سقوط بشار اسد و پیامدهای آن بر رژیم ایران
در تاریخ ۸ دسامبر ۲۰۲۴، رژیم دیکتاتوری بشار اسد، رئیس جمهور سوریه (قصاب دمشق)، پس از سالها جنایت، کشتار و شکنجه و سرکوب قیام های مردمی، بدست گروههای مخالف سقوط کرد.
این حکومت که با حمایت گسترده مالی، نظامی و سیاسی رژیم ضد بشری آخوندی و سپاه قدس سرپا مانده بود، در نهایت تحت تأثیر بحرانهای داخلی سوریه، فساد، فقر و فشارهای منطقه ای فروپاشید.
سقوط حکومت دیکتاتوری بشار اسد ضربه ای سنگین به دیپلماسی مداخله جویانه و ستیزه جویانه رژیم وارد کرده و نظم ژئوپلیتیک مد نظر خامنهای را بشدت برهم زده و متزلزل ساخته است.
۱. سوریه ؛ عمق استراتژیک رژیم
سوریه، برای رژیم آخوندی، همواره جبههای حیاتی و استراتژیک برای پیشبرد سیاستهای منطقهای خود بوده است. از نگاه ولی فقیه ارتجاع، سوریه مانند "استان سی و دوم" کشور محسوب میشد و حضور در سوریه برای رژیم به معنای پیشگیری از تهدیدات منطقه ای و مانعی برای کشیده شدن جنگ بداخل مرزهای کشور، تثبیت "هلال شیعی" و تقویت جایگاه خود در معادلات خاورمیانه بود.
در طول این سالها، ایران میلیاردها دلار در قالب کمک مالی و نفت، ارسال تسلیحات و اعزام نیروهای سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی کودک کش برای حمایت از رژیم اسد به سوریه هزینه کرده بود.
طی بیش از سه دهه اخیر، سوریه بمثابه عمق استراتژیک رژیم در منطقه بوده و همواره از این کشور به عنوان پل ارتباطی برای انتقال سلاح و حمایت از گروههای نیابتی خود، بویژه حزب الله لبنان، استفاده می کرده که اولین پیامد سقوط بشار اسد برای رژیم، قطع کامل راههای ارتباطی و حیاتی انتقال تسلیحات و حمایت لجستیکی از نیروهای باقیمانده حزب الله لبنان می باشد که با فروپاشی حکومت اسد، موقعیت کنونی حزب الله و نقش مخرب آن به عنوان بازوی نظامی رژیم در برابر رقبای داخلی و منطقهای هرچه بیشتر تضعیف شده است.
همچنین خروج نیروهای جایتکار سپاه پاسداران و گروههای نیابتی متعدد، که رژیم آنها را شیادانه بنام "مدافعان حرم" برای تثبیت حضور خود در سوریه در این کشور مستقر کرده بود، یک شکست جدی و ضربه ای استراتژیک برای سیاستهای منطقه ای حکومت آخوندی می باشد.
سقوط بشار اسد همچنین جایگاه ژئوپلیتیکی رژیم در منطقه را بشدت تضعیف کرده، بطوریکه در برابر رقبای منطقه ای خود مانند عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل آسیب پذیرتر شده است.
۲. فرصت تاریخی برای تغییر در ایران
سقوط حکومت دیکتاتوری بشار اسد یک فرصت تاریخی و به معنای از دست رفتن بخش بزرگی از نفوذ منطقهای رژیم است که طی چهار دهه گذشته با دخالت در امور کشورهای منطقه، حمایت از گروههای نیابتی مسلح و سیاستهای مخرب، بی ثباتی و نا امنی گسترده ای را در خاورمیانه ایجاد کرده است که از دست رفتن سوریه می تواند مقدمه ای برای تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کشور و در نهایت سرنگونی این رژیم ضد انسانی و ضد میهنی باشد.
۳. آلترناتیو واقعی؛ شورای ملی مقاومت ایران
اکنون که با سقوط حکومت بشار اسد، رژیم حاکم بر ایران بشدت تضعیف شده، حمایت از یک آلترناتیو دموکراتیک و مردمی، مانند شورای ملی مقاومت ایران به رهبری خانم مریم رجوی، بیش از هر زمان دیگری درخور اهمیت است.
برنامه ده ماده ای خانم مریم رجوی نقشه راهی برای ساختن یک ایران آزاد، دموکراتیک و غیراتمی ارائه می دهد. این برنامه شامل ارزشهای دموکراتیک مانند آزادی، برابری، عدالت و صلح منطقه ای است و می تواند پاسخی پایدار برای بحرانهای داخلی و منطقه ای باشد.
کنفرانس اخیر در سنای آمریکا با عنوان "سیاست ایران: مقابله با جنگ و تروریسم رژیم، پیشبرد جمهوری آزاد و غیر اتمی" در روز ۲۱ آذر ۱۴۰۳ هم تاکیدی بود بر این فرصت مناسب تاریخی برای سرنگونی رژیم جنایتکار آخوندی از طریق سیاست فشار حداکثری و هم تقدیر کردن از نقش مقاومت جدی و سازمان یافته و رهبری چند دهه ای خانم مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در مبارزه و تلاش برای انتقال حکومت به صاحبان حقیقی آن، یعنی "مردم" بود که در حقیقت مهر تائیدی بود بر این ادعای مقاومت خونین مردمی ایران که همواره به صراحت اعلام و تکرار کرده که هیچگاه خواهان به قدرت رسیدن نبوده و نیست بلکه هدف از مبارزه آن با دو نظام دیکتاتوری، خلع ید ازغاصبان و ستمگران و بازگرداندن حق حاکمیت به مردم می باشد.
آنچه که در این کنفرانس گذشت، از چنان اهمیت ویژه ای برخوردار بود که سوزش و داد و فغان عوامل ارتجاع و استعمار،"شاه و شیخ"، گله های اراذل و اوباش سایبری واواک و ساواک را هم سو و هماهنگ درآورد و یک بار دیگر بر روی این حقیقت صحه گذاشت که این مزدوران و جیره خواران ( بعضا هم تحت نام کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی) برای حفظ نظام دیکتاتوری آخوندی و در توهم بازگرداندن دیکتاتوری شاهنشاهی، در ضدیت با مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران، این پیشتازان مبارزه با "تاج و عمامه"، از هیچ دنائت و رذالتی روی گردان نیستند و تماما از یک لجنزار ارتزاق می کنند.
بسیج این مزدوران برای هجمه و حمله به این کنفرانس و سخنرانان آن، البته بنا بر ماهیت وجودی آنها دور از انتظار نبود، چرا که این حملات افسارگسیخته علیه مقاومتی که در برابر ایلغار شاه منفور و خمینی ملعون با فدا و فدیه تا به سر منزل مقصود، رهایی و آزادی ایران، ایستاده، چیزی نیست بجز اذعان و صحه گذاشتن بر پایداری تمام عیار، اتخاذ مواضع اصولی و پایبند به خط و خطوط دیپلماسی انقلابی، استقلال سیاسی و مالی،"کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"، و وفادار به عهد خود با خلق ستمدیده که توانسته در مصاف با کوهی از مشکلات و موانع، مقاومت خونین مردم ایران را در جایگاه شایسته و بایسته خود به جهانیان بشناساند و مصمم است تا حق مردم رنجدیده را از حلقوم جنایتکاران "دربار و حوزه" بیرون بکشاند.
در پایان باید اشاره کرد که فروپاشی بشار اسد ضربه ای جبران ناپذیر برای رژیم پوسیده آخوندی و در راس آن ولی فقیه درمانده می باشد که به عین نظاره گر آن است که پس از صرف هزینه های کلان درسوریه ، البته بقیمت فقر و بدبختی و فلاکت مردم ایران، چگونه تمام آرزوهای مالیخویایی احیای امپراطوری اسلامی خود را بر باد رفته می بیند و سعی می کند که صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارد.
در چنین شرایطی، حمایت از آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران می تواند راهگشای صلح، ثبات و دموکراسی در ایران و خاورمیانه باشد.
اکنون زمان آن فرا رسیده که جامعه جهانی با برسمیت شناختن مقاومت مشروع مردم ایران در برابر رژیم جنایتکار و ضد بشری آخوندی، با اعلام همبستگی و حمایت خود از این آلترناتیو واقعی، برای ساختن آینده ای دموکراتیک، عاری از سلا حهای هسته ای و مبتنی بر صلح و عدالت، در کنار آنها ایستاده و این فرصت تاریخی بدست آمده برای سرنگونی رژیم جنایتکار حاکم بر ایران را بخاطر ارزشهای انسانی و برای همزیستی مسالمت آمیز از دست ندهند.
از آن ماست پیروزی از آن ماست فردا.