و خط و نشان کشیدنهایش در نقش گنده لات منطقه، باخته و از دست داده است.
حوادث و وقایع روزها و ماه های اخیر، نشان داده اند که ریخت و پاشهای بی حد و حساب و تلنبار کردن موشکها و پهپادها و عربدههای جنگ طلبانه و سپاه قدس و سپاه های "فاطمیون و زینبیون و حزب الشیطانها و حوثی ها و انواع و اقسام حشدها و کتائب ها...." نتوانسته اند، دردی از بی شمار دردهای بی درمان حکومتش را دوا نمایند.
ابهت موشکیاش خرد و خاکشیر شده، اقتدار تو خالیاش به باد فنا رفته و حالا کار به جایی رسیده که فقط طی چند روز، متحد استراتژیکش، بشار اسد را با پس گردنی از سوریه بیرون انداخته اند و او هیچ غلطی نتوانسته است، بکند.
در داخل نیز وعده صادق ۳ روی دست خامنه ای باد کرده و چهره کریه او حتی نزد دلواپسان و آتش به اختیارهایش، تبدیل به یک تصویر ورشکسته و رو به اضمحلال گردیده است. یعنی بیشتر به جنازهای میماند، که هنوز نفس می کشد.
کمک به ادامه جنگ و آتش افروزی در اروپا و تلاش برای پیشبرد اهداف هستهای، پس از ناکارآمدی موشکها، اصحاب مماشات را نیز به تجدید نظر در مورد حکومتِ جنگ افروز وادار کرده است.
اعتراضاتِ اقشار مختلف و رنجدیده ملت ایران، اشکال گستردهای یافته و مقاومت زنان و دخترانِ ایران زمین، پایه های سست حکومت را چنان به لرزه در آوردهاند، که سران حکومت هنوز جرات اجرای لایحه عفاف و حجاب را پس از آن همه تبلیغ و تهدید و خط و نشان کشیدنها، به خود ندادهاند.
بی شمارِ اعدامهای این دوران، برای ایجاد جو ترس و وحشت در جامعه نه تنها دیگر اثر ندارد، بلکه برعکس تبدیل به انگیزههای بیشتر برای برافکندنِ حکومت اعدامی و اعتراضاتِ گسترده، حتی از داخل زندانها شدهاند.
صعود موشک وارِ قیمت دلار، تورم افسار گسیخته، گرانی های سرسامآور و دزدی از سفره های مردم جهت تامین کسریِ نجومیِ بودجه سال آینده، لشکری از گرسنگان را آماده شعله ور کردنِ اولین جرقه ها، در خیابانهای تهران و شهرهای سراسر ایران نموده است.
خودِ خامنه ای پیش بینی کرده بود که اگر در سوریه و لبنان و عراق نجنگد، باید در خیابانهای شهرهای ایران عمق استراتژیکش را بنا نماید.
کانونهای قهرمان شورشی، در انتظار لحظه موعود، با برافروختنِ آتش و شعله های مقاومت، هر شب در هر شهر و کوی و برزن و خیابان، آمادگی خویش را برای روز بزرگِ به زیر کشیدنِ بت اعظم و مزدورانِ رنگارنگش، به رخ می کشند.
ایرانِ عزیز ما، آبستن لحظاتِ تاریخی دیگریست. سرزمینِ باستانی و اهورایی ما، به همت جوانانِ رشید و ستم سوزِ خویش، دوباره از خاکستر خود برمی خیزد.
شمارشِ معکوس برای دفن مثلث شوم استعمار، ارتجاع و استبداد، آغاز شده و پایانِ شیخ، پس از دفنِ تاریخیِ شاه و بر پایی یک جمهوری دموکراتیکِ ملی و مردمی، در چشم اندازی بسیار نزدیک قرار گرفته است.
تحقق آرزوی دیرینه یک خلق بزرگ، یعنی آزادی، بیش از هر زمانِ دیگر، طیِ ۱۲۰ سال گذشته، به ایرانِ آزادِ فردا، سلام می کند.