آتشی که از «راه قدس به کربلا» آغاز شد، حالا تهران را میسوزاند.
جنگ تنها یک ابزار نیست، بلکه دارای منطقی مستقل است. جنگ منطق ویژه خود را دارد؛ منطق ِ آن گسترش هژمونی است، از کینه تغذیه میکند، با نفرت زنده است و با انحصار طلبی نفس میکشد. در ژرفای این منطق، توهم تملک حقیقتی فراتاریخی و «آسمانی» نهفته است. جنگافروزان خود را حاملان و مجریان این حقیقت پنداشته، تحمیل این «حقیقت» را بر دیگران تکلیفی مقدس میدانند. متولیان ِ این «حقیقت آسمانی» جنگافروزانی قدرت طلب بیش نیستند. ملایان، با بهرهگیری از همین منطق، پروژهای را با شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» آغاز کردند؛ مسیری که با گذر از غزه، امروز به قلب تهران رسیده است. شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» فقط یک جمله نبود؛ برنامهای نظامی و ایدئولوژیک بود که از مرزهای ایران عبور کرد، غزه را درنوردید، و حالا آتش آن به خود تهران رسیده است. «صدور انقلاب» از همان ابتدا به نماد گسترش ایدئولوژیک و میلیتاریسم فراتر از مرزهای کشور تبدیل شد. روندی که به گفته بسیاری، امروز آثار معکوس آن در داخل کشور و به ویژه در تهران آشکار شده است. رژیمی که آتش «صدور انقلاب» را برافروخت، امروز در همان شعلهها گرفتار شده.
بمب ها و صدای مرگ
بمبها میریزند و مردم حتی ثانیهای وقت ندارند که پناه بگیرند. نه پناهگاهی، نه سامانه دفاعیای، نه کُنسپتی برای روزهای فاجعه. آنهم در کشوری که حاکمانش از ابتدا، اولویت خود را نه بر امنیت مردم بلکه بر جاهطلبیهای اتمی و مداخلهگری نظامی در منطقه گذاشت. حالا ما ماندهایم و آسمانی که هر لحظه از آن بلا می بارد. حاکمان زیر گنبدهای ضدموشک پنهاناند و مردم، بیدفاع در زیر آسمانی که قرار بود آبی باشد. بمبها که میافتند، مردم فقط صدا میشنوند — صدای مرگ، بدون هشدار. پناهگاهی وجود ندارد. کسی راهی برای نجات ندارد. در کشوری زندگی میکنیم که سالهاست جان ما را با جاهطلبیهای هستهای و هژمونی طلبی های حاکمان تاخت زدهاند. هیچ کس برای روز مبادا برنامهای نداشت، جز آنهایی که ما را به این روز رساندند.
سراسر حریم هوایی کشور در وضعیت بیدفاعی کامل قرار دارد. نه تنها هیچ زیرساخت تدافعی مؤثری برای حفاظت از شهروندان در برابر حملات احتمالی وجود ندارد، بلکه حتی هشدارهای اولیه همچون آژیر خطر نیز پیش از بمبارانها به صدا در نمیآیند. نبود پناهگاهها و تدابیر ایمنی برای شرایط بحرانی، گویای فقدان یک سیاست مدیریت بحران و دستگاه حکمرانی فاسدی است که شهوت قدرت طلبی سرشت آن است. حاکمان کنونی، اسیر تلهای مرگباراند، آنان با خفت و خواری و پذرش تحقیر در انتظار پایان خویشاند.
تقابل دو منطق
این «پایان»، از سالها پیش هشدار داده شده بود. این نتیجه قابل پیشبینی بود، با این حال، مراکز قدرت جهانی دهه ها نسبت به این هشدارها بیاعتنا بودند. مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت و چهره شاخص اپوزیسیون، با نگاه تحلیلی و پیشبینیگر، بارها نسبت به خطر جنگطلبی و سیاستهای مداخلهگرایانه رژیم هشدار داده بود و عواقب خطرناک ناشی از این رویکرد را مفصل بیان کرده بود. اما جهان دیر بیدار شد. امروز، دنیا باید از همان مقاومتی قدردانی کند، که نه تنها پروژه اتمی رژیم را افشا کرد، بلکه چهره واقعی فاشیسم دینی را برای جهان آشکار نمود. این مقاومت برخلاف منطق جنگ و ویرانی، منادی صلح، آزادی و آیندهای بدون ولایت است. افشای پروژه اتمی ملایان، تنها یکی از گامهای کلیدی این مقاومت برای دستیابی به صلح بود. در برابر منطق جنگافروزی ملایان، منطق صلحطلبی مقاومت ایستاده است؛ تقابل دو جهانبینی، دو نظام ارزشی، و دو منش بهتمامی متفاوت. جهانی که امروز در حال بیدار شدن است، مدیون مقاومت، روشنگری و صداقت پیشگامان آن است. مریم رجوی نه تنها تلاشی برای براندازی سیاسی، بلکه نمایندهی منطقی متفاوت، مبتنی بر صلح و آزادی است؛ منطقی در تضاد کامل با پروژههای جنگطلبانهای که ایران را در دهههای اخیر درگیر کردهاند. «مریم» نماد تقابل دو منطق است، دو جهان، و دو باور کاملاً متفاوت.
جنگ اصلی
جنگ اصلی، نه در مرزها، بلکه در درون کشور جریان دارد: نبرد مردم علیه استبداد دینی و سلطنتطلبی. این، جنگ آزادی است با استبداد، و نقطه آغاز آن، سی خرداد ۱۳۶۰ بود؛ روزی که شیپور مقاومت در آسمان ایران طنین افکند و آغازگر فصل تازهای از مبارزه شد. جنگی که با خون آغاز شد و با ایمان ادامه یافت. تا اشرف، لیبرتی، کلن، برلین، پاریس و واشنگتن، رد خون و فریاد مقاومت جاریست. این نبرد، جدال اصلی دوران ماست؛ کشاکشی حماسی با پیشینهای خونین و پرشکوه، که از کوچههای ایران با گامهای میلیشیا آغاز شد و امروز پژواک آن جهانی شده است. اکنون، دوران تعیین تکلیف فرا رسیده است. آن استراتژی هوشمندانه ای که در سال ۱۳۶۰ پی ریزی شد، امروز بیش از هر زمان دیگر به اهدافش نزدیک است. رژیم ولایت فقیه زمینگیر شده و توازن نیروها تغییر کرده است. این نبرد حماسی، سرنوشت دوران ما را رقم خواهد زد و مسیر آزادی را هموار خواهد کرد. اما آزادی به خودیخود به دست نمیآید. قیامی سازمانیافته، در زیر چتر حمایت کانونهای شورشی و در هم کوبیدن سپاه پاسداران تروریست، تنها راه پایان دادن به این شب تار است.
امروز، این نبرد به لحظه سرنوشتساز خود رسیده است.
وقت برخاستن است. آزادی، در انتظار قیامیست که ماشین سرکوب را درهم بشکند.
راه حل سوم،
«بیایید نگذاریم که تجربه مونیخ با آخوندهای مسلح به بمب اتمی، تکرار شود». این جملات بیانگر نگرشی ژرف و تعهد به صلح و آزادی است. مریم رجوی ۲۱ سال پیش اینچنین به جهان هشدار داد و راه حلی دموکراتیک را عرضه کرد: «راه حل سوم»، نه یک شعار، بلکه پاسخی است مبتنی بر واقعیت و مسئولیتپذیری؛ پاسخی به خواست مشروع مردم ایران، تلاشی برای حفظ صلح جهانی و گامی مؤثر در مسیر آیندهای آزاد، دموکراتیک و عاری از تروریسم در خاورمیانه. «راهحل سوم» فراتر از یک موضع سیاسی است؛ این، یک گزینهی استراتژیک است که هم به خواست مردم ایران پاسخ میدهد، هم صلح منطقهای و جهانی را پاس میدارد و افق تازهای برای خاورمیانهای آزاد و بدون خشونت میگشاید. راه حل سوم، انتخاب آینده است؛ آیندهای با صدای مردم، بدون ترور، با صلح و آزادی، نه فقط برای ایران، بلکه برای تمام جهان. مبتکر و معمار این طرح مریم رجوی، ضامن تحقق آن نیز هم هست. «راه حل سوم» نه یک شعار، بلکه یک راهکار واقعی و متمدنانه برای تغییر است که از یک نظام معرفت عمیق می جوشد.
غروب یک خیال
فاجعهای که اکنون در ایران و منطقه خاورمیانه در جریان است، نه ناگهانیست و نه غیرمنتظره؛ حاصل یک حادثه ناگهانی یا سوءتفاهم هم نیست. این شرایط بحرانی پیامد مستقیم و اجتنابناپذیر سیاستهای نادرست مماشات از سوی قدرتهای غربی از ابتدا تا کنون است. حامیان رژیم ولایتفقیه، چه در عرصه بینالمللی و چه در داخل کشور با نقاب نقد و اصلاحطلبی، از عوامل اصلی تداوم وضعیت بحرانی کنونی هستند. این، ثمره تلخ دههها اعتماد نابجا و کور به حاکمانیست که بارها نیات خود را نشان داده بودند. سیاست مماشات، نه تنها شکست خورد، بلکه به تقویت پایههای این رژیم و تشدید تهدیدهای آن برای مردم ایران و صلح منطقهای انجامیده است. این سیاست به ابزاری برای بقای یک رژیم سرکوبگر و جنگطلب تبدیل شد و تنها به تداوم جنگ، سرکوب و بیثباتی منجر شد. جهان دریافت که اصلاحات توهمی بیش نبود. اکنون زمان آن فرارسیده است، که جهان چشم باز کند. جامعه جهانی موظف است «راه حل سوم» را بهعنوان تنها مسیر واقعبینانه، انسانی و پایدار و تنها گزینهی قابل اتکا برای خلع ید از دیکتاتوری دینی و رسیدن به صلح، ثبات و دموکراسی در ایران و خاورمیانه به رسمیت بشناسد و قاطعانه از آن حمایت کند. به رسمیت شناختن مقاومت مشروع و نبرد کانونهای شورشی اقدامی است نمادین از اراده جهان ِ آزاد در وفاداری به ارزشهای جهانشمول مدرن. این گام ارج نهادن به کرامت انسان و شان ِ شهروندی انسان ایرانی است.
مریم رجوی؛ صدای بیداری، چهرهی مقاومت
زنی که از میان آتش و خون برخاسته، اما قلبش هنوز به روشنای صلح میتپد. در تاریخ پر فراز و نشیب ملت ایران، نامهایی بر تارک مبارزات برای آزادی میدرخشند؛ زنانی و مردانی که با جسارت و ایمان، مسیر دشوار رهایی از استبداد را پیمودهاند. در میان آنان، مریم رجوی نهتنها یک رهبر سیاسی، که نماد یک جنبش اجتماعی، یک باور جمعی و یک صدای خستگیناپذیر در دفاع از آزادی و عدالت است. او زنی است که از دل سالها سرکوب و سرشار از درد و رنج مردم ایران، برخاسته تا پرچم مبارزه با فاشیسم دینی را در دست گیرد. مسیری که مریم رجوی انتخاب کرده، راهی ساده نیست؛ بلکه راهی است آکنده از خطر، تهمت، تبعید و توطئه. اما او با گامهایی استوار و نگاهی امیدوار، این مسیر را ادامه داده است. در جهان سیاست، کمتر کسی را میتوان یافت که دشمنانش در عین عناد، از تأثیرش چشم نپوشند. در مورد مریم رجوی، این واقعیت بیش از هر چیز آشکار است. دوستانش به او عشق می ورزند، دشمنانش نیز – گاه ناخودآگاه – به جایگاه تأثیرگذار او اذعان دارند. برخی حتی با حسادت، اما آمیخته با احترام، به او مینگرند.
جنبشی که او هدایت میکند، برخلاف بسیاری از جریانات سیاسی صرف، پایهای عمیقاً مردمی و دموکراتیک دارد. باور به برابری زن و مرد، تفکیک دین از دولت، لغو مجازات اعدام، و تضمین آزادیهای اساسی از جمله اصولی است که در مرکز اندیشهی سیاسی او قرار دارد. این اصول، نه تنها پاسخی به بحرانهای امروز ایران، بلکه نشانی از افقی روشن برای آیندهاند. مریم رجوی نشان داد که سیاست را میتوان با اخلاق، قدرت را با وجدان، و رهبری را با صداقت همراه کرد. او زنی است که نه برای قدرت، بلکه برای آرمان میجنگد؛ زنی که حتی در تبعید، قلبش در میان مردم ایران میتپد.
در جهانی که گاه سرد و بیروح مینماید، صدای مریم رجوی، صدایی است گرم و بیدارکننده؛ صدایی که به مردم امید میدهد و به دیکتاتورها هشدار. بیتردید، نام او در حافظهی تاریخی ایران باقی خواهد ماند؛ نه صرفاً به عنوان یک رهبر سیاسی، بلکه به عنوان زنی که ایستاد، جنگید و الهامبخش شد. هر گامش در مسیر آزادی، لرزهای است بر پیکر استبداد. او نه تنها یک رهبر، که سمبلِ زنِ مقاوم ایرانی است؛ زنی که تاریخ را به چالش کشیده است
مریم و «راه حل سوم« تنها گزینه وشانس در این منطقه مملو از بحران است. دفاع از این راه حل وظیفه هر شهروند ایرانی است.
دکتر عزیز فولادوند
آلمان، شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ - Saturday 21 June 2025