رحمان کریمی - اشرفی نامه (2)

   رحمان کریمی - اشرفی نامه (2) *

 دگـر بـاره  بـا جـام  پـر جـوش و خــروش اشــرفـی 

زمین بایر پیرم
لهیب تشنگی بر لب
شراب ارغوان گیرم
ز غـُلغـُل خـُمخانه های اشرفی
امشب .

خوش مرام خوش گفتار، ای رفیق من!
مکن چنان که برکشم واژه ها به آتش خشم
بریز و سیرابم کن از آن سیرابهای
صدر مجلس رزم .
دلم گرفته و سرریز صبرو طاقت شد
نشان خط صداقت بر بوم میهنم چه کم آمد
اگر نبود آتشدان غوغاییان اشرفی
اگر نبود شراره های صفا و وفا
می رفتم به فریاد تا بام به بام کاخ سرمایه.

شرابه یی از شلالهٌ خیزابی موج بر موج یارانم ده
تا مددکار شوم هرکه را توان برخاستن نیست.
آنقدر نعره برکشم و عریان شوم از هرچه عاریه
که برخیزند ز گور خود نسل بر نسل خاموش رفتگان.

اگر دریغ کنی به خست یا به کاهلی و بی میلی
چنان فغان برآورم از جگرگاه سوخته ام به حکم نیاز
که بشکند هرچه دیواره های عایق سپید خطا نقش جهان فریب .
جار و جیغ این پیر بلند مکن!
بریزش یکی جام دیگر از آن اشرفی.

اهل ریا مباش، با راستان؛ راست گوی
هواخواه نام و اعتبار خویشتنی یا هوادار غوغاگران اشرفی؟
به چابکدستی تو دانم که کدامینی به راستی
بریز و دلیر بریز آتش بی تاب جان خود
بر صفحهٌ سیاه روزگار زشت
چونان که می ریزند عرق ذلت و خفت و نکبت از جوارح جانیان تبهکار
قهرمانان بی مثال اشرفی.

در آسمان بسی ستاره است
الماسگون و چشمک زن و شعرآفرین
اما بگو که در سرزمین ما ، در پهنهٌ جهان
امروزه چندین ستاره است؟
بریز و شماره کن، شماره کن و بریز
بریز و از هرچه من و من آزادم کن.

شب از نیمه گذشت و هنوز خـُمار خمارم
سحر نرسیده ، می کوبد به سینه
این دل چموش کم حوصله ام
اگر تورا نیست خستی چو طبع این زمانه بد
بریز و شوقمرگم کن !

مترس و بریز، بریز و مترس
تا صبح ظفرنمون آزادی
بریز، بریز، بریز
از « جام جهانمای » اشرفی
بریز.

   12 دسامبر 2010    
---------------------------------------------------------------------------------------------------------- 
*اشرفی نامه (1) با عنوان « بریز ، از جام اشرفی بریز » به سال 1386 شمسی در شماره 864 نشریه وزین و گرامی « مجاهد» به چاپ رسید .