جمشید پیمان - سوخت در شعله فریاد تو، شب

احساس سراپا زخمی و خونینم را به فرقهای شکافته و پیکرهای سنگباران شده عزیزانم در اشرف تقدیم می کنم. کاش مایه یی بیشتر و با ارزشتر می داشتم.
جمشید پیمان ،  18 ـ 10 ـ 1389

با یقینی که نمیرد هرگز
من به روییدن سرو
از دل خون سیاوش
ایمان دارم.
من به تکرار حسین
و به تکثیر مسیح
و به پیوستگی عین قُضات و حلّاج
در گذار تاریخ
از صمیم دل و جان باور دارم.

در سکوتی که پُر از همهمه بود
سوخت در شعله ی فریاد تو، شب
وجهان دید که در تازش اهریمن عصر
عشق ویران گشت.
یک جهان باخبر از درد تو شد
وکسی
لب به سخن باز نکرد
و نیاورد به روی اش
که چه ها بر تو گذشت.
وَ دل ساده ی تو؟
ــ چه بگویم زدل ساده ی خوش باورتو؟ ــ
و تو در حیرت ازین خاموشی
با دلت می گفتی؛
« بی خبرماند جهانی،
که چه ها برما رفت!».*

من به تکرارتو در خون حسین
و به تکثیر تو در رنج مسیح
و به جان باختنت بر سر دار
و به تثبیت سکوت
در دل و دیده ی این رهگذران
از صمیم دل و جان باور دارم.

*شهید راه آزادی ایران ، اشرف رجوی، در آخرین نامه اش به مسعود
رجوی، پس از اشاره به جنایت های رژیم جمهوری اسلامی گفته بود؛
«جهان خبردارنشد که بر ما چه گذشت.»