جمشید پیمان - زیر تپیدن شتابناک نبضم

 (برای فرزندان مبارزم در اشرف)
آوای نـرمَـت جاری بود
زیر تپیدن شتابناک نبضم
و بال گشوده ات
ابریشم خیالم را می پوشاند
در عبور از افق های توفانی .

و من در تو جاری بودم
چونان آب در رگ دریا
و چلیپا
بر شانه های مسیح
و انالحق
در دهان منصور
در هنگامه ی باران پریشانی .

من
نه به ماه می اندیشیدم  و نه افتاب
همه ی ذهنم
پرنده ای بود که تو بودی
و غوطه می زدم  میان نگاهت
که پُـر از ترانه ی «رفتن» بود ،
بی خیال اشاره های پیدا و حرف های پنهانی .
 
زیر تپیدن شتابناک نبضم
نام تو
می شکست انجماد کهنه ی رگ هایم را
و دلم پُـر می شد
از پرنده ای که تو بودی
با ترانه ی رفتن
ــ که در بال هایت جاری بود ــ .
در آسمان اینهمه سال زمستانی .