با همان تواضع همیشگی و روحیه سر زنده و شاداب به رغم بیماری و کهولت، استاد عالیوندی را میان دریای مواجی از زیبایی جادویی رنگها، قدرت طرح و پیام نهفته در تابلوهایش می یابیم. بی هیچ ادعا، ساده و بی پیرایه با لهجه شیرین شیرازی، به تابلوی رنگ روغن 200 در150 سانتیمتری سیمرغ براساس داستان ” سیمرغ “ شیخ عطار اشاره می کند و می گوید این را طی دو ماه و تقریبا مثل همیشه با روزی بین 10 تا 15 یا 18 ساعت کار کشیده ام و تشابه این داستان با شرایط روزگار سخت سی ساله مقاومت خیلی برایم جالب بود که خیلیها ازسختی پرواز درمیان راه جا زدند وبازگشتند یا متوقف شدند اما سی مرغ در این تابلو سرانجام به قله می رسند و ”سیمرغ “ می شوند که می بنید قله درچه روشنایی درخشان و چشمگیر است.
و تو یکباره با دنیایی از رنگهای بینهایت چشم نواز رو به رو می شوی که نمی توانی از آنها دل برکنی. تابلوها دنیای شگفتی از رنگها، فلسها و میلیونها نقطه است که عالیوندی نقاش خالق آنهاست.
بهرام عالیوندی نقاش مشهور ایرانی، با قدرت خلاقه بسیار و سبک ویژه نقاشی، نه فقط هنرمندی برجسته بلکه انسانی متعهد است.
بهرام عالیوندی پدر دو مجاهد اشرفی، و از سال 1372 عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده و طی همه این سالها همواره در کنار مقاومت ایران و فرزندان مجاهدش، در نبرد با رژیم آخوندی سر کرده و غربت غرب را تاب آورده است.
ازاستاد می پرسیم:
تا آنجا که اطلاع داریم و در فیلمی که از زندگی هنری بسیار پر بار شما که در چندین قسمت از سیمای آزادی پخش شد دیدیم، شما از سال 1360 تا سال 1363 که ایران را ترک کردید بخصوص پس از موج اعدامها در سال 1360 توسط خمینی، آثار متعددی در رابطه با این اعدامها خلق کردید حتی تصویر تابلوی 200×150 رنگ و روغن شما را که در رابطه با شهادت مجاهد خلق فرهاد فتح پور کشیده بودید بخاطر داریم که آنرا درسالگرد 19 بهمن سال 1364 به رهبری مقاومت اهدا کردید و بعدها به موزه اشرف منتقل شد.
حالا می خواستم بپرسم از آن سال تاکنون بطور کلی چند تابلو و با چه تکنیکی نقاشی کرده اید و اصولا چند تای آنها در رابطه با جنایات رژیم ضد بشر آخوندی است؟
راستش به سؤال اول شما تا حدی می توانم پاسخ دهم یعنی این که طی 25 سال گذشته حدود 5000 تابلو با تکنیکهای مختلف ازجمله رنگ روغن، آبرنگ، گرافیکهای نقطه چین سیاه و سفید و رنگی، تعدادی تاپیسری و چند تایی هم نقش برجسته با مواد مختلف مثل چوب، فلز، مقوا یا ترکیبی ازآنها ساخته ام. اما اینکه دقیقا بگویم چند تای آنها مستقیما دررابطه با مسأله جنایات رژیم است واقعا حتی نمی توانم رقمی نسبی به شما بدهم.
اما لابد می دانید تابلوهایی که در همین رابطه یعنی نقض حقوق بشر درایران کشید اید، بیشتر در محدوده کدام یک از تکنیکهای کارتان است که قبلا به آنها اشاره کردید. منظورم گرافیک، رنگ روغن یا آبرنگ است؟
از خرداد سال 1360 و پس از شروع موج اعدامها توسط خمینی درایران و حتی پس از آن تعداد زیادی تابلوی گرافیک سیاه و سفید و آبرنگ کشیدم و خواستم گوشه ای از این جنایت وحشتناک را با سبک خودم تصویر کنم.
از جمله یک نقاشی گرافیک سیاه و سفید اعدام زن باردار کشیدم که به بنیاد رضاییهای شهید اهدا شده است.
بد نیست اشاره کنم از این تابلو سالها پیش و در جریان برگزاری کنفرانس بزرگ حقوق بشر در وین، فتوکپی های زیادی تهیه و درسراسر مقر کنفرانس در سازمان ملل نصب گردید. هیأت دیپلمات تروریستهای رژیم، شرکت کننده در این کنفرانس که از تآثیر این تابلو روی تعداد بسیار زیاد شرکت کنندگان در این کنفرانس جهانی خیلی گزیده شده بودند، هر شب مزدوران را وامی داشتند تا فتوکپی های این تابلو را ازهمه دیوارها بکنند یا پاره کنند اما روز بعد هواداران مقاومت دوباره سراسر دیوارها را با عکس این تابلو پر می کردند و این موضوع در تمام مدت کنفرانس ادامه داشت. بعدها که به خارج کشور آمدم در رابطه با موضوع یاد شده تعداد زیادی تابلوی رنگ روغن کشیدم که در بسیاری از آنها آثار رنجهای روحی ناشی از جنایات خمینی پیداست.
خودم هم از این جنایات خیلی غمگین بودم و رنگهای تابلوهایم در این ایام اغلب بسیار تیره یا سیاه بود. بعدا یکبار که در دو سالن گالری انستیتو آسیا – آفریقا در وین نمایشگاهی داشتم و تعدادی از این آثار را هم به نمایش گذاشتم، این نمایشگاه چنان مورد استقبال قرار گرفت که شب افتتاح آن، بازدید کنندگان ناچار در پیاده رو خیابان ایستاده بودند. چند روز بعد که به اتفاق دوستی دوباره به آنجا رفتم، اراذل و اوباش سفارت در تمام صفحات دفتر یادبود نمایشگاه نوشته بودند ” مرگ برمنافق “ و معلوم بود که از برگزاری این نمایشگاه و استقبال از آن حسابی گزیده شده اند .
آیا این آثار در جاهای دیگری نیز به نمایش درآمده اند؟
بله اما یکبار که در سالن مجلل مقر سازمان ملل در وین نمایشگاه داشتم، قرار بود این نقاشیهای شکنجه و اعدام را نیز همراه سایر کارهایم به نمایش بگذارم اما آخر سر مسئولین مربوطه گفتند این تابلوها خیلی تیز به رژیم زده است و سازمان ملل مقر همه دولتها از جمله ایران است و بنمایش گذاشتن این نوع تابلوها در رابطه با هیچیک از اعضای سازمان ملل مجاز نیست. ناچار این نمایشگاه بدون این نوع آثار و فقط با نمایش سایر آثار برگزار شد تا بساط مماشات بعضی دولتها درهم نریزد.
بعد از آن اما خوشبختانه در شهری کوچک و هنری مجاور وین به دعوت رییس هنرستان عالی صنعتی شهر در چندین سالن بزرگ آن، نمایشگاهی با بیش از صد تابلو برگزار کردم و با تایید مدیر انستیتو در کنار سایر آثارم، دهها اثر با تکنیکهای گوناگون و در رابطه با جنگ ضد مردمی، شکنجه و اعدام در ایران را نیز به نمایش گذاشتم. شب افتتاح این نمایشگاه که با حضور فرماندار، شهردار و رییس بانک مرکزی شهر و تعداد زیادی تماشاچی برگزار شد، رییس انستیتو ضمن سخنان افتتاحیه، علاوه بر توضیح راجع به علت پناهندگی ام به اتریش آنهم در سنین بالا و اینکه هنرمندان در رژیم ملاها تحت سانسور و سرکوب هستند و توضیح سبک کارم و آثار موجود، به تشریح جنایات خمینی و جنگ افروزی او پرداخت و صراحتا خمینی را نه ” روح الله “ بلکه ” روح شیطان “ نامید. سخنان نامبرده مورد تعجب، تحسین و استقبال زیاد حاضرین واقع گردید و خبر و تصویر افتتاح نمایشگاه و سخنرانی ایراد شده نیز در روزنامه شهر انعکاس یافت. ضمنا در این دوران بیش از پیش با مقاومت و بخصوص مجاهدین و عزم مبارزاتی آنها برای سرنگونی رژیم پلید خمینی آشنا شده و راستش نور امید و پیروزی هم کم کم در دلم بیشتر زنده شده بود.
اتفاقا در همین نمایشگاه هم یک تابلوی 150 × 200 رنگ روغن گذاشته بودم که اگرچه سراسر آن تیره و سیاه بود اما از گوشه ای از تابلو که نور سرخ رنگی مانند درخشش خورشید در آغاز طلوع در آن نقش شده بود، بچشم میخورد . شاید همان نور امید، رنگ سرخ نشانه پیروزی که کاربرد آن اصولا شناخت و دقت خاصی نسبت به این رنگ را می طبد که چشم را نزند. ازقضا همین تابلو بخواست مدیر انستیتو تحت عنوان ” سرانجام خورشید از بطن شب تاریک طلوع خواهد کرد “ سوژه و تیتر بروشور نمایشگاه شد. جنگ تیرگی و نور یعنی در واقع جنگ جاودان بین تاریکی و روشنایی، بین نیکی و بدی، بین اهریمن واهورمزداست که سرانجام منجر به پیروزی نوربرظلمت وخوبی بربدیها خواهد شد.
شما طی سالهای طولانی، بیش از25 سال بی وقفه در کنار مقاومت ایران بوده و از آن حمایت کرده اید، با آثار ارزنده هنری، با طرحهای زیبا و گزیده در نشریه مجاهد، ایران زمین و.... با شرکت در تحصنها و تظاهرات متعدد برای حمایت از اشرف آیا حضور شما طی این همه سال در کنار مقاومت، عامل انگیزاننده ای برای شما در خلق بعضی آثارتان بوده است؟
سؤال خوبی کردید چون خودم هم اتفاقا میخواستم به این موضوع اشاره کنم. طی همه سالیان طولانی گذشته لحظه به لحظه با همه پیشرفتها و پیروزیهای مقاومت و غم و شادی مجاهدین گریسته یا خندیده ام. برای همین هم بتدریج بعلت مجموعه شرایط و امید به پیروزی، رنگهای بسیار یا کمتر تیره در تابلوهایم بتدریج به روشنی گرویده است.
خوب آخر هنرمند هم مانند همه مردم البته به علت حساسیتهای هنری بیش از همه دیگران از مجموعه شرایط پیرامون دچار هیجان و دستخوش احساس می شود. خوب من هم که کمی دست در کارهنر دارم، از شرایط میهنم و جهان بشدت تحت تأثیر قرار می گیرم و این تأثر عمیقا بر تابلوهایم نقش می بندد مثلا حتی اکتشافات شگفت فضایی از جمله کشف همین حفره های سیاه که اخیرا زیاد درباره آنها صحبت و بحث می شود، کنجکاوی و علاقه مرا خیلی برانگیخته و چند اثر بسیار بزرگ یا کوچکتر با آنکه ناخودآگاه تحت تاثیر جذابیت این پدیده ها بوده اما برای بیننده هم دیدن این تابلوها بی اختیار همین حفره ها و چرخش کهکشان را تداعی می کند. باین ترتیب و براین اساس نه تنها از اینجهت که عضوی از مقاومت هستم، نه فقط از اینجهت که از نوجوانی کار حرفه ای سیاسی کرده و بهای آنرا به شکلهای مختلف پرداخته ام یعنی اصلا به سیاست معتادم و نه از اینجهت که به وجود همه فرزندان اشرفی ام از جمله دو فرزند خودم افتخار میکنم، بلکه از آنجهت که حضور و پیروزی مجاهدین و مقاومت ایران را برای سرنگونی رژیم فاشیست مذهبی و تغییر وضعیت در منطقه در راستای نابودی تروریسم و بنیاد گرایی مذهبی و جنگهای قومی و کشتار در خاورمیانه و جهان یک ضرورت بی جانشین میدانم و به آن عمیقا اعتقاد دارم، بنابراین خواسته یا ناخواسته شور حضور این مقاومت بی همتا، عشق بی انتها به اشرفیان و امید به پیروزی آنها نه تنها انگیزه زندگی و خلق آثار نقاشی ام می شود بلکه با همه ناتوانی جسمی، عزم خلق اثری مثل تابلوی” قیام اشرف وایران “ را در من قوت می بخشد طوری که حدود 6 ماه شب و روز با تمام ناتوانی جسمی اما به دلیل نیاز خود و انگیزه روحی، آن را در ابعاد 150× 200 با رنگ روغن نقاشی کردم .
یا روزهایی که رنج سنگسار، شکنجه، اعدام و خودسوزی زنان و نوجوانان بی گناه را روی روزنامه های کهنه یا بوم و پرده های کهنه پنجره ها به تصویرکشیدم مثل اینها ....
آقای عالیوندی با تشکر بسیار از این مصاحبه و با آرزوی موفقیت برای شما