فرخ حیدری: اولین آیشمن ایران در دامگه حادثه!

 

 اولین آیشمن ایران در دامگه حادثه

در سپهر سیاسی و جنبش آزادیخواهی معاصر ایران از «عالیجناب پرویز ثابتی» بعنوان اولین آیشمن و رئیس «اس-اس» ایران در دوران پهلوی یاد می‌شود. او به خاطر آخرین شغل و منصب خاصی که در این دوره بعنوان مقام ارشد امنیتی در ساواک شاه داشت و کارنامه سیاه و خونینی که در مقابله با جریانات مختلف اپوزیسیون ایران در دهه آخر حکومت، قبل از «سقوط ۵۷» داشت نامش همواره مترادف با خشونت و فردی مخوف بود.

بیاد دارم وقتی در سال ۱۳۵۴ در حالیکه ۱۷ سال بیشتر سن نداشتم و دانشجوی سال اول دانشگاه بودم و هیچ گرایش و تجربه سیاسی هم نداشتم، می‌توانستم فضای ترس و هراس غریبی را که با شنیدن اسم ساواک و اوین و نام همین «ثابتی» در محیط خوابگاه برای برخی دانشجویان «سال بالایی» ایجاد می‌کرد، حس کنم. طبعآ برایم نامفهوم بود که چرا نام تشکیلاتی که وظیفه اش تامین امنیت برای مردم آن مملکت بود، چطور تا این حد برای دانشجویان و گلهای سرسبد همان جامعه هولناک است! سوالی که البته کمتر از یکسال بعد با شناخت بیشتری که در محیط و روابط دانشجویی پیدا کردم دلیلش را دریافتم.

از بدحادثه اما، با شروع حاکمیت ملاهای شیاد و تبهکار، ابعاد سرکوب و شکنجه و پایمالی حقوق بشر، بقدری فاحش و بیسابقه بود که نه تنها جنایات ساواک شاه کمرنگ و تحت الشعاع قرار گرفت بلکه از همان سال اول حاکم شدن رژیم خمینی و ابعاد حیرت انگیز جنایت علیه بشریت، «شاه و شاپور» هم زبانشان دراز شد و به جولان در آمدند.

با توجه به چنین کارنامه ای مملو از سیاهکاری، درارتباط با نهاد امنیتی یک رژیم مستبد جهان سومی، که طبعآ و بطور مقدم متهم ردیف اول این پرونده شخص پرویز ثابتی بود، او برای چند دهه برای مصون ماندن از پاسخگویی و حسابرسی، از نظرها غایب شد و علیرغم برخی شایعات، ردی واقعی از او در جایی دیده نشد. تا اینکه برای اولین بار در اوج قیام سال ۱۴۰۱ و جنبش مهسا بناگاه عالیجناب «ابرو کمانی» در فلوریدای امریکا چهره نمود و رونمایی شد و چه بسا اینبار خود با پای خود «در دامگه حادثه» گرفتار آمد!

شاید فضای بشدت جانبدارانه و عمدتآ کاذبی که برخی کلان رسانه های فارسی زبان مرتبط با دول استعماری یا محافل مماشات جهانی، برای احیای نظام از دور خارج شده سلطنتی در ایران و برکشیدن پسر شاه سرنگون شده ایجاد کرده بودند، زمینه ای شد که این مقام امنیتی، بعد از چهل و چند سال غیبت و زندگی بصورت ناشناس، حالا لبخندزنان جلوی دوربین ظاهر شود. اتفاقآ برخوردهای شرم آور و غیر ژورنالیستی همان رسانه‌های مدعی دموکراسی، که با سانسور آزادیخواهان مشغول چهره آرایی از او و سیستم سرکوبش بودند، و همینطور با عقبگرد پنجاه ساله در «تونل زمان» و کتمان هر زشتی و پلشتی گذشته، کار را بجایی رساندند که مقام امنیتی خوشنام! ما طلبکار مردم و مبارزان و مجاهدان آزادیخواه هم شد.

در همین رابطه، برخی محافل روشنفکری ایران اعتراض کردند که پرویز ثابتی با تحریفها و گزاره های مجعولی که در مصاحبه های خود ارائه می‌دهد، رو در روی جسم و جان آسیب‌دیدهٔ ما می‌ایستد و بازهم هویت انسانی ما را نفی‌ می‌کند. همچنین ۱۷۵زندانی سیاسی زمان شاه در ۳۰بهمن ۱۴۰۱ در بیانیه‌های خود با یادآوری تجارب شخصی و مشاهداتشان از شکنجه‌های وحشیانه توسط ساواک و یادآوری قهرمانانی که زیر شکنجه به‌شهادت رسیدند، تشبثات و اقدام ضدانسانی بقایای دیکتاتوری سلطنتی و محافل ارتجاعی و استعماری برای سفیدسازی ساواک و سردژخیم شکنجه‌گران پرویز ثابتی را قویاً محکوم کردند.

اینکه برای اولین بار یک شکایت حقوقی در یک دادگاه رسمی آمریکا بر علیه پرویز ثابتی فایل و ثبت می‌شود و در واقع، پروسه حقوقی برای حسابرسی از او شروع می‌شود، البته که یک گام بلند و ضروری است برای اجرای عدالت در حق قربانیان نقض حقوق بشر در نظام ساقط شده پهلوی که بر اساس اصل صلاحیت قضایی جهانی انجام می‌گیرد. قطعآ این سر کلاف برای شروع دادخواهی عادلانه و روشنگرانه (و نه همچون بیدادگاههای فاشیسم مذهبی) برای قربانیان ستم و سرکوب در نظام پیشین خواهد بود. شاید که بر درد و رنج ماندگار آنان مرهمی باشد.

همانطور که در این لایحه حقوقی ثبت شده توسط سه تن از هموطنان قربانی ساواک شاه و شخص ثابتی، به درستی تاکید شده جنایات و اعمال ضدبشری دستگاه امنیتی نظام پلید کنونی و انواع کشتارها و شکنجه ها و اعترافات اجباری و ناپدیدشدگان قهری ... در واقع ادامه روند بشدت گسترش یابنده و دهشتناکی است که در این برهه از تاریخ معاصر ما، اساس و سنگ بنای اولیه این ساختار ویرانگر و تخریبی در ساواک شاه شکل گرفت و آگاهانه توسط نهادهای امنیتی رژیم آخوندی، بعضآ با همکاری و ادغام برخی از همانها، در مداری بسا بالاتر در شقاوت و جنایت، بطور سیستماتیک ادامه یافته است.

در ابتدای این گفتار از آیشمن نام بردم، همان مقام امنیتی و جنایتکار فاشیسم هیتلری که حدود دو دهه مخفی بود تا سرانجام در پیشگاه عدالت محاکمه و محکوم و مجازات شد. امید می‌رود که ثابتی نیز با چهل و چند سال فاصله، لااقل پاسخگوی اعمال و اتهامات خودش باشد و در پیشگاه مردم و عدالت، در یک دادرسی مدنی و عادلانه مورد حسابرسی و قضاوت تاریخ قرار بگیرد. او همان مقام امنیتی بود که در اوج قدرت در ایران معتقد بود مردم ایران هنوز آمادگی برای دموکراسی ندارند و البته در بحبوحه انقلاب و خیزشهای اجتماعی سال ۵۷، حتی چند ماه زودتر از خود شاه از کشور فرار کرد!

تردیدی نیست که آیشمن های بعدی ایران در نظام پلید اسلامی، از خود خمینی و خامنه ای گرفته تا امثال لاجوردی و گیلانی و رئیسی و نیری و ریشهری و فلاحیان و رازینی و صدها جانی بالفطره دیگر در رژیم فاشیسم مذهبی کنونی، روی همه آیشمن های جهان را سفید کردند... ولی بهرحال جنایت علیه بشریت، کم یا زیاد و تحت هر عنوانی، مشمول مرور زمان نمیشود. این اصل جهانشمول در حوزه «صلاحیت قضایی جهانی» است.

دادخواهی برای عدالت!

 

فرّخ حیدری


www.farrokh-heidari.blogspot.com