در پنجاه سال گذشته در ورزش ایران و به خصوص ورزش پهلوانی ایران اتفاقات زیادی رخ داده است. من با توجه به دادن مدال و بازوبند پهلوانی به احمدی نژاد و خامنه ای لازم دانستم به گوشه ای از این اتفاقات اشاره ای بکنم. بعضی از ورزشکاران و دست اندرکاران ورزش ایران این کار را به درستی کلاهبرادری ملاها و سوءاستفاده آنان از سنتهای پهلوانی نامیده اند.
پهلوان احمد وفادار یکی از پهلوانان نامدار خراسان بود که بازوبند پهلوانی خود را تقدیم موزة امام هشتم شیعیان، امام رضا، کرد که مورد بازدید خیلی از ایرانیان می باشد.
جهان پهلوان تختی نیز تمام مدالهایش را به موزه امام هشتم اهدا کرد، و در حقیقت در جایی که خود ایشان مناسب می دیدند، قرارداد که در معرض دید هم میهنان قرار گیرد.
من اولین مدال طلای آسیایی خودم را که در سال 1966 در بانکوک به دست آوردم به عنوان اولین مدال طلای استان خراسان از ورزشهای آسیایی و یا بین المللی تقدیم موزه آستان قدس رضوی کردم اما ملاها به علت حمایت من ازمردم ستمدیده ایران مدال را از دید مردم مخفی کرده اند.
همچنین من بازوبند پهلوانی خودم را به همة آزادیخواهان و مبارزان در هرجای ایران که علیه حکومت جبار و جنایتکار خمینی و پس ماندگان دغلکارش می جنگند به خصوص سمبل این مبارزان فرزندان دلیر ایران زمین مجاهدین خلق ایران تقدیم کردم تا دوباره جامعة ایران متوجه این باشند که پهلوانی یعنی گرفتن حق مظلوم از ظالم است و این عمل مجاهدین و جنگاوری آنها علیه ملاهای ظالم عین جوانمردی است. منظور از تقدیم بازوبند پهلوانی به مجاهدین خلق ایران یادآوری و آگاهی بیشتر مردم به رسم و رسوم جوانمردی و پهلوانی بود که پهلوان را فقط به زور بازو نشناسند و جنبه های مردمی و مردم دوستی و آزادیخواهی پهلوان در نظر گرفته شود.
مدتی پیش روزنامه ها و رسانه های حکومتی خبر دادند که چند تن از ورزشکاران، مدالهای قهرمانی خود را به احمدی نژاد داده اند.
نفس این که یک قهرمان، مدالی را با زحمت بسیار به دست آورده است به نفر دیگری هدیه کند کار بدی نیست. حتی براساس سنن و رویه پهلوانی در ایران، کار ارزنده و مثبتی است. اما از آنجا که ما درخلاء زندگی نمی کنیم باید بپرسیم ورزشکار مزبور مدال خود را به چه کسی و به چه دلیل داده است؟ پاسخ به این سوال ماهیت خود ورزشکاررا نیز برملا می کند. همچنین دقت و درنگ در این مقوله مقداری زیادی انگیزه ها، ماهیتها و اهداف کار را روشن می کند.
متاسفانه ما در زمانه ای هستیم که دستاربندان دیوسیرت حاکم بر میهنمان همه مفاهیم و ارزشهای مثبت معنوی و فرهنگی مان را مسخ کرده اند. به عنوان مثال به همین قضیه اهدا مدال قهرمانی به احمدی نژاد توجه کنیم. به راستی سوال کنیم: احمدی نژاد و مدال قهرمانی و پهلوانی؟ مضحک است یا دردآور؟ باعث سرفرازی است یا شرمساری؟ در این زمانه آیا جای تعجب است که ورزشکاری تازه به دوران رسیده را بخرند و به طمع درم و دیناری چند او را وادار به چنین کار شرم آوری کنند؟
گذشته از این فراموش نکنیم ورزشکاری که حاضر می شود مدالی را که از خون و رنج مردمش به دست آورده به سینه جنایتکار جلادی بزند که به هزارتیر معروف است یک متقلب است. رسوایی این افراد ضعیف النفس که با تلاش زیاد مدالی به دست آورده اند و به رهبر جنایتکار می دهند مضحکه تاسفباری است. ولی این قبیل شعبان بی مخ های حکومت آخوندی در واقع متقلبان حقیر و درماندة حکومتی هستند که در ازای اندکی مال دنیا هم خود، هم مردم و هم میهنشان را فراموش کرده و به ثمن بخس فروخته اند. برای همین هم نه همچون ورزشکاری ارزشمند و با فرهنگ، که مثل بی مخی فاقد اراده و مسلوب الاختیار آنها را به مذبح می کشند. نمی دانم چقدر خنده دار ، یا گریه آور، است که خبر مخابره شده خبرگزاری رسمی رژیم (ایسنا) را مرور کنیم. بنابر این خبر ورزشکار مزبور از اهدا مدالش به احمدی نژاد اظهار بی اطلاعی کرده و گفته است: «فقط به من گفته اند قرار است رئیس جمهور به صورت نمادین مدال را بار دیگر به گردن من بیاویزد» تا این جای قضیه، رو می شود که این تازه به دوران رسیده اصلا از قضیه خبر نداشته است. اندک مدتی بعد سردسته باند مافیایی و متقلب و چاپلوس قبلی که رسوایی تقلبهایش در میدانهای ورزشی آبرویی برای رژیم و ایادیش باقی نگذاشته است چیزهای دیگری را لو می دهد. این سردستة متقلب «دکتر احمدی نژاد» را یک «قهرمان بزرگ» توصیف کرده و گفته است «برنامه ای» دارد تا مدال آن یکی ورزشکار را به این «قهرمان بزرگ» اهدا کنند. پس روشن است که «برنامه» در واقع چیزی جز یک برنامه تبلیغی کثیف و مداحانه نبوده است.
تا این جا قضیه باز هم زیاد عجیب نیست. تعدادی موجود اعم از ورزشکار یا هنرمند همیشه وجود دارند که ننگ سازش با تبهکاران دولتی را به جان می خرند. این بار ورزشکاری حقیر و تازه به دوران رسیده مدالی را که زیبنده سینه مردمش است به سینه قاتل و جلادی رسوا می آویزد. قضیه هرچند بی اهمیت ولی دردناک است و نباید از آن ساده گذشت. تا آن جا هم که به جریان «پهلوانی» در ایران و رسم و روش و سنت «پهلوانان راستینی» همچون جهان پهلوان تختی برمی گردد این قبیل مداحی های مشمئز کننده مطلقا ربطی به سنت پوریای ولی ها ندارد. زیرا در تاریخ پهلوانی ایران هر «پهلوان» به صفاتی مشخص شده است. و سنت پهلوانی در فرهنگ ملی ما حاوی ارزشهایی است. مثلا اگر به شاهنامه و یا کتابهای تاریخی دیگر مراجعه کنیم درمی یابیم که :
پهلوانی هرچند نشانی از زورمند بودن دارد اما پیروزی «پهلوان» تنها به خاطر زورمندی او نیست. این پیروزی همراه با جوانمردی است و بازوبند پهلوانی یعنی بازوبند جوانمردی داشتن
پهلوانی یعنی دوستدار عدالت و مورد اعتماد مردم بودن
پهلوانی یعنی سخی بودن و ارزش قائل نبودن به مال دنیا و اتفاقا آن را در خدمت به دیگران به کار گرفتن
پهلوانی یعنی راستگو و صدیق بودن. یعنی پهلوان با مردم یک رنگ و صادق است
پهلوانی یعنی با شرافت زندگی کردن و به جان و مال و ناموس مردم احترام گذاشتن
پهلوانی یعنی شجاعت داشتن و با قدرت تمام از حق و حقوق مردم دفاع کردن و حق مظلوم را از ظالم گرفتن
با این اوصاف می بینیم که اگر کسی مدعی «پهلوانی» شد و فاقد این ارزشها بود به خودی خود شایسته صفت پهلوانی نیست. یادآوری می کنم که در تاریخ پهلوانی ایران نادرشاه مدتی در جرگة نهضت جوانمردان خراسان قرار داشت ولی به رغم زور و قدرت بسیار از این جمع طرد و رانده شد. وقتی متوجه شدند که نادر شاه فاقد صفات لازم پهلوانی بود، هرچند که کسی در جنگاوری و قدرت بدنی او تردیدی نداشت. ولی پس از آن که بی عدالتی و ظلم به مظلومان از او سر زد از این نهضت اخراج شد.
با توجه به مراتب فوق وقتی می بینم چاپلوسان نعلین لیس در حکومت آخوندی بازوبند پهلوانی را به احمدی نژاد قاتل و ضد مردم و دروغگو و عقده ای می بندند، به خوبی می فهمم که آن چه در این اقدام مشمئز کننده وجود ندارد «پهلوانی» و سنت جوانمردی است.
این جانیان، فرهنگ ایران و ایرانی را آلوده به لوث وجود خود کرده اند. از مذهب به عنوان یک آلت دست سانسور سوءاستفاده می کنند، و برایشان ایران و مردم ایران هیچ ارزشی ندارد. کافی است نگاهی به خبرهای منتشر شده از درون زندانهای حکومتی بیندازیم و برخود بلرزیم.
اما به نظر من اصل قضیه در این اقدام شرم آور عملکرد و رفتار فلان ورزشکار یا هنرمند خودفروخته نیست. به نظر من اصل قضیه را باید در درماندگی و استیصال حکومتی دانست که در حضیض عدم مشروعیت مردمی و منفوریت بین المللی محتاج به چنین اقدامات کثیفی است. احمدی نژاد منفور بیش از هرکس و هر وقت دیگر می فهمد که نیازمند است برای به عقب انداختن سرنگونی محتوم خودش و رژیم ارتجاعی اش دست به چنین بازیهایی بزند. این کار نه ناشی از قدرت که اتفاقا ناشی از درماندگی و استیصال است و به همین دلیل دست به کاری زده اند که هیچ یک از شاهان و دیکتاتورهای قبلی ایران چنین کاری را نکرده اند.
نکته آخر این که از روی احساس مسئولیت ملی و مردمی و از روی خیرخواهی مطلق به ورزشکاران میهنم سفارش می کنم تا مرزهای خود را با قاتلان مردم ایران روشن کنند. همه ما باید به خاطر داشته باشیم که مسئولان رژیم مورد تنفر اکثریت قریب به اتفاق مردم هستند و از روی ریاکاری و حرام لقمه گی خود را به ورزشکاران می چسبانند تا اندکی محبوبیت اجتماعی پیدا کنند. در این میان هر ایرانی باشرف و از جمله ورزشکار یا هنرمندی که این مرز را مخدوش کند خود نیز مورد تنفر مردم قرار می گیرند.