خامنه ای برای این قدرت نمایی، آگاهانه و به دو دلیل شهر قم را انتخاب کرد
اول این که به همه آیات عظام و حوزه های مذهبی بفهماند که این شهر به شرطی می تواند نقش «واتیکان جهان اسلام» را بازی کند که خود را در چارچوب اُم القُرای جهان اسلام و زیر سیطره ولایت خامنه ای و تحت کنترل دربار ولی فقیه تعریف کند. هر کسی که در این کانون «شریعت سازی» نقشی بازی می کند، تنها پس از عبور از پل ولایت می تواند سهمی از وجوهات شرعیه ولی فقیه نصیب اش شود و در غیر این صورت به حساب اش با اُمت همیشه در صحنه و به وسیله خنجر و چماق رسیدگی می شود. آقایان صانعی و دستغیب به شکل خشونت آمیز از سهمیه بندی ولی فقیه برخوردار شده اند. این سهمیه بندی البته فقط به شهر قم محدود نمی شود. سراسر ایران، عراق، لبنان، افغانستان، فلسطین و حتی اروپا و آمریکا در حوزه بذل و بخشش یا شمشیر و خنجر ولی فقیه قرار دارند. سهم مردم و آزادیخواهان ایران گلوله، زندان، شلاق، کهریزک، طناب دار و البته فقر و فلاکت است. برای آقای رفسنجانی تهدید به از دست دادن موقعیت سیاسی اقتصادی در نظر گرفته شده است. چماق دستگیری سهم آقایان موسوی و کروبی است. مُنقدان محافظه کار گماشته دربار هم به فراخور اوضاع و احوال بی نصیب نمی مانند. در مقابل به شیفتگان ولی فقیه، مریدان مرجع خود خوانده و همه کسانی که تسلیم شرایط خامنه ای شوند با بذل و بخشش بی حساب و کتاب خوش آمد گفته می شود. در این رابطه هیچ حد و مرزی هم وجود ندارد. آقایان سید حسن نصرالله و نوری المالکی بیشتر دریافت می کنند، چون وظیفه آنها مستلزم پرداخت هزینه بیشتری است و برای آن خانمها و آقایانی که با عنوان محقق و کارشناس در یک سمینار تبلیغاتی برای یک کوتوله سیاسی ابراز احساسات می کنند، پذیرایی کامل چند روزه اختصاص داده می شود. خامنه ای با تهدید و تطمیع به آن دسته از سرکردگان حوزه های مذهبی قم که به بهانه بی طرفی ولایت او را به حساب نمی آورند هشدار می دهد که سرنوشت حوزه و ولایت به هم گره خورده است.
دلیل دوم برای رکورد شکنی و قدرتنمایی در قم، انتقام گرفتن از انبوه مردمی است که در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری فریاد مرگ بر دیکتاتور سر دادند. خامنه ای که روز 23 خرداد سال قبل نتوانست اتوریته اش را به رقبا بقبولاند و شمشیر کشی او در روز 29 خرداد سال قبل با قیام 30 خرداد پاسخ داده شد، به دنبال فرصتی بود تا جنبش بیشماران را «میکروب» بنامد تا در این نبرد سرنوشت ساز هر کس وضع خود را روشن کند. هرچند آیت الله منتظری اکنون زنده نیست، اما در مورد دیدگاههای او علیه ولایت و مرجعیت خامنه ای در حوزه های قم به طور علنی بحث صورت می گیرد. این برای یک حاکم ظالم غیر قابل قبول است که عده ای در سایه ولایت اش آرمیده باشند و مثل موریانه پایه های حاکمیت را سست کنند. طی سال گذشته ولی فقیه نظام با هر کوششی برای خدایی کردن جایگاه خود بیشتر زمینی شد. عکسهایش لگدکوب زنان و مردانی شد که برای آزادی دست به قیام زدند. فتوای خامنه ای در مورد جایگاه ولی فقیه و التزام به آن به سخره گرفته شد و آبی برای ولی فقیه گرم نکرد. تضاد در درون هرم قدرت و ثروت روز به روز تشدید شد. برای خامنه ای راهی جز ادامه سیاست بی دنده و ترمز باقی نمانده است. قبل از رفتن خامنه ای به قم یکی از مزدوران اش استقبال از خامنه ای را همچون استقبال از امام زمان دانست و ابوجهل زمان و یک دایناسور شُهره عام و خاص فرمود که «بزرگی تمامی نعمتهای خداوند در قبال ولایت فقیه در حکم صفر است». برای درک این دُرفشانی مصباح یزدی نیاز به دانش مذهبی زیادی نیست. همه ما در کتابهای درسی خوانده ایم که بر اساس اعتقادات مسلمانان همه هستی و منجله ظهور محمد بن عبدالله به عنوان آخرین فرستاده خدا و نزول قران به عنوان کتاب آسمانی از نعمتهای بزرگ خدا است. اکنون مصباح یزدی زبان گویای ولی فقیه می شود و در یک اظهار نظر بی دنده و ترمز جایگاهی برای خامنه ای تعریف می کند که حتی رسول خدا و کتاب آسمانی که این هر دو بر اساس اعتقاد مسلمانان از مهمترین نعمتهای خدا است، در مقابل آن صفر است. این حرف خامنه ای از زبان مصباح یزدی هست. این پیام ولی فقیه به همه طرفهای مورد خطاب است.
آن گروه از نظریه پردازان اسلامی که در مقابل یک رویا پردازی سلمان رشدی یقه دراندند و کف بر دهان دست به شورش زدند و حکم جبارانه خمینی را تائید کردند، لابُد نمی دانستند که روزی حاکم اُم القُرا خود را چنان نعمتی می داند که همه نعمتهای دیگر خدا در مقابل اش صفر است.
اگر این دو دلیل واقعی باشد که هست، می توان نتیجه گرفت که هدف سفر خامنه ای به قم نه حل و فصل اختلافات داخل آخوندهای شریک در قدرت است و نه تثبیت مرجعیت خود و یا گرفتن مجوز مرجعیت برای ولیعهداش. حرفهای خامنه ای بسیار صریح و روشن است. او می خواهد همه درک کنند که «آش کشگ» دربار است. اگر بخورند ریش و سبیل اشان چرب می شود و اگر نخورند ریشه کن می شوند.
مردم اما حرف خود را دارند و حکومت دینی و ولایت فقیه را بر نمی تابند و اشتباه محاسبه ولی فقیه در این است که فکر می کند می تواند با زور و زر ولایتش را واکسینه کند. طی یک سال گذشته ولی فقیه به جز سرکوب ددمنشانه هیچ کار دیگری نکرده است. همه چالشهای ولایتش به جای خود باقی مانده و مسیر تشدید روزافزون را طی می کند. لاف و گزاف و توپ و تشر خامنه ای، واکسن مناسبی برای روزهای سیاهی که رژیم در پیش دارد، نیست.