رضا محمدی: از اوین تا اوین

 

از اوین تا اوین، از سلول‌های نمور ساواک تا بندهای تاریک وزارت اطلاعات، از شکنجه ‌گاه شاه تا دارهای شیخ، تاریخ ایران همچون طنابی بر گردن آزادیخواهان پیچیده است.

جنایت در این خاک ارثی ست رسیده از سلطنت به ولایت و اعدام همچنان مقدس‌ ترین ابزار برای حفظ قدرت. تنها نامها  تغییر کرده‌اند، جلادان در لباسی دیگر ظاهر شده‌اند، اما دست‌ هایشان همان است: آغشته به خون انسان‌هایی که جرمشان فقط دگراندیشی بوده وهست.

از اوینِ دهه‌ چهل تا اوین امروز،
از تابستان شصت‌ و‌هفت و خون فرزندان بی ‌نامی که در خاک خاوران آرمیدند،
تا هزاران مهدی حسنی و بهروز احسانی،
و تا هفده زندانی سیاسی که امروز در صف اعدام ایستاده‌اند،
تاریخ یک فریاد مشترک دارد:

"جنایت ادامه دارد"

اما دیگر بس است، تکرار جنایت به نام دین و تداوم ظلم به نام امنیت.

در این سرزمین، هر نسلی را به دار کشیدند تا نسل بعد بیاموزد که آزاد زیستن گناه است و سکوت تنها راه بقا.
اما هنوز، صدای فریاد آنان در گوش این دیار می‌پیچد، آنان مرگ را انتخاب کردند تا زندگی بماند.

اعدام، نام دیگر قتل حکومتی است،
هیچ قانون، هیچ مذهب و هیچ دلیلی نمی‌تواند این جنایت را انسانی جلوه دهد یا توجیه کند.

اعدام نه عدالت است، نه مجازات،
بلکه ابزار خاموش کردن صدا، کشتن اندیشه و بریدن زبان حقیقت است.
در قاموس قدرت‌های خونخوار، آزادی بزرگترین جرم است و انسان آزاد، خطرناک‌ترین موجود.

فاجعه واقعی زمانی آغاز می‌ شود که وجدان جهانی خاموش می‌ ماند.
جهان مدعی آزادی و دموکراسی، با تمام شعارهای پرزرق و برق حقوق بشری، تنها نظاره ‌گر چوبه‌های دار در ایران است.
همان دولت‌ها که با لبخند و قرارداد با قاتلان مردم عکس یادگاری می‌گیرند،
و همان‌ها که گاه بیانیه‌ های سرد و بی‌ جان صادر می‌کنند،
بی‌آنکه حتی یک گام عملی بردارند،

در داخل کشور، جامعه‌ ای که دهه‌ ها با ترس و سرکوب زیسته، آرام آرام به سکوت عادت کرده است. بی‌ تفاوتی مردم، بی ‌اعتمادی و زخمهای تاریخی، چنان عمیق است که مرگ هر روزعادی ‌تر می‌شود. طناب بر گردن جوانان می‌ افتد و ما تنها آه می ‌کشیم، نه فریاد.

هرگاه وجدان جامعه به خواب رود، چوبه‌های دار بیدار می‌شوند، امروز بیش از هر زمان، این وجدان جمعی است که باید برخیزد.

در زندان‌های سراسر ایران، سه‌ شنبه‌ ها روز مرگ است، روزی که طناب‌ ها از سقف آویزان می ‌شوند، روزی که مادران در سکوت جانسوز انتظار می ‌کشند تا خبر از دژخیمی بیاید: "بیا وسایلش را تحویل بگیر".
اما همین روز، در دل تاریکی، طی ۹۰ هفته به روز مقاومت بدل شده است. زندانیان آزادیخواه، سه‌ شنبه‌ ها را به روز اعتراض و ایستادگی تبدیل کرده‌اند، با شعار:

" نه به اعدام".


این فریاد، از پشت دیوارهای زندان آغاز می ‌شود و در خیابانها، شبکه‌های اجتماعی و دل هر انسان آزاده طنین می‌ اندازد.

اعدام، حلقه آخر زنجیرسرکوب است، زنجیری که از دروغ، فقر، سانسور و زندان بافته شده است. تا زمانی که جنایتکاران بر مسند قدرت‌ اند، تا وقتی رژیم جنایتکار آخوندی با نام دین انسان را قربانی می ‌کند، ماشین اعدام خاموش نخواهد شد. تنها راه توقف، سرنگونی رژیم جهل و جنایت است، تا به قول زنده یاد نوید افکاری، هیچ طناب داری دیگر دنبال گردن نگردد.

از طناب دار تلخ‌ تر، سکوت جهان است. جهانی که با دستِ آلوده‌ به خون قاتلان دست می‌ دهد و در آینه‌ رسانه‌ هایش، مرگ انسان را نمی ‌بیند. فریاد یک حیوان خبر می ‌شود، اما فریاد صد انسان، نادیده. این ننگ بر دامان وجدان بشر مانده است. آزادی، اگر تبعیض بشناسد، دیگر آزادی نیست و انسانیت، اگر مرز بداند، دیگر انسانی نیست.

"سکوت‌ شان، شراکت در جنایت است".

امروز، ۱۷ زندانی سیاسی در آستانه مرگ ایستاده‌اند، آنهایی که جرمشان ایمان به آزادی، عدالت و یک ایران دموکراتیک است. آنان به جرم دگراندیشی و حمایت از سازمان مجاهدین خلق محکوم به مرگ شده‌اند، اما در حقیقت این حکومت است که در برابر تاریخ و وجدان بشری محکوم شده است.

در زندان قزلحصار، بیش از هزار و پانصد زندانی سیاسی زیر حکم اعدام، دست به اعتصاب غذا زده‌اند. این قهرمانان، بی‌اعتنا به تهدیدهای رئیس زندان و آخوند جنایتکار ناظر بر اجرای احکام اعدام ، اعلام کرده‌اند که تا تحقق خواسته‌های انسانی‌ شان ادامه خواهند داد. صدای آنها  باید از پشت دیوارهای مرگ به گوش جهانیان  برسد:

" دیگر بس است"

جامعه جهانی، سازمان‌های بین‌المللی و دولت‌های مدعی حقوق بشر نباید بیش از این پس با سکوت و بی‌عملی خود شریک جنایت باشند. هر لحظه تاخیر، طنابی تازه بر دار می‌افزاید و جانی دیگر را می‌گیرد. امروز، زمان اقدام است - نه انکار، نه تعلل، نه توجیه.

از اوین تا اوین، از شاه تا شیخ، از ساواک تا سپاه، خط جنایت ادامه دارد،
اما تاریخ نشان داده است که هیچ طنابی توان خفه‌ کردن حقیقت را ندارد.
هر اعدامی که می‌ کنند، هزار وجدان بیدارتر می‌شود،
و هر خونی که می‌ ریزند، بذر آزادی عمیق ‌تری در خاک این سرزمین می‌روید.

به یقین آن روز خواهد آمد که در ایران دیگر طناب دار از سقف آویزان نخواهد بود،
روزی که زندان‌ها از نام "اوین" شرم خواهند کرد،
و انسان، دیگر انسان را به جرم اندیشیدن نخواهد کشت.
آن روز، عدالت از پس خاکسترها سر برخواهد آورد،
و صدای خاموش‌ شده‌ امروز، فریاد آزادی فردا خواهد شد.

و فریاد "نه به اعدام" نه شعار، که نفس هر انسان آزاده خواهد بود.

تا آن روز، فریاد ما خاموش نخواهد شد:
نه به اعدام، نه به جنایت، نه به سکوت