در حالی که "محرومان" عمدتاً بنا به اعتقاد خود به خدا و "نماینده زمینی" او عمل میکردند، تکیه ما بر تحلیلهای "علمی" چپ قدیمی و با تجربه کشور بر مبنای مارکسیسم- لنینیسم استوار بود.
بر طبق این نگرش و روش "علمی" مورد ادعای آن و به استناد "تحلیل شرایط و وضعیت واقعا موجود" پذیرفته بودیم که:
در دنیای آنروز نهایتاً دو سیستم - دو جهان - وجود داشتند: دنیای سرمایه داری که در رأس آن ایالات متحده قرار داشته و دنیای سوسیالیسم به رهبری اتحاد جماهیر شوروی. بر این مبنا دنیای انقلابی را سوسیالیسم واقعا موجود، زحمتکشان کشورهای پیشرفته و انقلابات رهاییبخش در کشورهای عقب نگاهداشته شده تشکیل میدادند. انقلابات رهایی بخش مشخصا خصلت ضد امپریالیستی داشته و در راه رشد غیرسرمایه داری گام بر میداشتند. یعنی اینکه این انقلابات در راه بهبود زندگی مردم و پیش از هر کس "زحمتکشان"این کشورها گامهای مثبت برداشته، مجری یک برنامه اقتصاد ملی نسبتا غیر وابسته بوده، سیستم آموزش و بهداشت برای همه را در برنامه خود گنجانده و ضمن تدوین برنامههای پشتیبان بازنشستگی و بیکاری سیستم حقوقی را تدوین مینمایند که احترام به حقوق بشر و از جمله زنان را مّد نظر میداشتند.
اعدام بعضی ازسران رژیم پیشین، فشار بر دگرندیشان، تجاوز خزنده به حقوق زنان تا سرکوب خونین سازمان مجاهدین خلق ایران (مسلمانان ازادیخواه و میهن دوست که به عنوان انسان متعهد ایرانی به خود اجازه تعبیری مترقیانه مناسب پیشرفتهای بشر از اسلام را داده و از طرف آیت الله خمینی منافق نامیده میشدند!) و از طرفی سعی رژیم در تدوین و بعضا اجرای قوانین بیش از ۱۵۰۰ سال پیش متناسب با شرایط صحرا، از سوی قدیمیترین چپهای ایران به مثابه "نماد ویژه مبارزه طبقاتی در شرایط ایران" مصرانه توجیه شدند!!!
بعد از آنکه "تئوریسین های" قدیمیترین حزب کمونیست ایران ضمن اظهار ندامت از کرده خود و اثبات ناکار آیی کمونیسم، اسلام را به عنوان تنها راه رهایی معرفی نمودند، ما -بیشتر هواداران غیر فعال - به کشورهای سرمایه داری پناهنده شدیم، جایی که با انزجار و نفرت دیگر پناهندگان از ما پذیرائی میشد که نتیجه آن برای عدهای احساس گناه مداوم و دپرسیون مزمن میباشد.
امروز: پیگرد، تعقیب، آزار و شکنجه فعالان سندیکایی - کارگری، درصد بالای بیکاری – تا 29 درصد ماهها حقوق پرداخت نشده، شرایط فاجعه بار کار و محیط کار با برقراری مناسبات پیشا سرمایه داری و تحمیل قراردادهای روزانه - ساعتی، اخراجهای بی رویه و خود سرانه......... اینها نمونههایی از دستاوردهای "طبقه کارگر" کشورمان تحت رهبری جمهوری ضدامپریالیستی اسلامی ایران میباشند با این تفاوت که اینبار کارفرمایان "انقلابیون وفقرای" بدون تشریفات ثروتمند شده، گاردها و پاسداران انقلاب و سیاستمداران به همراه "ثروتمندان قدیمی" با پشتیبانی دوستانشان (لابی ها) در کشورهای سرمایه داری میباشند که در نهایت اسلام فقاهتی را به عنوان داروی ضد ترس از کمونیسم تجویز مینمایند!
تدوین، تصویب و اجرای قوانین سنگسار، قطع اعضای بدن انسانها، چند همسری و صیغه، شلاق و... که با وجود سکوت سازمانها و شوراهای به اصطلاح اسلامی در اروپا و آمریکا، از سوی بسیاری از مسلمانان مذموم و چندش آور شناخته شده و واضعین و مجریان آنها به عنوان کسانی دیده میشوند که غیر مسئولانه اسلام را تا وسیله دستیابی به امیال و هوسهای غیرمعنوی خود تنزل میدهند.
ژست و شعارهای ضدامپریالیستی عوامفریبانه آقای دکتر احمدی نژاد که آگاهانه به زبان به اصطلاح ساده مردم کوچه و بازار ادا می شوند، به باور عدهای از مسلمانان، از جمله ایرانیان، نوعی شارلاتانیزم میباشد که با باورهای مذهبی مسلمانان هیچگونه نسبت و ارتباطی ندارد. باوجود این شعارهای ضد آمریکایی - اسراییلی او که به عمد با زبان زننده "لاتی" ادا میشوند از سوی بعضی کشورها نظیر جمهوری خلق چین یا ونزوئلا و شرکا همچنین شخصیتهایی چون مارادونا فوتبالیست آرژانتینی و یا تعدادی از احزاب کمونست و چپ غربی، با استقبال روبرو میگردند! اینگونه کشورها یا اشخاص و احزاب و سازمانها از دید
من همدست و شریک جرم این جنایتکاران حاکم بر ایران محسوب گردیده و به مثابه دشمنان حقوق بشر قلمداد میشوند.
این را که "سوسیالیسم واقعا موجود" با وجود کاستیهای مادی و تجملاتی قرار بود "انسان طراز نوینی" به بشریت ارزانی دارد که با "انسان سرمایه داری" تفاوت خواهد داشت، جهانیان بیست سال از نزدیک تجربه نموده و مینمایند!!!
چنانچه ضدیت با امپریالیسم به منظور خلق "انسان آزاد" انسانها را سنگسار نموده، به شلاق بسته یا به دار میاویزد و از دختران باکره محکوم به مرگ با تجاوز "زن" میسازد که مبادا بعد از اعدام به بهشت وارد شوند، آیا نباید پرسید: این است ضدیت با امپریالیسم؟