در هر نقطه مختصات سیاسی که باشیم، روی یک حکم در مورد شرایط کنونی دنیا میشود توافق داشت! سرعت تحولات بسیار بالاست. اگر زمانی کارپردازان سیاست مماشات به ماهها برنامهریزی و جلسات محرمانه در تهران و پاریس و ... نیاز داشتند به همان صورتی که خبرنگار فرانسوی ژورنال دومانش در مورد تدارکات پشت پرده کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ نوشت، الان بر صحنه آوردن همکاری با ملاهای جنایتکار به قدری سریع و با عجله انجام میشود که نمیتوان فضاحت تمام عیار آن را پوشاند. تنها یک روز بعد از لجن پراکنی سفارشی صاحبان شرکت مماشات با امداد غیبی، گروگان فرانسوی دیگری به صورت آکبند تحویل داده میشود و رسید دریافت هم در تمامی سایت های خبرکش سپاه پاسداران و دوقلوهای تاریخیشان تحت عنوان کینگهای منتظر الظهور، چاپ میشود که یا مسلمین چه نشسته اید که رهبر مجاهدین غذا خورده و درمان شده و سفر رفته!
همزمان مدعی هستند که هزینه این «زندگی لوکس» را کمکهای اجباری میلیتانها و از طریق تله تون سیمای آزادی پرداخته اند و رهبران ناصادق آنها بار دیگر زحمات و تلاشهای هواداران صادق و لابد «ابله» ملاخور کرده و به خودشان خوش گذشته و بقیه را به اجبار حتما قحطی دادهاند!!
راقم این سطور چند خصلت دارد! اول اینکه از دوران طولانی شاهد تبلیغات رژیم آخوندی علیه مجاهدین بوده است که بر همین محور رهبران بدجنس و هواداران گیج و گول تنظیم شده است! دوم اینکه در طی سالیان بسیار چه در ایران و چه در کشورهای مختلف زندگی بسیاری از این رهبران را از نزدیک دیده که در ساده زیستی و مناعت طبع مدارجی را طی کرده اند که کلام از بیان آن عاجز است.
سوم اینکه بنا بر موقعیت شغلی در ارتباط مستقیم با وضعیت سلامتی و بیماریهای خیلی از این رهبران و اعضای این سازمان خیلی مخوف برای ملایان قرار داشته و بارها در انتقاد از کم خوابی ها و رژیم ساده غذایی شان زبان گشوده و به بحث و جدل پرداخته ام و همزمان هم شاهد از خودگذشتگی و تواضع انسانی همین رهبران و اعضای مجاهدین در دوران پاندمی بوده ام که تحسین برانگیز بوده است. اما بیشتر از پاکی و گذشت از منافع فردی، وقتی که شرط حیات یک ماسک اکسیژن بود، همین «مخوفها »تنها زمانی به پذیرش آن اکسیژن تن میدادند که مطمئن میشدند بقیه هم از همان امکان درمانی بر خوردار هستند. تجربه ی بسیار عمیق و تکان دهنده که نظیر آن را در این ابعاد بزرگ، نه دیده و نه شنیده بودم. حتی یک نمونه از این گذشتها کافی است تا حماسه ای خلق بشود و خلقی در هر نقطه ی جهان یاد و نام آن قهرمان را تا به ابد در سینه ی خود مهر کند.
باز هم در این مورد باید نوشت . مورد چهارمی که میخواهم با افتخار و سربلندی ذکر کنم این هست که سالیان بسیاری است که بخش اعظم درآمد میلیونی خودم را « به اجباری » که در دنیای بورژوازی غارتگر قابل توصیف نیست، تقدیم مقاومت و همین سازمان کرده ام تا در مقابل تاریخ میهن و سئوال نسل های آینده و فرزندانم شرمنده ی پیدا کردن جواب نباشم که در زمان سلطه ی آخوندهای ضد بشر که از حمایت چپاولگران شرق و غرب عالم برخوردار بودند، در تلاش برای حفظ صیانت انسانی و هویت وطن پرستی که به نام ایران و ایرانی معنی یافته، چه کرده ام؟ البته که در قیاس با بهایی که هزاران هزار هوادار و عضو مجاهدین با فدای جان خود پرداخته، درقیاس با درد و شکنجه ای که بر جسم و روح دهها هزار هوادار و اعضای مجاهدین توسط دیکتاتورهای شاهی و شیخی رفته، در قیاس با نام های مقدسی مثل غلامرضا خسروی و علی صارمی، در قیاس با شجاعت قهرمانانی که اکنون در سیاه چالهای رژیم در معرض خطر اعدام قرار دارند، فقط احساس شرم میکنم، اما الان که برچسبهای مسخره دریافت پول از شوروی و آمریکا و عراق و عربستان و اسراییل جای خود را به همیاری اجباری داده است لازم دیدم به عنوان یکی از این «مجبورشدگان» شهادت بدهم.
البته واقعیت این است که همدمی با یابو های رژیم البته که تاثیر گذار است، بوی تفکر آخوندی با هیچ خوشمزه بازی قلمی و طنازی برای خامنه ای قابل پوشاندن نیست.
گویا که مردم ایران در مقابل سیاه ترین دیکتاتوری تاریخ معاصرشان هیچ جوابی ندارند! گویا سرنوشت ما ایرانیان یک پینگ پونگ بین این ملا و آن کینگ، بر سنگ حک شده و دموکراسی و مطبوعات آزاد و احزاب سیاسی مختلف و لغو مجازات اعدام در فرهنگ سیاسی سازمان های ایرانی نباید یافت بشود، و اگر سازمانی جرات کرد که از برابری رهاییبخش زنان و مردان صحبت کند و در همین پاریس صفی از زنان متفکر و رهبران جنبش های زنان را گرد هم بیاورد و مقاومتی باشد که به خودش جرات بدهد که در طی یک ماه، یعنی تنها سی روز، سه تظاهرات بزرگ را در پاریس ، مونیخ و واشنگتن برگزار کند و هزاران هزار ایرانی را با پرچم استقلال و پیام مقاومت به هر قیمت برای آزادی به خیابان بکشاند تا جیغ بنفش رژیم و همدستان غربی اش را دربیاورد، البته باید کاراکتر چنین رهبری و سازمانی را در ملاء عام اعدام کرد، تا عطش ملایان جنایتکار ورشکسته فرو نشیند . مرغ سیاست مماشات البته یک پا دارد اما گویا در شرایط بسیار متحول منطقهای و بینالمللی و در مقابله با مجاهدین و مقاومت سرفراز ایران، سر خودش را نیز از دست داده و بی هیچ مسیر مشخصی و منطق بنیادی به این در و آن در میزند، همه چیز را به گند میکشاند تا در نهایت با خفت و خواری در گوشه ای بیافتد و تمام کند!
همانطور که عرض کردم سرعت تحولات بالاست. دور نخواهد بود که این دور رذالت هم به گور تاریخی پرونده های رژیم ساخته و استعمارگر پرداخته، ملحق شده و به لیست سیاه سیاست ضد ایرانی مماشات الصاق شود!