مشاهدات یکی از حامیان مادران عزادار از مراسم گرامیداشت تولد ندا

امروز برای تولد عزیزی راهی میشوم نه به خانه اش که به گورستان دیگر دغدغه خرید هدیه تولد را ندارم
شاخه گلهای سپید نثار جای پای همه کسانی که آزادی را فریاد زدند.

در بعد از ظهر این شنبه بهشت زهرا را سکوت فرا گرفته فقط یاد وخاطره ندا است وشیون مادرش که از او میخواست برخیزد وببیند که دوستانش برای تولدش آمده اند.از ما به گرمی استقبال میکند مثل همیشه قوی واستواردر کنار او روی زیر اندازی که در آنجا پهن شده است می نشینیم واو اشاره به عکس کودکی ندا از خاطراتش میگوید واز داغی که بر دل دارد در سکوت به حرفهایش گوش میکنیم کلامی برای تسلی نمیدانم!
عکس ندا با چشمان باز بر سنگفرش خیابان هرگز ازیادها نخواهد رفت.
پدر ندا آرام بود و خود را با گلها وروشن کردن شمع مشغول میکرد اتومبیل پلیس نیز در آنجا خود نمایی میکرداز مادر ندا اجازه گرفتیم وترانه ای قدیمی را خواندیم وقتی به ان قسمت ترانه می رسیدیم که میگوید (از آن شبی که بر نگشتی )ضجه ها بود که بلند میشد از این شبها در این دوران زیاد دیده ایم عزیزانی که  شبی رفتند ودیگر باز نگشتند.
جمعیت به ده ها  نفری میرسید شاید هم بیشتر حضور مادران عزادار با خانواده ند ا بینظیر بود آنان اگر چه امروز در پارک لاله نبودند ولی در کنار خانواده جان باختگان بودند .
نیروی انتظامی کم کم نزدیک میشد وموبایل یکی از بستگان ندا را گرفت وعکسهای انرا کنترل کرد پدر ندا مرتب با اونا صحبت میکرد آنها هم اطمینان دادند اگر شعاری ندهید میتوانید به مراسم ادامه دهید دوستان وبستگان ندا کیک تولد 27 سالگی او را اماده کرده بودند واز مردم با اش رشته شیرینی وشیر کاکایو داغ پذیرایی میکردند.
 هر چه زمان میگذشت حضور مردم بیشتر ولباس شخصی ها نیز بیشتر مادرندا از مادران عزادار تشکر کرد ومیخواست برای خروج از آن محیط ما را همراهی کند که به او اطمینان دادیم مشکلی پیش نمی آید ونگران نباشد مادران یک بار دیگر ان ترانه را ایستاده خواندند وگورستان را ترک کردند تا شنبه ای دیگر وتولدی دوباره در راه باز گشت در ایستگاه مترو جوانانی را دیدیدم که به شتاب به سوی بهشت زهرا میرفتند میدانم که به قطعه 257میرفتند تا یاد وخاطره ندا اقا سلطان را گرامی بدارند .
 
یکی از حامیان مادران عزادار(ژیل)
3 بهمن 1388
(انتشار:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران)