حسین اخوان ـ گذر تاریخی از قرون وسطی

 در اروپای قرون وسطی، کلیسا برای پیاده کردن دستورات دین و مسیحیت  دست و پا می برید. کسانی را که خلاف قوانین کلیسا عمل می کردند،  به عنوان عفریته  می گرفتند با صندلی میخ دار و آبجوش و...تعزیر می کردند.

در قرون وسطای مسیحی آرای مربوط به فلسفه و سیاست برگرفته از انجیل بود هرچند تلاش می شد آثار افلاطون و ارسطو با مسیحیت آشتی داده شود واصول آن با آیات انجیل تطبیق داده شود در این دوره عموما حاکمیت، حق خدا تلقی می گردید و مردم و پادشاهان رعایای کلیسا محسوب می شدند.  

 کتاب تاریخ فلسفه سیاسی

حاکمان شرع و میرغضبان آماده کار بودند تا با یک اشاره کشیشان پوست را از بدن قربانی بکنند ژاندارک را در نوزده سالگی درسال 1431میلادی در شهر روئن فرانسه زنده  زنده سوزاندند.

اما آنها که مردم را به تقوا دعوت می کردند  خود در خفا وآشکار  کارهایی را انجام می دادند که برای آن حد و حدود تعزیرات قائل بودند وکسی را یارای مخالفت با آنان نبود. همچون امروز، احکام ظالمانه یی صادر می کردند که مردم کوچه وخیابان باید آن را رعایت می کردند و آنها نماینده خدا بودند.

خود در رفاه بودند اما به گرسنگان و بی خانمانها توصیه صبر و بردباری می نمودند چون خود را برگزیدگان خدا می دانستند  اما گوش خودشان شنوایی نداشت و درد و رنج مظلومان را نمی دیدند

و حالا همان دینفروشان حرفه ای این بار به نام اسلام  با کهریزک و اوین بر سرنوشت  مردم ایران حاکم هستند تا ظاهرا دستورات دین و خدا را اجرا کنند.  

  هم اکنون  ما نیز درایران شرایطی شبیه دوران قرون وسطی را پشت سرمی گذاریم در حالی که در زندانها، هزاران زن و مرد منتظر اجرای حکم اعدام  هستند.

 اینان چگونه به قدرت رسیدند وتوسط چه کسانی چنین آشی برای مردم پخته شد کم و بیش می دانیم و خود بحث جدا گانه ایست.

اما امروز در قرن بیست و یکم چگونه بر مسند قدرت باقی ماندند. 

از همان آغاز پیروزی انقلاب تا به حال برای در دست گرفتن قدرت و قیمومیت مردم،  سرکوب مخالفان و باج دادن به غرب وشرق  در دستور کار فقها بود .

در کتاب عبور از بحران، ص 217 دوشنبه 5 مرداد 1360 سرهنگ دهقان گزارشی از خریدهای موفق مهمات داد که از شرقی ها وغربی ها خریده اند و مشغول وارد کردن هستند ایشان مدعی است از اول جنگ تا کنون نزدیک بیست میلیارد دلار مهمات مصرف کرده ایم رقم عظیمی است.

به هیچ  کسی رحم نکردند و هر دو جناح قرون وسطایی باکشتن مخالفین موافق بودند و از کشته مخالفین پشته ساختند و با شعار همیشگی مرگ بر ضد ولایت فقیه و مرگ بر منافق مرگ را حق مسلم آنها می دانستند وگاهی هم اسامی اعدام شدگان را در روزنامه ها و رادیو  به اطلاع عموم می رساندند تا بدانند سرنوشت مخالفت با خدایان زر و زور به کجا ختم خواهد شد.

با شعار خمینی عزیزم بگو که خون بریزم  مشغول بودند و هنوز به عذاب وجدان دچار نشده اند چرا که هنوز از مردم عذر تقصیر نخواسته اند  می گویند فراموش کنید  و بعضا آنها را با گوشه و کنایه سزاوار مرگ می دانستند همانند ابراهیم نبوی دلقک دربار قرون وسطی چرا که نام و نشان قربانیان یا مجاهد و فدائی یا غیر مکتبی بوده است.

 کسانی که دستورات حکام شرع را در مورد حجاب و پوشیدن  و نوشیدن نادیده می گرفتند مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند.

حالا همان حاکمان ستمگر   لباس سفید و صلح پوشیده اند و مخالف خشونت شده اند کلاس درس دموکراسی وآزادیخواهی هم گذاشته اند.

در قرون وسطی هر که در  قدرت بود خود قانون بود و سر مخالفان با یک اشاره کلیسا بالای دار می رفت.

امروز هم چنین است قدرت و پول نفت وعمامه  خامنه ای خود قانون است با اشاره ی او بسیاری از سرها بالای دار رفته است زن و مرد و پیر و جوان هم نداشته است فقط با یک اشاره در داخل و خارج حذف فیزیکی تمام عیار در دستور کار فقهای دین بود و مفسد فی الارض هم نامگذاری می شدند و اینها کسانی بودند که به حرف فقها بی اعتنا بودند. علت  حذف فیزیکی آنها را این چنین بیان می کردند که اینان  مسبب تمام مصائب هستند که با حذف آنها جامعه سالم می شود و نباید به آنها رحم نمود.

در دهه اول انقلاب حاکمان می خواستند دستورات خمینی که او را نماینده خدا بر روی زمین می دانستند، پیاده کنند و نام خودشان را  خط امام گذاشته بودند که مستقیم از طرف او به آنها ابلاغ می شد و فتوای قتل به سادگی آب خوردن صادر می شد. بسیاری سنگسار یا قطع عضو شدند  جان انسانها  به پشیزی نمی ارزید  تا فقها را صاحب  ایران و مال و جان و ناموس مردم بدانند.

امروز ماجرا چیست که متحدین دیروز همان بلایی را که بر سر مخالفان می آوردند بر جناح مقابلشان حلال و واجب می دانند. باید دید از چه مراحلی طی سی سال گذشته اند  دهها گورستان را از اجساد مخالفان  در سراسر ایران پرکرده اند تا بالاخره نوبت به خودشان رسیده است. به چند نمونه از کتاب عبور از بحران، خاطرات رفسنجانی، توجه کنیم:

ص 247 5 مرداد 1360:  همسر دکتر فاضل بازداشت شد به اتهام همکاری با مجاهدین خلق بعضی را عصبانی وبعضی را خشنود کرد  ) بعدا اعدام شد.(

ص 300 2 مهر 1360 : غلامحسین نادی نماینده نجف آباد آمد روزهای تعطیل را برای کمک در زندان اوین کار می کرده اند از بی نظمی ونابسامانی زندان وبازجوئی ها مطالبی گفت ... محمدی ری شهری آمد وگزارشی از دادستان ارتش وشبکه های ضدانقلاب وموفقیتهای دادگاه داد.

ص 302 4 مهر ماه 1360 : ناهار را در منزل موسوی اردبیلی با حضور مهدوی کنی سید علی خامنه ای و احمد خمینی بودیم مهدوی کنی پیشنهاد داشت به کلی اعدام ها قطع شود وبا محاربان ملایمت کنیم تصویب نشد.

 ص 317 پنج شنبه16 مهرماه 1360:گزارشات را خواندم... با اسداله لاجوردی مفصلا صحبت کردم خودشان را موفق می دانند و منافقان را رو به شکست.

ص 333 28 مهرماه :1360 مرتضی فهیم کرمانی آمد واز وضع زندان اوین می گفت از شلوغی وبی نظمی وبعضی از خشونتهای بی جا ناراحت بود.

ص 318  یکشنبه 17 ابان 1360: به مجلس رفتم گزارشها را خواندم و نامه ها را امضا کردم ناطق نوری آمد واز جلسه ای که در زندان اوین برای زندانیان اخیرا گذاشته اند گفت ومعتقد بود که اگر از تلویزیون پخش شود خیلی مفید است هزاران نفر از جوانهای زندانی شرکت می کنند و به نفع جمهوری اسلامی و علیه منافقان شعار می دهند...فریب خورده بودند...سپس جلسه ای با سید علی خامنه ای و عبدالکریم موسوی و اسداله لاجوردی داشتیم در باره وضع زندانها و دادگاههاو...)اعدام ها (.

ص 362دوشنبه 18 ابان 1360: فیلمی از مراسم زندانیها نشان داد جمعی از جوانان کم و سن سال در حدود هزار نفر که شعار علیه مجاهدین خلق می دادند این گونه چیزها در تاریخ بازداشتها کم سابقه است.

 ص 366شنبه 23 ابان ماه 1360: در اول وقت محسن دعاگو آمد ایشان در بخش ایدولوژی حزب جمهوری وعصرها در زندان اوین کار می کند.

ص  367 یکشنبه 24 ابان ماه 1360: در باره اظهارات نمایندگان سوسیال دمکرات پارلمان آلمان غربی در باره اعدام های ایران ...صحبت کردم وآنها را محکوم کردم.

ص 423 دوشنبه 7 دیماه 1360: اول شب در دفتر خامنه ای با مسئولان  قضائی و اجرائی و اطلاعاتی جلسه داشتیم که تا ساعت یازده و نیم شب طول کشید بحث در باره کیفیت بر خورد با مخالفان جمهوری بود قرار شد شدت عمل فقط ...در باره مجاهدین خلق پیکار و چریکهای فدائی خلق، رنجبران، کودتاچیان خلق مسلمان، کومله و دمکرات باشد.

ص 440پنج شنبه 24 دیماه 1360خمینی. همه مسئولان را با مسئولان قضائی دعوت کرده بودند برای مطلب مهمی همراه موسوی اردبیلی به بیت امام آمدیم رئیس جمهور، نخست وزیر میرحسین موسوی، اعضای شورای عالی قضائی، دادستان کل انقلاب و اسداله لاجوردی و بازرس کل کشور فهیم واحمد خمینی هم بودند ...امام مسئله شایعه شکنجه اخبار مربوط به شکنجه زندانیان را مطرح کردند. فهیم و اعضای بازرس مواردی را ذکر کردند. امام از اسداله لاجوردی توضیح خواستند ایشان گفت تعزیر می کنیم و تعزیر با اجازه حکام شرع است و توضیح داده شد به خاطر ...شلوغی زندانها و عدم امکانات کافی بروز چنان وضعی اجتناب ناپذیر بوده است.

 ص 453 پنج شنبه 1بهمن 1360 : اسماعیل معزی نماینده ملایر که پسرش جزو منافقان اعدام شده بود، معترضا از مجلس استعفا داده بود دیروز در هیات رئیسه قرار شد استعفای ایشان را مطرح کنیم  ممکن است با کمک به نجات پسر دیگرش که از مجاهدین خلق است ...او مجروح در بیمارستان است ایشان را در مجلس نگه داریم.

ص 457 یکشنبه 4 بهمن 1360: شب در جلسه رسیدگی به وضع زندانیان  شرکت کردم سران کشور و شورای عالی قضائی بودند برای بهتر کردن وضع زندانها و بازجوئی ها تصمیمات مهمی اتخاذ شد.

ص 494 پنج شنبه 6 اسفند 1360: خانم شهید حاج مهدی عراقی و امیر فرزندش مهمان ما بودند از بدرفتاری بعضی از مسئولان شکایت داشتند اخیرا برادر خانم عراقی را به خاطر شرکت در گروهکهای محارب اعدام کردند. ناراحت است.

اینها گوشه ای از آنچه در خفا اتفاق افتاده است می باشد. 

همان فتوا دهندگان دیروزی که تشنه خون مردم  بودند و جنون خونریزی آنها جهان را متحیر کرده بود حالا به شکنجه و کشتار یکدیگر برخاسته اند و از هیچ فحش و فضیحیتی به یکدیگر دریغ و ابا ندارند.  

اگر چه آنها را از این یاد آوری خوش نمی آید اما باید بگوئیم وضع دوران آنها و حکومت مداری آنها هم بهتر از همین دوران برده داری برای مردم اسلام شهر نبوده است تاریخ بیرحمیهای آنها را ثبت وضبط کرده است و در دادگاه تاریخ به خاطر جنایت علیه بشریت محکوم هستند.

 چرا کروبی

 در این روزهای ماه رمضان، کروبی را به عنوان شاخص ترین مخالف جناح مغلوب به زیر ضرب گرفته اند و با دستور شخص خامنه ای به درب خانه اش رفته اند و ماشاالله قصابها وشعبان بی مخ ها وگردانهای استشهادی احیا را با رکیک ترین الفاظ ناموسی گرفتند و به همسایه های خانه شیخ هم مهرورزی کردند.

چرا و مسئله چیست آیا بر سر مسئله گفتن و شکیات و سهویات و تقسیم رساله خامنه ای دعوا شده؟  عجب رساله ای و عجب حدیثی!

 از قرار، ماجرای انتخابات به کناری رفته است و بود نبود خامنه ای و خانواده او در قدرت مطرح است و او سرنوشتش را در آینه روزگار می بیند که دست به چنینن کاری می زند.

ظلم دامن کسانی را گرفته که در صندوق خانه هایشان  چنین آشی را پخته اند و برای مردم چنین ولی فقیهی را تعیین کرده بودند. روضه خوان دوزاری را سرور خود گماشته اند تا با هم بر خر مراد سوار شوند وخامنه ای دیگر نمی خواهد از خر مراد پیاده شود اگر چه همه آنها هم از ظلم او بستوه بیایند.

مسئله خامنه ای چیست  و در ذهن او و دستگاه ولایت چه می گذرد؟

چرا بحران در همه سطوح حاکمیت مثل خوره به جان بیت او افتاده است و دیگر صحبت از خیمه نظام نمی باشد برای ماندن در قدرت چه باید بکند هر کدام از زندانیان تعزیر شده به خارج از زندان آمده اند از زندانهای قرون وسطایی و اعتراف گیریهای وتوبه نامه ها گفته اند.

که چاه توالت وتجاوز  برای اعتقاد به مقام ولایت بکار گرفته می شود عجب ولایتی طی سی سال برمردم روا داشته اند.

خامنه ای می خواهد مجتبی پسرش را برتخت ولایت امری بنشاند و او هم درباری در قرون وسطای ولایت  براه انداخته و فتوا دهنده شده است و دارد تمرین رساله نویسی هم می کند و راهکار او هم همین است که می بینیم ودیگر از مجتهد اعلم بودن وجامعه الشرائط بودن ومدیر ومدبر واین حرفها گذشته است.

 شبهای احیا، مدیر ومدبر بودن خامنه ای رادیدند که چگونه زنجیر ها را باز کرده است وچون وقت تنگ است باید کار آنهائی که ساز مخالف می زنند را یکسره کنند.

 فقهای مغلوب  روزگاری  دادستان حاکم شرع بودند از ترس به کناری ایستاده اند و بر خود می لرزند و تماشاچی صحنه هستند وجرات نفس کشیدن هم ندارند که شب احیا با قمه کشهایی که در ام القرای اسلامی که می خواست سر مشقی برای جهان اسلام باشد چه به روزشان بیاورند. و راستی که رژیم به چه روزی افتاده است که تازه می خواهد در مدیریت جهان هم مشارکت داشته باشد.

از قرار معلوم به هدف نهائی رسیده اند و قدس را با این عملیات آزاد کرده اند وتا پشت درب خانه کروبی هم رسیده اند و دستغیب و صانعی را هم گوشمالی داده اند چرا که آزادی قدس را اینها تا بحال عقب انداخته اند و باید حقشان را کف دستشان گذاشت.

در دهه 1360 و1370مخالفان را عامل استکبار جهانی می دانستند وحالا با تغییر آب وهوا جای دشمنان وفتنه گران هم  تغییرکرده است

 هاشمی رفسنجانی بساز وبفروش سابق 

   زمانی بدون اجازه او کسی جرائت اظهار نظر نداشت وبرای رو کم کنی مخالفان را به اوین می فرستاد و تجاوز جنسی در همان دوران بگفته منتظری بسیار بوده است حالا از ترس لال مونی گرفته است چرا که در بازی انتخابات بدستور شخص خامنه ای پاسدار احمدی نژاد جلوی انظار جهانیان روی عمامه رفسنجانی رژه رفت وحق او را کف دستش گذاشت بعد خامنه ای در نماز جمعه گفت من رفسنجانی را می شناسم در مورد او این حرفها درست نیست  یک لگدی هم به اعضای خانواده دزد او زد .

  ناطق نوری نوچه مصطفی دیوونه

نوچه مصطفی دیوونه در پاچنار، رئیس دربار ولایت از اول رقمی نبوده که بخواهد حرفی اضافه بزند او در دهه 1340 افتخارش در فیضیه این بوده که با چوب درخت توی مدرسه  فیضیه طلبه های طرفدار شریعتمداری را کتک مفصلی زده است.  برای یک دهه روضه خوانی در بازار سرای قزوینیها عرش را سیر می کرد و قرار بود در دربار قرون وسطی  به شکایت مردم رسیدگی کند حالا در به در دنبال کسی می گردد تا شکوائیه اش را به سر دسته چماقداران یعنی ولی فقیه  بدهد.

 شگرد خمینی 

این روشهای خمینی از همان روزی بود که آرزوی مرجع تقلیدشدن را در سر داشت دشمن همه رقبا بود وبخصوص چشم دیدن آیت الله شریعتمداری را نداشت و اطرافیان او شریعتمداری را به زیر ضرب می گرفتند وقتی او ودیگران را سکه یک پول می کردند خمینی بمیدان می آمد  در همان سالهای 1342 به بعد خمینی سخنرانی معروفی داشت که در آن گفت من دست علما را می بوسم دست طلاب را می بوسم دست مراجع را می بوسم به این می گویند شگرد آخوندی  وقتی به قدرت رسید دست همه را بوسید با اعترافات تلویزیونی وزندان ومحاصره نمودن خانه هایشان وبلایی بر سر آیت الله منتظری آورد که هیچ دشمن روحانیتی چنین توهینی به او نکرده بود و می خواستند زنجیر بگردنش بیندازند و در خیابانها او را بچرخانند  وخاطرات آن روزها را نوشته است.

هر دو جناح حکومتی با این شگرد آشنا هستند وهر کدام روزگاری خود جزو پیاده کنندگان طرحهای سرکوبگرانه بودند و با اشاره ای به درب خانه این و آن رقیب می رفتند تا خاک خانه او را بر توبره بکشند .

 دادستان جلاد موسوی خوئینی ها 

اما موسوی خوئینی ها تئورسین خط امام که  این روزها از ترس در سوراخی خزیده است  و جزو اصحاب کهف می باشد بعداز آمدن خمینی به پاریس خوئینی ها فورا خود را به پاریس رساند و محرم راز خمینی بود صبح تا شب تسبیح می انداخت و استغفرالله می گفت ودو سره بار میکرد هم آخوند بود وهم حرفهای روشنفکرانه می زد وباسرمایه داری مخالف بود که این پولها را از کجا آورده اند متعلق به محرومین است او که درسال 1358 جعبه مارگیری را باز می کرد و می خواست جاسوس آمریکائی بگیرد با خمینی زد و بند کرده بود   اینها  بعد از انقلاب برای رد گم نمودن دنبال اسناد دیگران بودند.

و اوهم خود را آماده ولی فقیه شدن کرده بود وریشش را هم مرجع تقلیدی کرده بود  که مجتبی خامنه ای مهلتش نداد حالا بعضی از همان همدستان گروگان گیرها را در زندان یا هتک حرمت کردند و یا سر آنها را درچاه توالت ولایت مطلقه فقیه نمودند تا عظمت خط امام و مقام فقاهت را در یابند و پاس دارند.

 دادستان وحاکم شرع موسوی تبریزی جلاد

او هم در کشتار ید طولائی داشته و در کمترین زمان حکم بیشترین اعدامها را صادر می کرده اوهم جرات ندارد بگوید اگر این حکومت مانده است به خاطر کشتارهای بیرحمانه خط امامی ها بوده است واگر نه بگورستان تاریخ می رفت. او در بیرحمی زبانزد همه بود وحالا از ترس قبض روح شده است.  

 سؤال این است چرا خامنه ای با این همه زندان وشکنجه نمی تواند خط خود را به پیش ببرد و بوکسور باد کرده است و از امداد غیبی هم با همه التماس و در خواستها ظاهرا خبری نیست و سر ولی فقیه در خمره گیر کرده است.

خامنه ای روضه خوان دست دهم بود که خود با زد و بند همین افراد از جمله رفسنجانی و احمد خمینی برتخت سلطنت نشست و خامنه ای چنین روزهائی را می دید وکار احمد خمینی  را یکسره کرد اگر امروز او زنده بود خود مدعی می شد وکار مشکل تر می شد بنابراین یادگار امام را نزد خود خمینی فرستاد، مال بد بیخ ریش صاحبش. 

و البته امروز  حسن خمینی ظاهرا کاره ئی نیست و آرزوی ولی فقیه شدن دارد و پشت سر او هم جناح مغلوب  به نماز می ایستند به او دخیل می بندند  یعنی  این گرگ زاده هم عادل است والبته ترسو وبزدل است و جرات اظهار وجود هم ندارد که در برابر شعبان بی مخ های خامنه ای حرفی بزند ضمن آن که می ترسد او را نزد سید احمد خمینی بفرستند و قضیه را با یک روز تعطیل عمومی به پایان برسانند. اینکار ساده ئی است و خامنه ای هم این کاره است وگناه او را هم به گردن عوامل استکبار جهانی مثل سعید جان یعنی سعید امامی می اندازد. 

 نجف

بعداز ظهر بود سید حسین خمینی آمد و به من گفت آقا گفته است به محمود آقا بگوئید فوری و همین حالا این اعلامیه را برای تهران بخواند احمد خمینی با فاطی وحسن تنها پسرش در آن دوران  برای هوا خوری به سامرا رفته بودند  ساعت دو نیم بعد از ظهر مرداد 1357در این ساعت درب بیرونی بسته بود ودرب بیرونی را باز کرد و من به بیرونی رفتم و از آنجا به اندرونی رفتم خمینی وسط حیات منتظر بدون عبا وعمامه ایستاده بود و به من گفت همین حالا اعلامیه را برای تهران بخوانید و اعلامیه را خودش به من داد و پاکنویس کرده بود  از او سؤال کردم برای چه کسی بخوانم گفت برای کروبی و موسوی خوئینی ها و شماره تلفن آنها را از دفتر تلفن خودش   بمن داد به کروبی تلفن کردم ضبط صوت را آماده کرد و اعلامیه را خواندم سپس به موسوی خوئینی ها و صدوقی در یزد تلفن کردم و برای آنها هم اعلامیه را خواندم مضمون اعلامیه مخالفت خمینی با وعده های شاه بود که می گفت می خواهد آزادی بدهد وگفته بود شاه می خواهد تجدید قوا کند دستگاه سرکوب او فلج شده وبه او مهلت ندهید  خمینی همیشه سعی می کرد از زمان جلوتر حرکت کند  که سازشی در غیاب او اتفاق نیفتاد.

 من کروبی را بعداز 1342 می شناسم در تابستان 1351پدر او از زندان آزاد شده بود و عازم مشهد بود او با محمد مصطفوی که روبروی پامنار کتابفروشی داشت شیخ حجت الله کیان ارثی وسید مهدی جمارانی و سید تقی دورچه ای به الیگودرز دعوت کرده بود به بروجرد وسپس به الیگودرز رفتیم و چند روزی مهمان او بودیم  و البته کروبی امروز هم کروبی آن روز نیست در دایره قدرت بوده واسرار بسیاری دارد از دستگاه سرکوب  و زد و بند ها اطلاع دارد در مورد قتلهای زنجیره ای وخرید اسلحه از اسرائیل وبسیاری مطالب  دیگر اما محافظه کاری می کند در گفتن واقعیتها  این نکته را حتما می داند که اگر از زمان عقب بماند و جا بزند بدون معطلی او و فرزندانش را مفسد فی الارض خواهند کرد و زمینه آن را هم ساخته اند و منتظر فرصت می باشندکعب الاحبار ها هم آماده ومنتظر دستور می باشند و دادگاه ویژه روحانیت هم بیست و چهار ساعته برای این امور آماده است کما این که برای سید مهدی هاشمی و امید نجف آبادی منتشر کننده نامه قربانی فر دلال اسلحه و عبدالرسول حجازی و عبدالرضا حجازی هم پیاله احمد خمینی  آماده بود وآنها را فوری اعدام کردند

اما چرا خامنه ای نمی تواند کروبی را ساکت نماید علت چیست؟

کروبی امروز موقعیت بالائی در حکومت ندارد که از دست بدهد و راهی را رفته است و نمی تواند نیمه تمام بگذارد افشای دو مورد تجاوزدر کهریزک وسر زندانیان را در توالت نمودن در اوین  کل دستگاه خامنه ای را زمینگیر کرده است وهمین مسئله باعث شد که او را  که تا به حال دستگیر نکرده اند .  این کروبی نیست که میلیونها نفر علیه او در سراسر ایران شعار دادند و عکس اورا آتش زدند و با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه در حقیقت ولی فقیه را بزیر کشیده اند و خامنه ای می داند که باید برود وخودش بهتر از هر ناظری از منفوریت خود و دستگاه سرکوبش اطلاع دارد وبا کشتار و شکنجه دهها هزار نفر هم نمی توان دیگر بر این مردم حکومت کرد   او به خیال خود می خواهد اشتباه شاه تکرار نشود و می گویند اگر شاه چندین سال جلوتر کنار می کشید ممکن بود چندسالی دیگر ورثه او بر مردم حکومت کنند که البته بعید می دانم چون خانه از پای بست ویران بود و با رفتن شاه همه چیز به هم ریخت و دیگر کشتار مردم همانند هفده شهریور هم  جواب نداشت.

و حالا خامنه ای از ترس مرگ کلیت رژیم راضی شده اما جاده قدرت برای مجتبای عزیز دردانه اش آماده نیست و اظهارات حداد عادل را هم در همین چهار چوب باید دید که گفته بود مجتبی هم رئوف و درس خوان است و درس خارج هم می دهد به چه دلیل یک مرتبه به مسائل شخصی دامادش و یکی از منفور ترین هاکه در حاکمیت است پرداخته است؟

مردم در شعارهایشان می گفتند مجتبی بمیری رهبری را نبینی هردو اینها در کنار هم معنی خاص خود را پیدا می کند.

خامنه ای فکر می کند هنوز دوران قاجاریه است.

یا دوران رضا شاه وقتی فرار کرد وبه جزیره موریس فرستاده شد پسرش جانشین او شد خامنه ای می تواند همان سناریوها را پیاده کند .

این زمانه با دوران قاجاریه و پهلوی تفاوت بسیار دارد و مردم دیگر حکومت خانوادگی را نمی خواهند و فکر می کنم دوهزار و پانصد سال حکومت فامیلی و خانوادگی کافی باشد وقتی خمینی به ایران باز گشت با شعار جمهوری آمد و بعدا بر اسب قدرت نشست دم از ولایت فقیه زد و همچنین رضا شاه هم با شعار جمهوری آمد بعدا جمهوریخواهان را کشت.

 اما پاشنه اشیل خامنه ای 

 در سوابق خامنه ای آمده و تمام کسانی که او را می شناسند می دانند که در دوره طلبگی اش یکی از «تن لش»های آخوندها بوده است. و همه از او فراری بودند حاج علی نحوی که در بازار قم فرش ابریشم می فروخت با خامنه ای رفیق بود می گفت مادرم گفته بود اگر سید علی را دوباره به خانه ما بیاوری می آیم در بازار داد می زنم ومی گویم سیدعلی از صبح تا شب در خانه ما پای منقل نشسته وپسر مراهم او معتاد کرده است و این آدم درس خوان نیست فقط آواز می خواند .

این گوشه ای از سابقه ولی امر مسلمین جهان می باشدکه حالا بر تخت خلافت نشسته وظیفه خدا وپیغمبران را هم او تعیین می کند با خونریزی بیرحمانه بر مردم خدائی می کند و از دستاوردهای حکومت ولائی صنعت کلیه فروشی در ایران تحت حاکمیت ولایت مطلقه است .

 امروز در حال گذر تاریخی از قرون وسطی می باشیم که دین فروشان مردم را به دار می کشند و متجاوزان به نوامیس مردم خود را صاحب دین ودنیای مردم هم می دانند بدون اما و اگر و ما در دوران برزخ ولایت فقیه هستیم کسانی که با وعده زندگی بهتر و آزادی برموج نارضایتیها سوار شدند و توانستند در هاله ای از قداست و قدرت خود را قرار دهند وبر سر نوشت مردم حاکم شدند .

 بر سر تقسیم غنائم باد آوره چه دعوایی است؟

 و ما قربانیان چه باید بکنیم؟ وظیفه ما چیست؟ آگاهی وهشیاری ما بر سر نوشت خودمان ونسلهای آینده تاثیر گذار خواهد بود و هشیاری هر ملتی سرنوشت آنها را تعیین می کند

در این مرحله یک جناح می خواهد جناح دیگر را برای همیشه از صفحه روزگار محو نماید ودیگر مساله مشارکت در قدرت برای خامنه ای مطرح نمی باشد همه اینها باید بروند و از اظهار نظر هم خودداری کنند وحتی اجازه  برای رفتن به مجلس ختم هم ندارند علت روشن است رژیم در حال مرگ می باشد و با کوچکترین اجتماع شعار علیه ولی فقیه سر داده خواهدشد اما خامنه ای نمی تواند چنان که خمینی هم نتوانست منتظری و حتی آذری قمی را هم ساکت کند وخامنه ای هم نمی تواند و بر سر شاخ بن می برد

 دشمنان قسم خورده

  چنین روز سیاهی را تدارک دیدند دوباره خوابهائی دیده اند ونفرات خودشان هم بیکار ننشسته ومشغول می باشند که سره را رنگ کنند و به جای قناری بفروشند و همگی دستهای خون آلود خود را در دستکش سفید پنهان کرده اند، از حاکم شرع گرفته تادادستان واطلاعاتی و...عاشق دلباخته آزادی شده اند همانها که جامشان را با خون فرزندان دلیر مردم ایران پر می کردند.

 در سال 1357 همه مسائل سیاسی در پشت پرده حل و فصل شد و مردم غریبه بودند و خمینی به همه دست اندرکاران وعده های خوبی داده بود و البته همه را هم تا لب چشمه قدرت  برد وتشنه بر گرداند.

رژیم قرون وسطایی به لحاظ داخلی و بین المللی در بدترین شرایط است کارگزاران سرکوب می گویند جامعه ملتهب است و رژه های شهری  قداره بندان برای رعب و وحشت می باشد.

ایران ارث پدری هیچ آخوند وآقازاده وشاهزاده ومرده خوری نیست   ودیگر خامنه ای با شعبان بی مخ ها وماشاالله قصاب ها با زنجیر وچماق نمی تواند زنجیر اسارت را به پای ملتی ببندد ورژیم قرون وسطابی که در سی سال گذشته خون مردم ایران را بیرحمانه بر زمین ریخته است وچنین روز سیاهی را تدارک دیده، نماینده مردم نبوده و نیست و باسرکوب توانسته است همچون امروز قدرت را حفظ کند و جنایتکار خوب و مقدس در تاریخ نداشته ایم که برای او حرم و ضریح در جاده قم بسازند.    

صاحب جنبش آزادیخواهانه مردم ایران کسانی هستند که باخونشان طی سی سال گذشته آزادی برای همه را پاس داشتند وجانشان را فدیه رهایی مردم کردند و نباید در فردای آزادی ایران قوم برتر مذهب برتر ملیت برتر وزبان برتر داشته باشیم و همه ایرانیان با هر سلیقه واعتقادات از یک حق مساوی برخوردار باشند بدون اما و اگر هیچ خانواده ای حق وراثت بر سر نوشت مردم ایران را نخواهد داشت چه مجتبی خامنه ای وچه حسن خمینی ودادگاه برای آنها به خاطر مشارکت در سرکوبها تصمیم خواهد گرفت.   

حسین اخوان توحیدی

25 شهریور 1389

16 سپتامبر 2010

Akhavan1384@yahoo.fr

http://hakhavantohidi.blogspot.com