جمشید آشوغ ـ همبستگی ملی؟ آری

 وجود و حضور شورای ملی مقاومت و انتخاب آن به عنوان تنها راه حل مطلوب برای آزادی و دموکراسی در شرایط حساس کنونی یک موضوع «تاریخ»ی است و نه «سلیقه» ای.
همانطور که مشاهده شده و می شود، « تاریخ» سلیقه را بر نمی تابد و روند طبیعی خودش را طی می کند بدون دادن «حق  انتخاب» بر حسب سلیقه. اما «سلیقه» می تواند بر حسب توان و هوش انسان برای گزینش، در انتخاب یک نوع از«انواع» تاثیر گذار باشد. بنابرین باید «انواع» راه حلها وجود داشته باشند تا بتوان از «سلیقه»، استفاده مورد احتیاج و دلخواه را انجام داد. اما تاریخ همیشه و همیشه فقط «یک» راه حل صحیح را در نظر دارد و «آن را» به انسان پیشنهاد می کند و به جز آن، برای هر قوم، آئین و هر فردی هیچ گزینه و راه حل دیگری را ترسیم نخواهد کرد. شعور انسان در شناخت دقیق و به موقع از چنین راه حل پیشنهادی از سوی تاریخ، زمینه ساز رشد و آینده او می شود.

 راه حل پیشنهادی از سوی تاریخ برای مردم، توسط شورای ملی مقاومت و مشخصا در رهبری ذیصلاحش احساس و شناخته شد و به اجرا در آمد. یعنی که شعور شورای ملی مقاومت دقیقا منطبق بر شعور تاریخ ایران شد. خمینی با عزل بنی صدر اولین رئیس جمهورش فقط یک منظور را دنبال می کرد: تحقیر ملت. در آنروز مشخص، «تاریخ» فقط یک راه حل را در مقابل جامعه گذاشته بود و فقط با تشخیص آن می شد به تمامی خواسته ها و آرزوهای مشخص مردمی جواب مثبت داده و امید را به ارمغان آورد. دادن «امید»  و داشتن «امید» در آن لحظات تاریخی که گله های خمینی صفت، عزم جزم کرده بودند تا که ملتی را تحقیر کنند، بسیار با شکوهتر از هزاران پیروزی در روزهای تاریخی دیگر می باشد به دلیل اینکه چنین پیروزیهایی زائیده آن لحظات با شکوه است. صحبت از روز پرشکوه سی خرداد 1360 می باشد. مردم به دنبال آنروز خواهند بود به دلیل اینکه همیشه به دنبال اصل و تاریخ خود خواهند گشت و تشنه فهمیدن هستند. ملت هویت جدید و سرشار از شکوفایی خودشان را در آنروز باید پیدا کنند و در آنروز مشخص است که همبستگی ملی را باید ساخت. فقط آن «راه» می توانست آزادی را رقم زند، به دلیل این که اراده تحقیر یک ملت که در خمینی شکل گرفته شده بود به اجرا گذاشته شد. اراده یک ملت، یا باید در «قبول» نوع زندگی و یا باید در «مبارزه» برای به دست آوردن نوع جدیدی از زندگی ترسیم شود، شکل بگیرد و محاسبه شود. مردم ایران، مبارزه برای نوع جدیدی از زندگی را انتخاب کردند و مطمئنا انسانهایی را که پیشگام و پیشرو، در چنین راه افتخار آمیزی بودند را فراموش نخواهند کرد و به داشتن چنین فرزندانی  مغرور است و به خود می بالد.
هر کشوری توسط مردم و فرهنگش، بیانگر رشد و شکوفایی خود می باشد. آئین های دیرینه همراه با رسم زندگی نوین برای انسان در اشکال مختلف ظاهر می شوند اما «تنها رسمی» که همیشه و در تمامی دوران زندگی بشریت و در تمامی سرزمینها  «یکسان» بوده و جلوه گر و جلوه کننده اراده یک ملت می باشد، «خواسته» مردم در «روزی مشخص» برای مبارزه و قیام بوده است و خواهد ماند. فقط روزهای مقاومت و آزاد کننده هستند که در مداری بسیار بالاتر از رسم و رسوم دیگر، در هر مرز و بومی جشن گرفته می شوند زیرا که بیانگر اراده ملت می باشند و بنیانگذارنشان را سپاس می دارند. در ایران، دکتر محمد مصدق ضامن اراده ملت شد و تحقیر مردم را اجازه نداد. مطمئنا همبستگی ملی و سراسری هر چه زودتر، با فرزندان شجاع، با نظم، قانونمند و فداکار که در مقابل «سرطانی همچون ولی فقیه» پرچم مبارزه و آزادی را برافراشتند، صورت خواهد گرفت. این راه حل حکمی ثبت شده در تاریخ ملت ایران است. از سوی تاریخ.
 و «حک» شده در شعور شورای ملی مقاومت.
 
جمشید آشوغ   10 اکتبر 2010