حسین پویا - احمدی نژاد و الاغ ساندیسی – 2
قسمت دوم- پس گردنی زدن خامنه ای احمدی نژاد را
در قسمت اول داستان گفته شد که خامنه ای که از تظاهرات و مخالفتهای مردم با داستان هدفمندی و حذف یارانه ها نگران شده بود از احمدی نژاد خواست که فورا به دفتر او برود. سیدعلی به وی سفارش کرد که حتما از الاغ استفاده کند. اما الاغ احمدی نژاد با او همکاری نکرد و احمدی نژاد مجبور شد با بنز ضد گلوله به سرعت خود را به دفتر خامنه ای برساند. و اما ادامه داستان
خلاصه احمدی خر را رها کرد
سپس راننده خود را صدا کرد
سوار مرسدس بنز گران شد
به سوی خانه رهبر روان شد
.......
به بیت رهبری چون گشت داخل
کشید آه بلندی از ته دل
بدید آن سید علی آنجا نشسته
به دورش مفتخورها دسته دسته
بگلفتا السلام ای جمع یاران
منم فصل الخطاب هاله داران
فقیه یک شبه با ریش پرپشت
مگس ها را گرفته بود و می کشت
چو بشنید این سخن آن شیخ نامرد
به سرعت لنگه کفش از پا در آورد
نشانه رفت مغز آن حزین را
و پرتاباند آن کفش وزین را
ملاج احمدی با کفش شد جفت
خود ایشان به آقا آفرین گفت
از این ضربه بگفتا احمدی آخ
و از جیبش برون آورد یک شاخ
چو رهبر دید آن شاخ گران سنگ
بدو فرمود ای بدبخت الدنگ
الا بزمجه ی بزمجه زاده
چه کس آن شاخ را جیبت نهاده
اگر تو دور کله ت هاله داری
چرا توی سرت تاپاله داری
الهی خیر نبینی حاج محمود
پراندی از سر من نشئه ی دود
نگفتم من که بنزت را نیاور
نکن پارکش کنار بنز رهبر
در این کمبود بنزین و گرانی
نباید بنز خود را تو برانی
نذار مردم بفهمن بنز داری
همون بهتر بگن تو خر سواری
نگفتم من ترا با خر سفر کن
هوای رهبری از سر به در کن
مرا تو عاقبت بیچاره کردی
قبای رهبری را پاره کردی
نمی فهمی مگر اوضاع خیطه
چرا پس متکی فکر بلیطه
چرا با متکی اونجور کردی
مرا پیش بزرگان بور کردی
به تو گفتم که این یارانه ها را
هدفمندش کن و "به_ ساز"! مارا
تو اول حرف ما را گوش کردی
ولی بعدش چه آبی توش کردی
تو ای بزمجه، در سر نقشه داری
خیال داری مرا قالم بذاری
با این یارانه بازیهای سرکار
حکومت میشود آخر گرفتار
گران شد آب و برق و نان مردم
شلوغ شد باز دوباره ساوه و قم
تو در تلویزیون رفتی نشستی
چه خالی ها که خندیدی و بستی
"دیگه بی خونه ها ویلون نمیشن"
"دوسال دیگه همه صاب خونه میشن"
"دیگه بیکاری و فقر و فلاکت"
"درش بسته میشه میره تو پاکت"
آره اروای خیکت راست گفتی
مواظب باش از اون بالا نیفتی
تو "ا_ند" خالی بندان جهانی
به من که رهبرم هم می چپانی
برو بزمجه ی ناکس حیا کن
بساط خالی بندی را رها کن
تو در واقع مرا هم خر نمودی
مرا سرشاخ با اکبر نمودی
صدای مردم از دولت بلنده
همه میگن که دولت خالی بند ه
معاون اولت پرونده داره
بگو خمس و زکاتش رو بیاره
ترا باید دهم من گوشمالی
مرا کردی دچار خوش خیالی
بیاور گردنت را اینطرفتر
که تنبیه ات کنم ای احمق خر
چو بشنید احمدی این حرف رهبر
دوتا پاشو کشید بازم عقبتر
این داستان بازم ادامه داره
------------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/