ژنرال مایکل هیدن: ما در رابطه با نیروی بازدارندگی رژیم علیه خودمان صحبت می‌کنیم

قبل از اینکه به جزئیات بپردازم، من باید به شما حسی در رابطه با این بدهم که معنی این حرفه چیست. مرکز ثقل فعالیت اطلاعاتی شرایط موجود جهان و شرایط مطلوب جهان از نقطه‌نظر ما می‌باشد. کار اطلاعاتی در فرایندهای تصمیم‌گیری در این راستا نقش بسیار غنی را به خود اختصاص می‌دهد.
شما در همان اطاقی خواهید بود که این افراد برجسته در آنجا حضور دارند اما از درکاملاً متفاوتی وارد می‌شوید.

توریسلی در معرفی مایکل هیدن گفت :ژنرال مایکل هیدن در سال‌2006 به‌عنوان رئیس سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا توسط پرزیدنت جورج دبلیو بوش منصوب شد و تا سال‌2009 در این مقام کار کرد. قبل از آن، او معاون اصلی مدیر اطلاعات ملی بود. ژنرال هیدن از سال‌1999 تا‌2005 رئیس آژانس امنیت ملی نیز بوده است.
ژنرال هیدن به‌عنوان فرمانده آژانس اطلاعات هوایی و نیز رئیس مرکز فرماندهی و کنترل مشترک جنگ نیز بوده است. ما مفتخر هستیم که او امروز اینجا حضور دارد.

ارتشبد مایکل هیدن: رئیس اطلاعات مرکزی آمریکا 2006 ـ 2009
متشکرم که این فرصت را به من داده‌اید که امروز در اینجا در کنار شما باشم. این گردهمایی برجسته متشکل از تصمیم‌گیران و سیاستگذاران است و من کسی هستم که در زمینه اطلاعات کار می‌کند. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است من از نقطه‌نظر فردی که در زمینه اطلاعات کار کرده وارد این بحث شوم.

قبل از اینکه به جزئیات بپردازم، من باید به شما حسی در رابطه با این بدهم که معنی این حرفه چیست. مرکز ثقل فعالیت اطلاعاتی شرایط موجود جهان و شرایط مطلوب جهان از نقطه‌نظر ما می‌باشد. کار اطلاعاتی در فرایندهای تصمیم‌گیری در این راستا نقش بسیار غنی را به خود اختصاص می‌دهد.
شما در همان اطاقی خواهید بود که این افراد برجسته در آنجا حضور دارند اما از درکاملاً متفاوتی وارد می‌شوید.
من فردی هستم که با فاکت و حقایق کار دارم و در‌حال صحبت با فردی هستم که نگران چشم‌انداز و بینش دراز‌مدت است، همان‌طور که فرماندار (ریچاردسون) گفت، این فرد دوم اساساً خوشبین است. وگرنه برای این کار کاندید نمی‌شد چنانچه فکر نمی‌کرد که می‌تواند تغییر ایجاد کند.
فردی که سرگرم حرفه اطلاعات است هیچ‌گاه سیاستگذاری نمی‌کند اما مسئولیت او تعیین مرزهای چپ و راست است، مرزهای مربوطه به آنچه که امکانپذیر است را معین می‌کند.
باید به شما بگویم که من در موارد متعددی در چنین گفتگوهایی درمورد ایران در دفتر پرزیدنت بوش و تیم او شرکت داشتم. رژیم ایران بعد از القاعده دومین مسأله مهمی بود که وقتی من در دولت بودم ما در‌مورد آن بحث می‌کردیم.
پرزیدنت بوش صدها سؤال درمورد ایران داشت. ازجمله در رابطه با برنامه اتمی، در رابطه با برخی جزئیات فیزیک آنجا و هم‌چنین خود ایران و این‌که چگونه اداره می‌شد و مخصوصاً اینکه رژیم ایران چگونه تصمیمات خود را اتخاذ می‌نمود. باید بگویم که اگرچه این سؤالات بسیار سخت بودند اما دقیقاً همان سؤالات مد نظر من بودند.
پرزیدنت بوش در حقیقت درمورد ایران و میزان درک و فهمی که ما می‌توانستیم به او ارائه دهیم کمی بی‌صبر بود. من یک مورد را به‌یاد می‌آورم که او به من گفت «مایک، ایران کره شمالی نیست. ما تاحدی به آن دسترسی داریم. پس چرا این‌قدر برای ما غیرشفاف است؟» در یک مورد دیگر او با انگشت تقریباً به وسط سینه من می‌زد و می‌گفت «مایک من هیچ‌وقت نمی‌خواهم هیچ رئیس‌جمهور آمریکایی در جایگاهی قرار گیرد که بین دو گزینه قبول‌کردن یک رژیم اتمی یا شروع یک تهاجم نظامی بزرگ علیه این رژیم یکی را انتخاب کند».
حال من یک قدم به‌عقب می‌گذارم و کنجکاوم که بدانم افرادی که با حقایق سر‌و‌کار دارند، کسانی که در حرفه ما هستند، چه چیزی در جواب به این سؤالات به‌کسانی که چشم‌اندازها را در دولت ترسیم می‌کنند می‌گویند.
فکر می‌کنم اولین چیزی که بگویند این است که رژیم ایران در مسیر کسب قابلیت اتمی است. برای من انتخاب بسیار دقیق کلمات از سوی آقای همیلتون بسیار گیرا بود. او گفت «قابلیت اتمی» و من نیز در همین نقطه‌ام.
از دیدگاه شخصی من، اگر این یک سلاح است، رژیم ایران به آن نقطه می‌رسد. ما یک جعبه ابزاری در گاراژ داریم و می‌توانیم طی دو هفته آن را بسازیم چراکه داشتن سلاح و به‌خصوص آزمایش آن، چیزهای متعددی را به چرخش می‌اندازد که آنها نه می‌خواهند و نه به آن نیاز دارند.
چگونه می‌توانیم بدانیم که چقدر نزدیک هستند؟ جانشین من به پرزیدنت می‌گوید که آنها بسیار نزدیکند اما نمی‌توانم بگویم تا چه حد. عقاید عمومی در رابطه با نظام اطلاعات ملی که قرار است منتشر شود در حال نشر است. من این سند را ندیده‌ام.
بیانی‌که در مطبوعات به‌چشم می‌خورد تا حدودی همان چیزی را که من گفتم تکرار می‌کنند. آنها از عبارت «سلاح اتمی مجازی» استفاده می‌کنند و من از عبارت «عبور پایدار». فکر می‌کنم این یک واقعیتی است.
این بسیار مهم است. بگذارید حقیقت دیگری را با شما در میان بگذارم که «فرد درگیر حقایق» باید به «فرد درگیر چشم‌اندازها» بگوید.
حقیقت دوم عبارتست از اینکه یک امکان بسیار واقعی وجود دارد که رژیم ایران در واقع قابلیت آن را ندارد که مسیر را متوقف کند. به حرفم گوش کنید. به یاد آورید که بعد از اینکه دولت اوباما روی کار آمد ما به رژیم ایران ترتیبی را پیشنهاد کردیم که برمبنای آن آنها می‌توانستند اورانیوم غنی‌شده را بگیرند و به‌طرف حساب دوم یا سومی بدهند که به‌ایزوتوپهای پزشکی تبدیل شده و به ایران بازگردانده شود. این معامله هیچ ربطی به‌متوقف‌کردن سانتریفوژها که سابقاً خط قرمز آمریکا بود نداشت. ما از خط قرمز خود به‌طور چشمگیری کوتاه آمدیم و حق آنان برای استفاده از سانترفوژها را مورد چالش قرار ندادیم. در حقیقت صراحتا حق غنی سازی اورانیوم در حد 20 درصد را برای آنها به رسمیت شناختیم.
آیا به‌یاد می‌آورید که قبول نکردند؟ آنها نتوانستند آنچه را که به عقیده من با در‌نظر‌گرفتن هرگونه مقیاس عینی یک امتیاز بسیار قوی محسوب می‌شد قبول کنند.
آنها این کار را با وجود فرآیندها و دینامیسم درونی رژیم نتوانستند انجام دهند. نتوانستند آری بگویند حتی زمانی‌که به‌نفع خودشان بود. ما هم‌چنین همین را در یک مثال دیگر دیدیم.
به یاد دارید سه کوهنورد آمریکایی را که محکوم شدند و دو نفر از آنان هنوز در بازداشت به‌سر می‌برند. آیا تئاتری را که در مورد خانم جوانی که دستگیر شده به ‌یاد دارید؟ آنها می‌گفتند او را آزاد خواهیم کرد، نه، آزاد نخواهیم کرد و بعد ناگهان او در امان پایتخت اردن سردرآورد.
به اختلافاتی که به آن نتیجه منجر شد بنگرید. ما آخرین رشته از تحریمها را اعمال کردیم که بسیار قوی بودند. از پرزیدنت در یک نشست مطبوعاتی با برخی از صاحب‌نظران نقل شده بود که رژیم ایران ممکن است آنقدر تعهد ایدئولوژیک برای دستیابی به سلاح (اتمی) داشته باشد که هیچ اندازه از فشار نتواند آنها را از مسیرشان بازدارد.
این نکته نتایج بسیار بزرگی در زمینه سیاستگذاری در بر دارد چنان‌چه هدف ما شکل‌دادن به تفکر رژیم باشد. اگر ما این مشکل را با تأثیرگذاری بر روی طرز تفکر آنها از طریق تعامل و تحریم بتوانیم حل کنیم، اگر این فرضیه‌یی که من ارائه دادم را قبول کنید، آنها نمی‌توانند به این نقطه برسند که بگویند بله بنابراین آن تلاشها اتلاف وقت می‌باشد.
حقیقت سوم این است که رفتار رژیم و زمینه‌های مختلف دیگر امیدی به‌ما نمی‌دهند که روابط با آن تغییر یابد، رژیمی که حمایت آن از سوریه، حزب‌الله و حماس به‌خوبی شناخته شده است. این ایده در ذهن من زمانی شکل گرفت که من رئیس سیا بودم و در رابطه با روزهای سیاه در عراق صحبت می‌کردیم و بمبهایی که توسط رژیم ایران طراحی شده بود. این سیاست رژیم ایران بود که در بالاترین سطوح آن به تصویب رسیده بود که کشتار سربازان آمریکایی و ائتلاف در عراق را تسهیل کند، تمام. دیگر از این روشنتر نمی‌توان از رفتار رژیم سخن گفت.
وقتی در دولت بودم معمولاً از من سؤال می شد که اگر رژیم ایران به سلاح اتمی دست یابد آیا ما می‌توانیم استفاده آنان از سلاح اتمی را به تأخیر اندازیم؟ من باید قبول کنم که این سؤال برای من شگفت‌آور بود که آیا می‌توانیم استفاده رژیم از سلاح اتمی را به‌تأخیر اندازیم، چرا که من صراحتاً بگویم، فکر می‌کنم اگر شما در رابطه با نیروی بازدارنده در اینجا سخن بگویید، ما در رابطه با بازداشتن رژیم صحبت نمی‌کنیم. ما در رابطه با نیروی بازدارندگی رژیم علیه خودمان صحبت می‌کنیم.
تصور کنید که یک رژیم بدون سلاح هسته‌یی در‌حال‌حاضر چه کار می‌کند و بعد تصور کنید که چنین رژیم با داشتن سلاح اتمی چه خواهد کرد، حتی اگر چنین سلاح تنها به‌مصداق جعبه ابزار در گاراژ باشد.
و این ما را به چهارمین حقیقت می‌رساند، اینکه چگونه باید با وقایع اخیر مقابله کنیم؟ بی‌رحم بودن این رژیم تا چه اندازه است؟ اولین چیزی که باید بگویم این است که این رژیمها مانند دامینو عمل نخواهند کرد. اینها رژیمهای بسیار متفاوتی هستند.
باید پیچیدگی فکری زیادی را به خرج داد تا بتوان دید که چگونه وقایعی که در تونس یا مصر یا یمن اتفاق می‌افتند در ایران به‌وقوع خواهند پیوست.
مخرج مشترکهای زیادی وجود دارد. چند نفر در این‌جا تا به‌حال اشاره کرده‌اند که این هم‌چنین رژیم است که مردم خود را با گلوله هدف قرار داده است و از این حیث با حکومتهای تونس و مصر تفاوت دارد. این حقیقت موضوع را برای تصمیم‌گیرندگان ما بسیار بسیار دشوار می‌کند. موفقیت چیزی نیست که حتمی یا تضمین شده باشد.
صراحتاً بگویم که مقداری از اکراه این دولت را درک می‌کنم چون ما هم از این حیث در دولت قبلی شریک بودیم. چراکه اگر اثر انگشت آمریکایی روی آن زیاد شود برای مردم ایران که ما همه می‌دانیم در نهایت این موضوع را حل خواهند کرد حل موضوع سخت‌تر خواهد بود.
نقطه‌نظرات ما تا حدی محتاطانه بوده‌اند. گفته‌های ما در مورد فرایند بوده و نه تغییر. اگر شما گفته‌های فعلی ما را در رابطه با رژیم مقایسه کنید، درمورد رفتار رژیم نسبت به‌تظاهرکنندگان است. در رابطه با گذار معنادار است، بیانی که صادقانه باید گفت فقط 10‌تا 14‌روز پیش شروع به استفاده از آن کردیم.
اما این به برخی سؤالات بسیار واقعی تبدیل می‌شود. اگر یک رژیم اتمی غیرقابل‌قبول است و سه پرزیدنت پی‌در‌پی آمریکایی گفته‌اند که غیرقابل‌قبول است، اگر تصمیم‌گیرندگان حکومت ایران نمی‌توانند این فرایند را متوقف کنند، اگر اجازه داده شود فرصت تحول رژیم از دست برود، آنگاه در سالهای‌2012 یا 2013، 2014 یا 2015 ما به‌آن نقطه از دو شاخه‌بودن مسیری می‌رسیم که پرزیدنت بوش به من هشدار داده بود و هرکس که رئیس‌جمهور باشد با دو گزینه مواجه خواهد شد: کاری انجام بده یا هیچ کاری نکن. و در آن لحظه هر دو آن گزینه ها بسیار بد خواهند بود.
از همه شما بخاطر این فرصت بسیار سپاسگذارم.