نامه رسیده از ایران

... عزیز سلام

آنچه من از آشنایان در مورد مراسم تشییع مرضیه، بانوی هنر ایران شنیدم، همه را به وجد آورده بود از نظم و شکوه مراسم تشییع و بی سابقه بودن آن در میان جماعت ایرانی خارجه و داخله نشین.

اینجا اوضاع همچنان یکنواخت وروزمره است. همه منتظرند تا اتفاقی بیفتد. به نحوی ناخودآگاه اغلب در حال وهوایی به سر می برند که انگار همه چیز موقتی است و همه منتظر تغییر هستند. حالا چه تغییری هر کسی از ظن خود تفسیر می کند.

 

گویی همه این اوضاع را موقتی می دانند و در تصورشان این نکته دیگر دارد امری عادی می شود که اینها همه موقت و گذرا هستند و به زودی بساطشان برچیده می شود.

بحث فساد و تباهی نیز که دیگر اظهرمن الشمس است. هر روز که می گذرد بدتر می شود. مأموران و گماشتگان و کارکنان دستگاه های دولتی به ویژه شهرداری ها دیگر خیلی راحت کار مراجعین را با دست انداز مواجه می کنند تا خود در موضع حلال مشکل پولی بگیرند وگره از کار بگشایند.

بیکاری و سردرگمی در بین اغلب جوانها هم که بیداد می کند. راستی فکر کرده ای که این حجم عظیمی از جوانان که خود را درگیر و مشغول به فعالیتهای به اصطلاح هنری کرده اند- انواع واقسام مزخرفات به اسم ترانه وآهنگ و کلیپ و....- به طور شبانه روزی تولید می کنند در خدمت چه چیزی هستند؟ و افسوس آنکه در این فضای آلوده، تولیداتشان هم به سرعت در جامعه همه گیر می شود. مزخرفاتی مثل سوسن خانم و اسمال آقا و ساسی مانکن و حسین تهی (عجب ملغمه ای حسین تهی!!) و انواع و اقسام جوانانی که بی هویت فقط در فکر یافتن راه خروجی از این وضعیت و اثبات خود هستند به سادگی فضای فرهنگی و شخصیتی خود و جامعه را هر روز بیشتر از محتوا خالی و به سمت بیخودی و بی محتوایی می برند و این همه در حالی است که علیرغم تمام تهدید و تشرها، هیچ منعی هم برای فعالیت آنها نیست. دقیقاً مثل انواع واقسام کانالهای ماهواره ای بی محتوا وخاصیت که تنها دردشان فروش بیشتر محصولات بنجل جنسی و کاهش وزن و افزایش قد و پخش آهنگهای من بمیرم توبمیری است.

واقعاً در این فضا باید باشی و ببینی که چه بر سر این جامعه میآورند. نسلی تربیت می شود که از بدو ورود به مهد کودک و پیش دبستانی و به محض ورود به دبستان و در سالهای بعد از آن تنها چیزی را که در دروسش نمی یابد فرهنگ و معرفت و آگاهی به خود و تاریخش و سرنوشتش است. نمیدانی در کتابهای درسی دوران دبستان چه فتنه ای خوابیده تا همه بچه ها را به سادگی از هر اندیشه متعالی خالی کنند. باورت می شود که در کلاس مثلاً چهارم دبستان کتابی داشته باشند که ترکیبی است از سه کتاب جغرافی، تاریخ و تعلمیات اجتماعی. که سه بخش را به عنوان یک کتاب غالب کرده اند وهر بخش حدود 80 صفحه  که آنهم نیمی اش با نقاشی پرشده والباقی مطالب هم فقط به نوعی طراحی شده که انگار ایران و تاریخ جهان با خلقت اولین آخوند شکل گرفته و تاریخ جهان از ظهور اسلام آغاز می شود و تاریخ ایران نیز از 15 خرداد 42؟! باورت می شود که در این کتابها امثال طیب حاج رضایی به عنوان قهرمانان ملی به خورد بچه ها داده می شوند. باورت می شود که در این کتابها مولوی و حافظ وسعدی و خواجه نصیر و فردوسی را در کنار تختی به عنوان مشاهیر و بزرگان فرهنگ و ادب ایران به بچه ها معرفی کنند؟ می بینی چه بلبشویی را آگاهانه راه انداخته اند تا نسل بعدی فارغ و خالی از هر معرفتی به بار نشیند تا هر بلایی خواستند سرش بیاورند؟

و چه بیراهه می روند. که تا مقاومت هست این همه خیال خامی بیش نیست. که خودت بهتر میدانی که در قلب آن هستی.

سرت را درد نیاورم. منتظر خبرهای خوبتان هستم. مرا بی خبر نگذارید. قربان همگی.

سامان

دوم آبان 89