سمپوزیوم واشینگتن ـ وزیر پیشین دادگستری آمریکا: لکه‌یی بر شرف آمریکاست

معرفی سخنران توسط تام تنکردو: اولین سخنران مایکل موکیزی هستند که سنای ایالات متحده آمریکا در تاریخ 8 نوامبر 2007 معرفی ایشان به عنوان دادستان کل ایالات متحده آمریکا را تصویب کرد. ایشان قبل از آن در سال 1988 توسط پرزیدنت ریگان به عنوان قاضی منطقه جنوبی نیویورک منصوب شده بود و بعد از 18 سال با عنوان قاضی ارشد از این کناره گرفت و بعداً دادستان کل آمریکا شد.

مایکل موکنزی: تام تانکردو، از معرفی شما متشکرم و همینطور از Executive Action و دکتر نیل لیوینگستون برای سازماندهی این سمپوزیوم و از این که این افتخار  را دارم که   میکروفون را در اختیار دارم متشکرم.
 این یکی از لحظات تاریخی است که می‌دانیم نسلهای آینده خواهند پرسید برای پیشبرد آنچه که خوب است و مقاومت در برابر آنچه شیطانی است چه کار کردیم.
ما این را می‌دانیم که بنیادگرایی اسلامی تمدنی  که ما می‌شناسیم را تهدید به نابودی می‌کند و در قلب این تهدید رژیم ایران قرار دارد. رژیمی که مردم خودش را سرکوب می‌کند و همسایگانش و کل جهان را با دنبال‌کردن برنامه تولید سلاح هسته‌یی که مکرراً گفته است از استفاده از آن اکراهی ندارد تهدید می‌کند.
بنابراین سؤالی که ما باید از خودمان بپرسیم این است که برای پایان دادن همیشگی به این تهدید، یعنی محقق کردن تغییر رژیم در ایران چکار کرده‌ایم و چکار داریم می‌کنیم.

موضوع چیست؟
متأسفانه کشور ما آمریکا، که آبراهام لینکلن آن را آخرین امید برای زمین نامید، همة کاری را که می‌توانست، نکرده و نمی‌کند. در واقع کاری که کرده و کاری که دارد می‌کند لکه‌یی بر شرف آمریکاست. وظیفه ماست که اطمینان یابیم این لکه برداشته می‌شود.
موضوع چیست که از این نتیجه‌گیری سخت و کار فوری که باید بکنیم حمایت می‌کند؟ من همانطور که شنیدید یک وکیل هستم  و وکلا، پرونده‌های خود را با واقعیتها، قانون و سیاست ارائه می‌کنند. بنابراین بگذارید به واقعیتها، قانون و سیاست نگاه کنیم و ببینیم چه پرونده‌یی وجود دارد؟

تاریخ روابط آمریکا و رژیم ایران بعد از انقلاب 1979 می‌تواند با یک سری تلاش توسط آمریکا برای آن چه که دیپلوماتها به آن مذاکره می‌گویند، جمع زده شود ولی هر تلاشی در این زمینه از تلاش قبلی ناموفق‌تر بوده است. نیازی نیست من همه این تاریخچه را بررسی کنم ولی یک بخش مهم آن در سالهای 1990 در دولت کلینتون شروع می‌شود که سازمان مجاهدین خلق ایران توسط وزیر خارجه بر طبق قانون آمریکا به‌عنوان یک سازمان تروریست خارجی نامگذاری شد. این نامگذاری تا امروز ادامه دارد.

سازمانی که با رژیم کنونی مخالف و خواهان جمهوری دموکراتیک
همانطور که نیازی نبود من با جزییات تاریخچه تاسف‌آور تلاشهای دولت آمریکا برای مذاکره با رژیم ملاها در تهران را بازبینی کنم، نیازی نیست که من تمام تاریخچه سازمان مجاهدین را بررسی کنم ولی ما مجازیم ‌بپرسیم سازمان مجاهدین چیست و در سالهای اخیر چه بوده است؟
خیلی ساده، سازمان مجاهدین تنها سازمان ایرانیان چه داخل و چه خارج از ایران است که با رژیم کنونی مخالف است و از یک دولتی در ایران حمایت می‌کند که یک جمهوری دموکراتیک، مبتنی برجدایی دین از دولت و غیر‌اتمی باشد. باز می‌گویم، این یکی از محدود سازمانهای ایرانی نیست که این توصیف را دارد ـ این تنها سازمان است.
 
شهر اشرف تحت حفاظت کنوانسیون چهارم
حدود 3500 عضو مجاهدین حالا در مکانی در مرز ایران در عراق که به کمپ اشرف معروف است مستقر هستند. اگر چه به عنوان «کمپ» از آن نام برده می‌شود، اما «شهر» یک توصیف بهتری از آن است. این افراد از ایران خارج شده و خود را در نزدیکی مرز مستقر کردند که بتوانند برای آزادی کشورشان تلاش کنند. در سال 2003، وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، ساکنان اشرف سلاحهایی را که برای دفاع از خود در اختیار داشتند تحویل دادند و یک تأییدیه کتبی از معاون فرماندهی آن زمان نیروهای چند ملیتی در عراق، ژنرال جفری میلر، از طرف آمریکا دریافت کردند که آنها بر طبق کنوانسیون چهارم ژنو افراد حفاظت شده هستند.
از 2003 تا 2009، آمریکا ساکنان اشرف را حفاظت می‌کرد و به تعهد جدی که در سال 2003 داده بودیم عمل می‌کرد. ولی در ژانویه 2009، همانطور که برخی از شما ممکن است بدانید، آمریکا مسئولیت امنیت را به نیروهای امنیتی عراقی سپرد. قبل از اینکه این انتقال صورت گیرد، ژنرال دیوید پترائوس گفت به آمریکا توسط دولت عراق تضمین داده شده که از ساکنان اشرف محافظت خواهد شد و او با این انتقال مسئولیت حفاظت، بر اساس این تضمین پیش می‌رود.

اشرف منبع نگرانی برای رژیم ایران
طبیعتاً ساکنان اشرف باعث نگرانی زیادی برای رژیم  ایران بوده‌اند. رژیم ایران چیزی را بهتر از تحویل دادن اجباری آنها به این رژیم نمی‌دید و یا اینکه حداقل در هم شکسته شوند که دیگر تهدیدی برای رژیم نباشند. رژیم ایران فشار فزاینده‌یی روی دولت عراق وارد کرده است ـ کاری که ظاهراً احساس کرده می‌تواند با کاهش نقش آمریکا در عراق انجام بدهد. در ژوئن 2009، نوری مالکی، نخست‌وزیر عراق، ظاهراً به دلایل شخصی از تهران بازدید کرد. ماه بعد در جولای 2009 نیروهای امنیتی عراق به ساکنان اشرف حمله کردند. حمله در زمان دیدار وزیر دفاع، رابرت گیتس از عراق صورت گرفت.
به‌رغم این سیلی بر صورت آمریکا و به‌رغم تضمینهای جدی ارتش آمریکا به ساکنان اشرف در زمانی که سلاحهایشان را در 2003 تحویل دادند، وزیر خارجه ما وقتی در مورد حمله سال 2009 مورد سؤال قرار گرفت گفت حمله یک موضوع داخلی دولت عراق است ـ یعنی مورد نگرانی آمریکا نیست.

افشای اطلاعات ارزشمند تأسیسات اتمی 
قطعاً برای مجاهدین مفید است که خاری در گلوی رژیم ایران باشد، ولی سازمان مجاهدین بسیار بیشتر از این بوده است. چرا که سازمان مجاهدین به افشای اطلاعات بی‌اندازه ارزشمند از منابع خود در داخل ایران درباره برنامه هسته‌یی ایران دست زد. درست این است که بگوییم که بدون اطلاعات افشا شده توسط مجاهدین ازجمله در مورد تأسیسات هسته‌یی نطنز و اراک و بیش از آن، آمریکا چیز زیادی درباره برنامه هسته‌یی رژیم ایران نمی‌دانست. افشاگریهای مجاهدین منجر به شروع فشار بر رژیم ایران شد، که قطعاً از آنچه یک برنامه سلاحهای هسته‌یی است نشأت گرفته است.
همینطور لازم به یادآوری است که سازمان مجاهدین از همه لیستهای تروریستی در اتحادیه اروپا و انگلستان حذف شده است.
اگر مجاهدین بعنوان یک سازمان تروریستی در انگلستان و اتحادیه اروپا دیده نمی‌شود، چرا در لیست آمریکا جای گرفته و چرا در لیست چنین سازمانهایی توسط وزیر خارجه نگهداری می‌شود؟

دلیل تأسف آور
به روشنی تأیید شده است که دلیلی که مجاهدین توسط دولت کلینتون در لیست قرار داده شد جلب حمایت رژیم ایران بود و استفاده از این نامگذاری راهی برای وارد مذاکره شدن با رژیم ایران بود. متأسفم باید بگویم حتی در دولتی که من در آن خدمت کردم گزارش شده که مجاهدین به همان دلیل اشتباه در لیست باقی ماند ـ به این معنی که اگر مجاهدین را در لیست سازمانهای تروریستی قرار دهیم رژیم ایران که در ضمن شامل سپاه پاسداران رژیم ایران است، بیشتر متمایل خواهد بود در مذاکرات سازنده برای خاتمه‌دادن به برنامه هسته‌ایش وارد شود.
این یک دلیل تأسف‌آور و بدبینانه است که گروهی از افراد را که طبق گفته همگان، تنها مایلند آزادیهایی را که ما در این کشور از آن بهره‌مندیم به کشورشان بیاورند، به‌عنوان تروریست قلمداد کنیم.
 
رژیم از این نامگذاری خوشحال است
البته کاملاً روشن است که این سیاست کارایی ندارد. رژیم ایران اکنون بسیار خوشحال است که آمریکا گروهی از ایرانیان را که تهدیدی برای آن رژیم هستند به‌عنوان سازمان تروریستی نامگذاری کند و فعالیتهای آن گروه را محدود کند. به عبارت دیگر رژیم ایران شیطان بزرگ را به کار برای خودشان واداشته‌ است.
 این سؤال مطرح است که طبق قانون، تأثیر عملی این که یک سازمان در لیست باشد چیست؟ سازمانی که در لیست است سرمایه‌هایش در آمریکا می‌تواند ضبط شود، تقریباً غیرممکن است که سازمان پولی در آمریکا بتواند جمع کند، چون هر کسی که به سازمان کمک می‌کند می‌تواند مورد محاکمه قرار گیرد و بخاطر دادن کمک مادی به یک سازمان تروریستی محکوم شود.
علاوه بر آن و بطور مشخص در آمریکا، مردم حتی نگران ظاهر شدن در گردهماییهایی هستند که توسط ارگانی که به سازمان تروریست خارجی معروف است سازماندهی شده است.
افرادی که از جزییات پرونده آگاه نیستند ازجمله بسیاری از ایرانیان تبعیدی ممکن است برای حمایت از سازمان احساس محافظه‌کاری کنند.
و البته ادامه نامگذاری مجاهدین بعنوان یک سازمان تروریستی، آسایش زیادی به رژیم ایران می‌دهد و سازمانی را که می‌تواند تهدید بزرگی برای رژیم باشد به حاشیه می‌راند. چکار باید کرد؟

تصمیم وزیر خارجه بی پایه است
مطمئنم بسیاری از شما می‌دانید یک پرونده حقوقی وجود دارد که مجاهدین برچسب را به چالش کشیده است. در ژوییه، دادگاه استیناف ناحیه کلمبیا، حکمی صادر کرد و موضوع را اساساً به وزارت خارجه و وزیر خارجه ارجاع داد و از او خواست این موضوع را بازبینی کند که آیا سازمان مجاهدین باید در آن لیست بماند؟
ولی دادگاه به نوعی بیشتر از این انجام داد. دادگاه سوءظنهای زیادی درباره حداقل اطلاعات غیرمحرمانه که به دادگاه ارائه شده بود و به مجاهدین هم داده شده و در نتیجه مجاهدین می‌توانستند دفاع کند، بیان کرد.
بدون اینکه زیاد وارد جزئیات شویم، وزیر خارجه ممکن است انتخاب کند که تصمیمش را صرفاً بر اساس اطلاعات محرمانه بگیرد ولی در این مورد این کار را نکرد. او گفت که تصمیمش را بر اساس اطلاعات هم محرمانه و هم غیرمحرمانه گرفته است. دادگاه برخی از اطلاعات غیرمحرمانه را مورد بحث قرار داد و روشن شد که بسیاری از آنها شامل شایعات بی‌پایه و بی‌هویت بود که اعتبار آنها نامعلوم و قابل آزمایش نبود. اگر بخش محرمانه اطلاعات که سازمان مجاهدین نمی‌توانست آنها را ببیند و در نتیجه نمی‌تواند مستقیماً به آنها پاسخ دهد شامل همانگونه اطلاعاتی باشد که در بخش غیرمحرمانه آمده، تصمیم وزیر خارجه هیچگونه پایه‌یی ندارد. زمان این را خواهد گفت.

ما باید مردم را حمایت و تشویق کنیم
ولی این بیش از یک کیس در ناحیه کلمبیا و بیش از مجاهدین است. این درباره موضع آمریکا درباره رژیم ایران است.
من درمورد واقعیتها، قانون و سیاست صحبت کردم. چه نتیجه‌یی از این موضوعات می‌توان گرفت؟ من فکر می‌کنم وقتی ایرانیان به خیابانها می‌آیند و زندگی خود را برای آزادی به خطر می‌اندازند، همان کاری که الان دارند می‌کنند و همانطور که بعد از انتخابات قلابی ژوئن 2009 کردند؛ پاسخ ما از طریق آنهایی که در دولتمان ما را نمایندگی می‌کنند باید بیش از یادآوری کردن به ملاها باشد، آنطور که ما تا بحال کردیم. جهان دارد به ما نگاه می‌کند. جهان به کرات نظاره گر بوده در حالی که فجایع صورت می‌گرفتند و کاری نکرده است. جهان داشت نگاه می‌کرد وقتی آلمان نازی مرتکب نسل کشی شد و 6 میلیون از همکیشان من را در طول جنگ جهانی دوم به قتل رساندند، جهان نسل‌کشی در رواندا و دارفور را دید.
اینکه جهان دارد نگاه می‌کند کافی نیست.
آنچه که لازم است این است که در سخن و در عمل روشن کنیم که ما وقتی اوضاع خراب می‌شود بیش از تسلیت به مردمی که آماده‌اند زندگی خود را به خطر بیندازند ارائه می‌کنیم. ما باید حمایت و تشویق کنیم.

برای مقاومت در برابر آنچه شیطانی است چه کرده ایم؟
یک اقدام اینست که ما باید گروهی را که متعهد به احیای آزادی برای ایران است را از لیست سازمانهای تروریستی خارج کنیم. اقدام دیگر اینکه ما می‌توانیم روشن کنیم حتی بدون اینکه صریح باشیم که ما هرگونه حمایت فنی و علنی ممکن را به آنهایی که برای خاتمه دادن به سرکوب در ایران مبارزه می‌کنند ارائه می‌کنیم.
در اوایل صحبتهایم اشاره کردم که آبراهام لینکلن به آمریکا بعنوان بهترین امید برای زمین اشاره کرده است. من فکر می کنم آن سخنان امروز بیشتر درست هستند تا زمانی که اولین بار در وسط قرن 19 گفته شدند. من همینطور فکر می‌کنم که زمان آن است که ما شروع به صحبت و رفتاری بکنیم که نشان دهد به آنها اعتقاد داریم بنابراین وقتی نسلهای متوالی سؤالی را که در اول صحبتم ارائه کردم در نظر می‌گیرند که برای پیشبرد خوبی و مقاومت در برابر آنچه شیطانی است چه کرده ایم، بتوانند پاسخی پیدا کنند و بتوانند با آن زندگی کنند. مجددا از افتخار بزرگی که از صحبت با شما پیدا کردم متشکرم.