یک اعلام جرم از سوی دادگاه اجتنابناپذیر میباشد؛ شواهدی زیادی وجود دارند که دادگاه اعضای حزبالله، جنبش مقاومت اکثراً شیعی را بهعنوان اینکه نقشی در ترور رفیق حریری داشتهاند را متهم خواهد کرد. اگر این درست باشد، میتواند جرقهیی برای شعلهور کردن رویارویی آینده باشد.
حسن نصرالله، رهبر حزبالله، بارها این دادگاه را بهعنوان ابزاری در دست “آمریکا- اسرائیل“ ناچیز شمرده، مبنی بر اینکه دادگاه بدین وسیله میخواهد اختلافات فرقهیی را در لبنان دامن بزند.
وی هشدار داده است که این محکومیت قریبالوقوع، یک جنگ علیه این گروه بهشمار میآید. وی خواسته است که دولت لبنان به رهبری سعد حریری، پسر نخستوزیر فقید، از دیوان محاکمات سازمان ملل فاصله بگیرد و قبل از اعلام کیفرخواست، از آن تبری بجوید. …
دادگاه محکمه حریری، ضمن صحت این دادخواهی، به این محاکمه کمک میکند.
سه نهاد اصلی لبنان، که ریاست جمهوری، کابینه، و پارلمان میباشند، عاجز از حل این بحران در انتظار، در این کشور میباشند. … علاوه بر آن، لبنان پهنه نبرد برای رویارویی شدید بین آمریکا و متحدین وی در منطقه از یک طرف، با ایران و سوریه و دوستان متحد بومی خود از طرف دیگر میباشد. یک درگیری ناگوار، دقیقاً تاثیرات سنگینی را روی ثبات و امنیت این کشور کوچک وارد کرده و دستگاههای دولتی را فلجتر کرده است.
نبرد بر سر دیوان محاکمات سازمان ملل، به نوعی ادامه رقابت بین آمریکا و ایران میباشد. حزبالله میترسد که دادگاه سیاسی شود، زیرا یک ابزار سیاسی برای آمریکا جهت تضعیف و نابودی مقاومت علیه اسراییل خواهد شد. دولت اوباما امیدوارست که اعلام جرم علیه حزبالله، ایران و سوریه و دست نشاندگان آن در لبنان را افشا میکند و یک میخ مرگبار بر موقعیت اخلاقی حزبالله در سراسر منطقه میکوبد.
آنچه را که مقامات آمریکا نادیده میگیرند، تأثیرات این چنین اتهامی روی تناسب و توازن اجتماعی و صلح در لبنان میباشد.
لبنان بین دو گزینه عدالت و ثبات قرار گرفته است. علاوه بر این اگر عدالت برقرار نشود، یک خطر واقعی برای لبنان بهشمار خواهد آمد و قیمت آن بسیار زیاد است.
بهرغم شواهدی که دادگاه تدابیر میبیند، این تصمیم به احتمال زیاد بنزین روی آتش غضب خواهد ریخت و داستان خصومت دو اردو را مستدلتر و قویتر میکند: پیروان حزبالله آن را بهعنوان دسیسهیی میبینند، و طرفداران حریری، آن را مدرکی قاطع در گناهکاری اردوی ایران و سوریه میدانند. …
مهم این نیست که لبنان این توفان را از سر بگذراند و تحمل کند، زیرا این اولین و آخرین بحران آن نخواهد بود. معضل این کشور ساختاری است: تا زمانی که طبقات سیاسی لبنان، هویت سیاسی را جایگزین نهادهای قراردادی میکند، کماکان بهلحاظ سیاسی ناپایدار خواهد بود. تا زمانی که رهبران لبنان، روی مداخلات خارجیها اتکا کنند تا تعادل قدرت در داخل کشور به نفع آنها برگردانده شود در تصمیمگیری آینده کشورشان، همچنان به مانند تماشاچیانی منفعل باقی خواهند ماند.