توریسلی در مورد مایکل موکیزی گفت : یکی از برجستهترین تاریخچه کارحرفهیی، در عدالت آمریکا، متعلق به قاضی موکیزی است. مایکل موکیزی به عنوان هشتادویکمین وزیر دادگستری آمریکا مورد تأیید قرار گرفت. او تا سال2009 در این منصب خدمت کرد. او بهعنوان قاضی دادگاه ناحیه جنوبی نیویورک که بعد از دادگاه نیوجرسی، برجستهترین دادگاه آمریکاست، منصوب شد. در 6سال گذشته، او بهعنوان قاضی ارشد آن دادگاه خدمت کرده است. برای همه ما مهارت و ویژگیهای او قابل توجه است.
مایکل موکیزی: وزیر دادگستری آمریکا 2007 ـ 2009
مایکل موکیزی : از سناتور توریسلی بهخاطر معرفی محبتآمیزش تشکر میکنم و جامعه ایرانیان در کالیفرنیای شمالی و همینطور از لیوینگستون از اکزکتیو اکشن ExecutiveAction برای ترتیبدادن این کنفرانس بسیار عالی تشکر میکنم. همچنین از اینکه در یک پنل با لی همیلتون باشم بسیار مفتخرم.
در ماههای دسامبر و ژانویه در کنفرانسهایی در واشینگتن و اروپا من اشاره کردم که ما در یکی از آن لحظات تاریخی هستیم که میدانیم نسلهای آینده خواهند پرسید برای پیشبرد آنچه که خوب است و مقاومت در برابر آنچه شیطانی است چهکردیم.
حوادث از حتی فوریترین شعارها پیشی گرفتهاند و اینک در فاصله زمانی کوتاه نزدیک به دو هفته و شرایطی که ما امروز در آن هستیم حتی بیش از پیش فوریت پیدا کردهاند. مثل گذشته، بنیادگرایی ستیزهجو تمدنی که ما آن را میشناسیم را تهدید به نابودکردن میکند. و در مرکز آن تهدید، رژیم حاکم بر ایران قرار دارد. رژیمی که مردم خودش را سرکوب میکند و همسایگانش و جهان را بهطورعام، با دنبالکردن برنامه سلاحهای هستهیی که مکرراً گفته است در استفاده از آن اکراهی ندارد، تهدید میکند.
آنچه جدید است این است که در بخشهایی از جهان اسلام، تونس، مصر و اخیراً در بحرین، مردم ـ عمدتاً افراد جوان ولی در واقع کل جمعیت ـ برخاستهاند و خواستار آزادی شدند و در تونس و مصر در سرنگونکردن رژیمهایی که با هر معیاری خودکامه بودند، موفق شدند.
با اینحال آن رژیمها در استفاده از توحش برای بقا، حد و حدودی داشتند و بنابراین رفتند.
ولی در کشورهایی که در استفاده از توحش برای سرکوب نارضایتیها حدودی وجود ندارد و رژیم ایران در رأس آن کشورهاست، داستان بهآناندازه خوشحالکننده نبوده است. هفته ماقبل هفته گذشته، رهبر رژیم علی خامنهای در سخنانی که به فارسی نبود و عربی بود تا اطمینان یابد به مردم قاهره رسیده، آنچه را که او «انفجار خشم مقدس» مینامید ستود و علیه هرگونه دخالت آمریکا در مصر هشدار داد.
او ادعا کرد که حوادث میدان تحریر گسترش طبیعی انقلاب1979 در ایران بود. او طبعاً شرمگین نبود که در سال2009 خودش دستور سرکوب قیام علیه انتخابات تقلبی در خیابانهای تهران را داده و در همین هفته هم باردیگر رژیمش با خشونت واکنش نشان داد.
احمدینژاد بعد از سقوط مبارک به جمعیت در میدان آزادی در تهران گفت «علیه همه طرحهای پیچیده و شیطانی آمریکا، یک خاورمیانه جدید بدون رژیم صهیونیستی و دخالت آمریکا دارد پدیدار میشود، جاییکه قدرتهای استکباری در آن جایی نخواهند داشت». اینها حرفهایی بود که او زد.
علی لاریجانی، رئیس مجلس رژیم ایران، روز 14فوریه به تلویزیون دولتی گفت: «آمریکاییها موضعشان را در 20 روز گذشته چندین بار عوض کردهاند. اول آنها شک داشتند که موضعی بگیرند. وقتی اعتراضات تشدید شد آنها به مردم روی آوردند و شروع به حمایت از آنها کردند».
دقیقاً به همین دلیل است که رژیم تهران اجازه نداده و نخواهد داد تظاهرات ضد حکومتی در ایران شدت یابد. حاکمان ایران میترسند آمریکا در کنار اپوزیسیون سازمانیافته ایران قرار بگیرد و باعث تقویت و قدرت آن شود . آمریکا نباید منتظر نتیجه تظاهرات باشد و باید پیشاپیش تصمیم بگیرد که میخواهد در چه سمتی باشد، بهخصوص وقتی که ما شاهد پتانسیل عظیم برای تغییر در ایران در تابستان2009 بودیم.
حتی قبل از اینکه ایرانیان به خیابانها بروند، ملاها تعداد بیسابقهیی را اعدام کردند و خواستار اعدام هرکسی که مخالفت میکند شدند. بهطور مشخص آخوندها چندین عضو اپوزیسیون اصلی ایران، مجاهدین را اعدام کردند که در تظاهرات ضددولتی سال گذشته دخالت داشتند. آنها اقوامی در کمپ اشرف داشتند که تلاشهای رژیم ایران و عواملش در میان مقامات عراق برای استرداد ساکنان کمپ به ایران یا نابودکردن جمعی آنها، به جایی نرسیده است.
ولی بهرغم اینها، مردم آنقدر شجاع بودندکه مجدداً این هفته به خیابانها بیایند. رژیم ایران ارتباط بین تظاهرکنندگان را با جهان خارج قطع کرد، اینترنت را قطع کرد تا بتواند براستفاده از وحشیگری سرکوب بگذارد.
وزیر خارجه هیلاری کلینتون از دهها هزار تظاهرکننده این هفته در پایتخت ایران حمایت کرد. او گفت دولت اوباما «بسیار روشن و مستقیماً از آرزوهای مردم که در خیابانهای تهران هستند» حمایت میکند.
او همچنین از عوامفریبی رژیم ایران نام برد که تظاهرات در مصر را ستود ولی اپوزیسیون خود را در داخل سرکوب کرد. «باید تعهدی برای گشایش نظام سیاسی باشد تا صدای اپوزیسیون و جامعه مدنی شنیده شود».
با این وجود، ما باید بر دورویی نهفته در رابطه با اپوزیسیون ایران در سیاستمان غلبه کنیم.
وزارت خارجه سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست نگه داشته و این کار در دور نگه داشتن بزرگترین و سازمانیافتهترین گروه اپوزیسیون ایران که رژیم ملاها بیش از همه از آن میترسد را از بحث سیاسی تاثیر داشته و این یک موقعیت دلخواه برای رژیم ایران است که می خواهد آمریکا گروهی از ایرانیان را که تهدید رژیم هستند نامگذاری کند و فعالیتهایش را محدود کند. درنتیجه این نامگذاری در 14سال گذشته، انرژی این سازمان به جای این که صرف مبارزه با رژیم ایران شود، برای مبارزه با عواقب نامگذاری و تلاش برای خروج از لیست صرف شود. به عبارت دیگر رژیم ایران شیطان بزرگ را وادار به کارکردن برای خودش کرده است، آنهم در حالیکه مردم ایران در خیابانها خواستار تغییر رژیم هستند.
همانطور که میدانید حدود 3400عضو مجاهدین که درحالحاضر در اشرف در عراق ولی نزدیک مرز ایران زندگی میکنند در شرایط خطیری هستند. در سال2003 آنها سلاحهایی را که برای دفاع از خودشان داشتند در قبال تضمین قاطع معاون فرمانده نیروی چندملیتی در عراق مبنی براینکه با آنها بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو برخورد میشود، تحویل دادند.
از سال 2003 تا 2009 آمریکا بر این تعهد پایبند بود و ژنرال پترائوس مسئولیت حفاظت را تا زمانی که تضمینهایی دریافت نکرده بود که ساکنین اشرف کماکان حفاظت خواهند شد تحویل نیروهای عراقی نداد.
ولی رژیم ایران فشار فزایندهیی روی دولت عراق وارد کرده و در دو ماه گذشته شرایط ساکنان کمپ بدترهم شده است.
نیروی قدس رژیم ایران که یا مورد چشمپوشی نیروهای عراقی بودند یا فعالانه توسط آنها حمایت میشدند، به ساکنین اشرف حمله کردند و آنها را مورد آزار قرار دادهاند. همانطور که شنیدهاید آنها در مقابل در ورودی اشرف 180بلندگو نصب کردهاند که شب و روز برای تهدید و آزار ساکنان و ممانعت از استراحت آنها مورد استفاده قرار میگیرد. این فشار روانی یک سال است ادامه دارد. خدمات پزشکی کماکان از ساکنان اشرف دریغ میشود.
ما درمورد خطرات بنیادگرایی اسلامی صحبت می کنیم و آن را تشخیص میدهیم ولی تغییر واقعی در این زمینه از خارج از جهان اسلام تقریباً غیرممکن است. درهمین حال، مجاهدین یک سازمان معتقد به اسلام بردبار و متعهد به برقراری یک ایران دموکراتیک، مبتنی برجدایی دین از دولت و غیرهستهیی است. با اینحال بهجای کمک و تشویق مجاهدین، آمریکا مجاهدین را در لیست خود وارد کرده و نامگذاری کرده است.
این یک موضع حزبی جمهوریخواهان یا دموکراتها نیست. تاریخچه آن به سالهای 1990 در طول ریاستجمهوری کلینتون برمیگردد که سازمان مجاهدین خلق ایران طبق قانون آمریکا توسط وزیر خارجه بهعنوان سازمان تروریست خارجی نامگذاری شد. این کار از ابتدا تا کنون غیرقابل توجیه و همراه با این توهم بوده که نامگذاری سازمان مجاهدین خلق به مذاکره با رژیم ایران کمک میکند. متأسفانه این نامگذاری حتی در دوران حاکمیتی که من در آن خدمت کردم بعضاً به این دلیل ادامه یافت که اگر سازمان مجاهدین از لیست خارج شود، رژیم ایران بمبهای انفجاری نفوذکننده و سایر کمکها را به عراق خواهد فرستاد که البته رژیم ایران در هرصورت این کار را میکرد.
فرصتی برای تغییر فوری این دینامیزم با برداشتن بلادرنگ نامگذاری مجاهدین وجود دارد. این سه اثر دارد. اول، به رژیم حاکم نشان میدهد که ما جدی هستیم و آمادهایم همه اقدامات لازم را برای فشارآوردن به رژیم انجام دهیم. ثانیاً یک علامت قوی به مردم ایران میفرستد که سیاست آمریکا بهطور واقعی همراهی با مردم ایران و آنهایی است که در مقابل رژیم میایستند که به تشدید اعتراضات در ایران کمک میکند. ثالثاً تمرکز رژیم ایران در استفاده از حزبالله در لبنان و شرایط متحول مصر را برهم میزند.
درحالیکه رژیم در تهران سعی میکند از شرایط در مصر و سایر کشورهای خاورمیانه بهرهبرداری کند و برنامه سلاحهای هستهیی خود را تسریع کند، آمریکا باید دست بالا را داشته باشد و اپوزیسیون اصلی ایران را درحالیکه مردم ایران خود را آماده تظاهرات ضدحکومتی بیشتری میکنند تقویت کند.
قطعاً هیچ دلیل درستی برای ادامه تروریستنامیدن گروهی از افراد که طبق شهادت همگان تنها خواستار دست یابی به آزادیهای که ما هم از آن بهرهمندیم، هستند، وجود ندارد.
و البته ادامه نامگذاری مجاهدین، با به حاشیهراندن سازمانی که بالقوه تهدید بزرگی برای رژیم است، به رژیم ایران بسیار آسودگی خاطر میدهد. همینطور توجیهی برای رژیم ارائه میکند که مجاهدین را در ایران اعدام کند و اینطور وانمود کند که با اینکار دارد با تروریستها مبارزه میکند.
چه باید کرد؟
یک اتفاقنظر فزاینده در آمریکا وخارج از آمریکا در مورد ضرورت حذف نام مجاهدین از لیست وجود دارد. شمار فزاینده اعضای کنگره که از قطعنامهیی در این زمنیه حمایت میکنند، بیانگر درجه اتفاقنظر در این زمینه را درکشورما نشان میدهد. این یک اتفاقنظر دو حزبی است.
به عبارتی این امر فراتر از پرونده این موضوع در دادگاه ناحیه کلمبیا و فراتر از مجاهدین، امری مربوط به موضع ایالات متحده در قبال رژیم ایران است.
من فکر میکنم وقتی مردم ایران به خیابانها میآیند و زندگی خود را برای آزادی بهخطر میاندازند، همان کاری که الآن دارند میکنند و همانطور که بعد از انتخابات قلابی ژوئن۲۰۰۹ کردند، پاسخ ما از طریق کسانیکه در دولتمان ما را نمایندگی میکنند باید از تذکردادن به ملاها ،به نحوی که تا بهحال کرده ایم فراتر برود. جهان دارد بهما نگاه میکند.
ضروری است که در سخن و در عمل روشن کنیم که ما وقتی اوضاع خراب میشود چیزی بیش از تسلیت به مردمی که آمادهاند زندگی خود را بهخطر بیندازند ارائه میکنیم. ما باید حمایت و تشویق کنیم. و ما باید در سخن و در عمل برای رژیم ایران روشن کنیم که ما درکنار آنهایی هستیم که برای آزادی می ایستند و تغییر رژیم را می خواهند.
مجدداً از افتخار بزرگی که از صحبت با شما پیدا کردم متشکرم.