جمشید پیمان - تابوت تو بر شانه ی خورشید نشست

جمشید پیمان - تابوت تو بر شانه ی خورشید نشست
             (مرضیه در میان دلتنگی هایم )

با صبح تو ،
سایه های تردید گسست
با روز تو ،
دل از شب نومید برست
دیدم به غروب تو
که شب از تو گریخت
تابوت تو
بر شانه ی خورشید نشست .


درهم شکن سکوتم
آواز تو بود
سوز دل من
ز نغمه ی ساز تو بود
در اوج گذشت،
نام و آوازه ی تو
سیمرغ خجسته فال
همراز تو بود.


در مرگ تو ،
آرزو به دل ویران گشت
درسوگ تو ،
جان لبالب از باران گشت
خورشید فرو شد و جهان، جامه کبود
مهتاب شکست و
آسمان حیران گشت.