جلاد! مرگت باد!
سرانجام آنچه انتظارش می رفت به وقوع پیوست: جلاد حقیر ، جرثومه ی کثیفی به نام خامنه ای ، پس از مدت ها فریب وتزویر و نیرنگ، قصد پلید خود را جاری کرد و دگر بار،جان پاک دو تن از شریف ترین فرزندان آزادیخواه ایران را به دست عمال حقیرش ستاند.
راستی وقتی ضربات وشکستهای پیاپی داخلی وجهانی تمامی پیکر نظام درهم شکسته، ورشکسته، ناکارآمد، و رو به زوال ولایت سفیه حقیر را در خود مچاله کرده است آیا جز خون ریزی و انتقام راه دیگری دارد؟
با هم مرور کنیم: - در سالگرد قیام عاشورای 88،شهید سرافراز علی صارمی به انتقام حقارت حاکمان، فاتحانه بر چوبه دار بوسه می زند و موجی از انزجار جهانی علیه رژیم و همبستگی جهانی با زندانیان سیاسی، سرافرازان اشرفی و مجاهدین خلق بر پا می شود- محاصره اشرف و بسیج مزدور وحمله به آن شکست می خورد و مزدوران ، بور وحقیر و مفلوک، در معرض محکومیت داخلی، منطقه ای وجهانی قرار می گیرند – جمع کثیری از نمایندگان مجلسین قانونگذاری امریکا با صدور قطعنامه به جد از دولتمردان خود می خواهند نام مجاهدین خلق را از لیست خودخوانده تروریستی خارج سازند- جمع کثیری از سران کشوری ولشگری وامنیتی سابق امریکا در کنفرانسی پر بازتاب خواهان پایان مماشات با رژیم ، حذف نام مجاهدین خلق از لیست تروریستی و حمایت از مقاومت عادلانه مردم ایران برای دستیابی به آزادی می کنند- مذاکرات 1+5 در استانبول بدون هیچ نتیجه ای پایان می پذیرد و نمایندگان رژیم ولابی گران حقیر ومزدور آن دست از پا دراز تر به لانه های خود باز می گردند – پارلمان اروپا در بیانیه ای قاطعانه خواهان آزادی زندانیان سیاسی وپایان دادن به خشونت ها در ایران می گردد و بعد در واکنش به اینها ، حقارتی به نام خامنه ای ، برای چنگ ودندان نشان دادن به مردم ایران وجامعه جهانی ، برای روحیه بخشی به مزدوران آدمکش و غارتگر خود، برای اثبات این نکته به جهانیان که هیچ حرف حسابی جز خشونت و زور نمی فهمد، بار دیگر به سراغ اصلی ترین دشمن خود می رود و با ریختن خون پاک مظلومانی چون جعفر کاظمی ومحمد علی حاج آقایی ، تیغ و خنجر خونین خود را عربده کشان به رخ می کشد. وبا چنین عملکردی صراحتاً به همه اعلام می دارد: در بازار مکاره ای که مدعیان مبارزه هل من مبارز می طلبند و مردم ایران را وامدار خود می دانند دشمن خود را در میانه سیاست بازی و عوامفریبی خوب شناخته است و لحظه ای از آن ها غفلت نمی ورزد و در هر مخمصه ای با ریختن خون آنان، انتقام حقارت ها وشکست های روزمره اش را از مجاهدین خلق می گیرد. و چه مفلوک ودرمانده و نابخرد که هنوز نفهمیده " ... گر ما ز سر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم".
آری! جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی نیز به خیل ستارگان کهکشان شهدای آزادی ایران ومجاهدین خلق ایران- پیوستند .آن هم در زمانه ای که دیگر کسی نمی تواند بگوید اینها مشتی جوان خام ، احساساتی، ناآگاه به خطرات اندیشه و راهی که پذیرفته اند ، فریب رجوی ها وتبلیغات دروغین مجاهدین را خوردند، اسیر در فرقه رجوی و زندان های مخوف اشرف و... هستند. راستی که این سه تن : علی صارمی، جعفر کاظمی ومحمد علی حاج آقایی چه زیبا با انتخاب مرگی آگاهانه آن هم در قلب خطر و در اسارت دژخیم، تمامی دروغ ها وعوام فریبی های شبانه روزی مزدوران وجیره خواران حقیر و خودفروخته آنها را یکسره نقش بر آب ساختند. و خون پاک شان چقدر پر طنین همه طرف های خفته در سراب مذاکره ومماشات واصلاح گری را به چالش کشاند که بر سر غارت هستی مردم ایران نمی توانید با این نظام سراپا ظلم وفساد وجنایت مسامحه کنید و مماشات ورزید.
جعفر کاظمی، محمد علی حاج آقایی، علی صارمی هم عاشقانه بر پیمان خویش استوار ماندند تا با خون خویش مهری محکم بر صبر وپایداری ونستوهی مجاهدین خلق ایران برای دستیابی به آزادی و زوال پذیری نظامی به غایت مفهوم ضدخلقی زنند. واین قافله همچنان روان است تا آزادی : از سردار جنگل وستارخان ومصدق وحنیف ومحسن وبدیع و اشرف و موسی و... تاکنون وتا آینده تا آزادی!
در شهادت مظلومانه جعفر کاظمی ومحمد علی حاج آقایی هم آوا با آنان، و همراه با شیرزنان ودلیرمردان اشرفی فریاد برآوریم:
" به خون شهیدان وپاکان قسم ... که تا صبح آزادی توده ها ، بجنگیم با خون وایمان قسم"
نوید آزادی - 4 بهمن 89