جمشید پیمان - من از کرامت یک تکه ابر سرشارم
چگونه
خواب نشیند به چشم غمبارم؟
برای دیدن رویت،
همیشه بیدارم .
تو آسمان منی،
لب به لب شو از خورشید
که از توقف شب در رخ تو
بیمارم.
فروغ مهر منی
ای خجسته آزادی
بتاب بار دگر در
دل شب تارم.
رسید اهرمن و خَلق دل به او بسپرد
هنوز
در عَـجَـب از این خطای پندارم.
نبود روح خدا،
ــ باورش نکردم من ــ
ازین دروغ پراکنده
سخت بیزارم .
دمی در آینه
بر چهره ات نگاهی کن!
دگرمپرس؛
به حیرت چرا گرفتارم؟
کویر تشنه!
مخور غصّه بر غریبی من
من از کرامت یک تکه ابر سرشارم .