سفیر میچل ریس

 

مدیر سیاستگذاری وزارت‌خارجه آمریکا ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۵

از این‌که مرا برای سخنرانی به برلین دعوت کردید متشکرم.

خانم رئیس‌جمهور، من افتخار دارم که با شما باشم. مایلم امروز بعدازظهر در مورد سیاست آمریکا در قبال ایران از انقلاب‌۱۹۷۹ صحبت کنم و راههای تغییر این سیاست در آینده را پیشنهاد کنم. به‌عنوان مدیر سابق برنامه‌ریزی سیاسی وزارت خارجه، برایم دردناک است که بگویم سیاست آمریکا در قبال ایران برای بیشتر از سه دهه گذشته، بیشتر با شکست همراه بوده تا با موفقیت.

رژیم ایران رفتارش را عوض نکرده است. سیاستهایش را معتدل نکرده است. حوادث چند سال گذشته و حتی چند هفته گذشته نشان می‌دهد که حتی برخورد افراطی‌تری پیش گرفته است.

چند هفته پیش من یک دور خاورمیانه داشتم که با رهبران ارشد و مقامات نظامی ملاقات کردم. در صدر برنامه هر ملاقاتی رژیم ایران قرار داشت: تهدید این رژیم برای ثبات منطقه، حمایتش از تروریسم و افراطی‌گری اسلامی، و آن‌چه که باید برای متوقف‌کردن برنامه سلاحهای اتمی انجام داد.

ما می‌دانیم که رژیم ایران محدودیتهای شورای امنیت ملل‌متحد در‌مورد برنامه اتمی را نادیده می‌گیرد و تا به‌حال علائمی دیده‌ایم که رفتارش باعث شده سایر کشورها در خاورمیانه انتخابهای هسته‌یی مستقل خودشان را دنبال کنند. ما می‌دانیم که رژیم ایران برنامه سلاحهای اتمی را باز نگه‌داشته و هر روز خودش را به تولید سلاح هسته‌یی نزدیکتر می‌کند.

در طول سالیان، ایالات متحده برخوردهای گوناگونی در رابطه با حکام تهران را آزمایش کرده است، از مجازاتها تا مهار، از مذاکرات مخفی تا دست‌دراز‌کردن علنی به‌سمت رژیم ایران. هیچ‌کدام از این سیاست‌ها کار نکرده است.

به‌یاد بیاوریم که اولین ارتباط آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بر سر بحران گروگانها بود که دیپلوماتهای آمریکایی به‌طور غیرقانونی برای 444‌روز دستگیرو زندانی شدند. هر رئیس‌جمهور آمریکا از زمان جیمی کارتر سعی کرده است تا روابط با تهران را بهبود بخشد. همه شکست خوردند.

چرا ایالات متحده‌این‌قدر در تشخیص این‌که جمهوری اسلامی ایران نه‌قصد و نه‌ظرفیت تغییر رفتار را دارد کند است؟

طبیعتاً عوامل زیادی در شکل‌دادن به‌سیاست آمریکا در طول سالیان نقش داشته است.

اولین عامل عدم درک رژیم ایران از روز اول است. آمریکا به‌طور بسیار گسترده‌یی برای سقوط شاه غیرآماده بود. ما هنوز سفارت یا دیپلوماتی در تهران نداریم. محدودیتهای اقتصادی و تجاری روی آمریکاییهایی که با ایران تجارت می‌کنند وجود دارد. دانشگاهها و کالجهای کمی در آمریکا تدریس فارسی می‌کنند. نتیجه‌این‌که افراد بسیار کمی در دولت آمریکا تاریخ، فرهنگ و سیاستهای رژیم ایران را درک می‌کنند. چیزی که به‌همه این محدودیتها در فهم اضافه می‌کند ماهیت پیچیده رژیم ایران است. عناوین غربی‌نظیر مدره یا اصلاح‌طلب یک معنی بسیار متفاوتی در چارچوب سیاسی ایران دارد. حتی یکنفر داخلی نظیر رفسنجانی می‌تواند یک روز صبح بیدار شود و خودش را بیرونی بیابد که قطعاً یک علامت دیگر عدم امنیت رژیم است. از یکطرف رژیم با داشتن انتخابات، مجلس و رئیس‌جمهور مثل یک دولت متعارف رفتار می‌کند و خود را نشان می‌دهد. از طرف دیگر مثل یک حکومت مذهبی وحشی با نیروهای امنیتی سرکوبگر و یک رهبر ارشد خود را نشان می‌دهد و رفتار می‌کند. واقعیت این است که رژیم به‌طور‌ فزاینده شبیه به‌یک دیکتاتوری است تا یک دموکراسی.

عامل دوم این است که رژیم ایران همیشه پیشاپیش محاسبات استراتژیک آمریکا نبوده است. در طول سه دهه گذشته دولتهای آمریکا از هر دو حزب سیاسی مشغول سایر چالشهای سیاست خارجی بوده‌اند. در طول سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ رژیم ایران به‌عنوان یک مزاحم و نه‌تهدید استراتژیک منافع حیاتی امنیت ملی آمریکا دیده می‌شد و این‌که می‌تواند با یک تعهد نظامی نسبتاًًًًًً کم مهار و برحذر داشته شود. این قضاوت به‌صورت قابل‌توجهی بعد از 11سپتامبر تغییر کرد. وقتی جاه‌طلبیهای اتمی رژیم ایران مورد توجه بیشتر قرار گرفت و وقتی آمریکا بیشتر نگران حمایت رژیم ایران از تروریسم شد.

اخیراً دولت اوباما با ایده جدید و برخورد جدیدی با رژیم ایران بر سر کار آمده است. پرزیدنت اوباما معتقد بود او می‌تواند جایی‌که سایرین شکست خورده‌اند پیروز شود و روابط با ملاها در تهران را از نو برقرار کند. این اعتقاد چهارمین عامل توضیح‌دهنده سیاست آمریکا بود. به‌طورخاص پرزیدنت اوباما فکر می‌کرد می‌تواند درباره پایان‌دادن به‌برنامه سلاحهای هسته‌یی رژیم ایران مذاکره کند. این به‌معنی امتیاز‌دادن به‌روابط خوب با رژیم در مقابل حمایت از خواسته‌های دموکراتیک مردم ایران بود.

به‌عبارت دیگر دولت اوباما نسبت به‌حمایت از اپوزیسیون ایران از ترس این‌که ممکن است رژیم را تحریک کند و مذاکرات هسته‌یی را غرق کند اکراه داشت. رژیم ایران این طرز تفکر را تشویق می‌کرد و به‌دیپلوماتها هشدار می‌داد در امور داخلی ایران دخالت نکنند، والا... !

به‌عنوان کسی‌که بیشتر شغلم را صرف مذاکره با عوامل بد از ایرلند شمالی تا کره شمالی کرده است، می‌توانم به‌شما اطمینان دهم که قدرت‌دادن به‌اپوزیسیون ایران اهرم مذاکره ما را تقویت می‌کند نه این‌که آن را تضعیف کند.

رکورد دیپلوماسی آمریکا نسبت به رژیم ایران در طول 30‌سال گذشته برجسته نبوده است ولی می‌توانیم از اشتباهات گذشته‌مان درس بگیریم. گذشته می‌تواند سیاست آمریکا رو به‌جلو را مطلع کند.

آمریکا حالا چکار باید بکند؟

هر سیاست آمریکا باید با دادن حمایت بیشتر به‌صداهای شجاعانه اپوزیسیون در داخل ایران که خواستار آزادی و دموکراسی هستند شروع شود. دولت اوباما، همه ما، باید از حوادث چند هفته و چند ماه گذشته در تمام خاورمیانه دلگرم شویم. ما مردمی را که شأن انسانیشان از آنها دریغ شده بود دیدیم آنها در تونس و مصر و سایرجاها قیام کردند تا دولتی که بهتر آنها را نمایندگی کند داشته باشند، فرصتهای اقتصادی بیشتر، حسابرسی و شفافیت بیشتر در جوامع‌شان داشته باشند.

این ارزشها ارزشهای تونسی یا مصری یا حتی عربی نیستند. اینها ارزشهای جهانشمول هستند و اکثریت عظیم مردم ایران دارای همین ارزشها هستند. یک واقعیت ناراحت‌کننده است که هیچ‌کس در دولت آمریکا یا در تمام جهان عرب پیش‌بینی آن‌چه را که در سراسر منطقه دیدیم نکرد و اگر‌چه ممکن است به‌نظر بیاید که رژیم تهران با نیروهای امنیتی سرکوبگرش اوضاع را در کنترل داشته باشند، اما نمی‌توانیم مطمئن باشیم و آنها هم نمی‌توانند. حوادث اخیر در خاورمیانه نشان دادند که ما چقدر پیش‌بینی قیامهای خاص ضعیف بوده‌ایم و این به‌معنی آن است که روزمشاهده پایان رژیم در تهران، شاید نزدیکتر از آن‌چه ما می‌فهمیم باشد.

ولی همان‌طور که قبلاً گفتم کافی نیست که امیدوار باشیم این روز خواهد رسید. ما باید برای تسریع و تحقق آن کار کنیم. بنابراین آمریکا چه کارهایی می‌تواند بکند:

اول: دولت اوباما باید به‌تنگتر‌کردن حلقه تحریم اقتصادی به دور رژیم ادامه دهد و سایر دولتها به‌خصوص در اروپا را ترغیب کند که همین کار را بکنند، وزیر خارجه کلینتون گفته است که مجازاتها روی رفتار اقتصادی رژیم ایران تأثیر داشته است. خوب دولت باید تلاشش را تشدید کند.

دوم: آمریکا باید انتقادش به مقامات رژیم ایران را از مردم ایران جدا کند. منظورم این است که بیانیه‌های رسمیمان را طوری تنظیم کنیم که ملی‌گرایی ایرانی را ملتهب نکند و به‌احمدی‌نژاد اجازه ندهد که از آن بیانیه‌ها به‌نفع موقعیت خودش بهره‌برداری کند.

ـ تلاش برای افشای فساد در بالاترین سطوح رژیم ایران نقطه آغاز خوبی است.

سوم: دولت اوباما باید به‌طور کامل از اپوزیسیون ایران حمایت کند و دلیلی ندارد که پرزیدنت اوباما دیگر در مورد حمایت از اپوزیسیون ایران خجالت بکشد.

نهایتاً آمریکا باید مجاهدین را بلادرنگ از لیست خارج کند، زمان زیادی برای از دست‌دادن نیست. همه ما می‌دانیم که ساکنان کمپ اشرف به‌طور روزانه با سر‌و‌صدای بلندگوها مورد تهدید و آزار قرار می‌گیرند. تنها در چند روز گذشته ما شنیدیم و فهمیدیم که تعداد بلندگوهایی که علیه این افراد به‌کار برده شده افزایش یافته است.

این شرایط وقتی آمریکا نیروهایش را کاهش می‌دهد و آماده می‌شود در آخر سال عراق را ترک کند بدتر می‌شود.

زمان کمک به ساکنان اشرف که مورد ظلم واقع شده‌اند، همین الآن است. زمان از لیست خارج‌کردن مجاهدین همین حالاست.

سید احمد غزالی

نخست‌وزیر الجزایر ۱۹۹۲ ـ ۱۹۹۱

خواهر گرامی، خانم رئیس‌جمهور مریم رجوی،

بار دیگر باید بگویم که حضور در کنار شما افتخاریست برای من، زیرا که شما تبلور مقاومت ایران هستید. و البته شما از مقاومت الجزایر دور نیستید. هر جا که شما فعالین، هواداران و اعضای مقاومت ایران باشید من نیز در آن‌جا خواهم بود.

من هم‌چنین درود می‌فرستم به‌دوستانمان که از ایالات متحده آمریکا به این‌جا آمده‌اند و هم‌چنین دوستانی که امروز میزبان ما در این‌جا، آلمان، هستند. این اولین بار نیست که من شاهد حضور نمایندگان برجسته این ملت بزرگ هستم. کسانی‌که همواره مورد توجه من بوده‌اند. آن‌چه که برای من تسکین‌دهنده است این است که تعداد آنها هر سال بیشتر می‌شود. شمار مقامات سابق یا مقامات فعلی در غرب که از مقاومت ایران حمایت می‌کنند، اکنون به‌هزاران رسیده است.

در این‌جا می‌خواهم یک پرانتز باز کنم و بگویم که امروز یعنی 19مارس‌۲۰۱۱ مصادف است با یک روز تاریخی در کشور من در الجزایر که روز پایان جنگ آزادی‌بخش ملی در الجزایر بود. جنگی که در 19‌مارس به‌پایان رسید، پایان جنگ 7‌ساله‌یی بود که جان یک میلیون الجزایری از 8میلیون جمعیت الجزایر را گرفته بود.

پاتریک کندی، باید بگویم که از دیدن شما در این‌جا بسیار تحت‌تأثیر قرار گرفتم، زیرا وقتی سخنرانی عموی شما را در سینما دیدم، چون در آن موقع تلویزیون رایج نبود، دانشجو بودم. این تصویر به‌یادماندنی در تاریخ ثبت شد و این سخن جان کندی که گفت «من یک برلینی هستم»، درسی که از آن گرفتم و منظوری که از این حرف در تاریخ گفته شد و همین است که احترام من را به‌ملت آمریکا برمی‌انگیزد. چرا که دموکراسی و آزادی دستاوردی نیست که خاتمه یابد، بلکه آرمانی است که هر روز و همه‌جا باید به‌دفاع از آن برخاست.

اگر از آزادی فقط در کشور خودمان دفاع کنیم و نه در جاهای دیگر، همواره در معرض خطر خواهد بود. بلکه باید به‌طور دائم، هم در کشور خودمان و هم در خارج از آن، به‌دفاع از این ارزشها بر خواست. امروز این حقیقت بیش از هر زمان دیگر صادق است و به‌این خاطر بود که او گفت من یک برلینی هستم. و به‌این دلیل است که من می‌گویم «من یک ایرانی هستم». زیرا خانم رجوی، شما دارید با یک رژیم دیکتاتوری مبارزه می‌کنید و هیچ ملتی نیست که از ملت آلمان مبارزه شما را بهتر درک کند. ملتی که مفهوم دیکتاتوری را می‌فهمد و نیز می‌فهمد که دفاع از دموکراسی باید مستمر باشد.

قبل از روی‌کار‌آمدن دیکتاتوری و نازیسم، در این کشور جمهوری دموکراتیک وجود داشت که پیشرفته‌ترین در آن زمان بود. اما به‌دلیل سهل‌انگاری جامعه جهانی ما با آن مسائل نازیسم مواجه شدیم. لذا این ملت نمی‌تواند نه‌رنجها و نه‌تهدیدها را فراموش کند. یعنی تهدید فقدان دموکراسی در جهان را.

در ایران امروز دیکتاتوری حاکم است که متأسفانه مشابهتهایی با دیکتارتوری که ملت آلمان با آن روبه‌رو بود دارد. اما آن‌چه ما را به‌طور‌خاص به‌خشم می‌آورد این است که ما با یک دیکتاتوری مواجه هستیم که از مذهب سوء‌استفاده می‌کند. من در این‌جا با دوستم هاوارد دین وقتی صحبت از اسلام می‌کند موافقم. اسلام به‌هیچ‌وجه با ارزشهای جهانشمول تضاد ندارد. مخالفتی که من با این رژیم دارم این است که دقیقاً ضد‌اسلام عمل می‌کند؛ کاملاًً برخلاف آن‌چه که در قرآن آمده است. در قرآن آمده است که قتل یک انسان به‌معنی قتل تمام بشریت است و نجات یک انسان، معادل نجات کل بشریت است. اسلام این است یا آن‌چه که در ایران جریان دارد؟ جایی‌که 120‌هزار مخالف را اعدام کرده‌اند و ۳۰۰۰۰‌زندانی را در عرض 3‌ماه قتل‌عام کردند. آیا اسلام این است؟ همین الآن کسانی در ایران به‌اعدام محکوم شده‌اند که جرمشان فقط شرکت در تظاهرات علیه نظام بوده است. یا این‌که عضوی از خانواده آنها در اشرف بوده و یا سفری به اشرف داشته‌اند و از عضوی از خانواده‌شان یک پدر، یک فرزند، یک عمو در اشرف بازدید کرده‌اند. موضوع اشرف قبل از هر چیز شما دوستان آمریکایی را مخاطب قرار می‌دهد. زیرا این ارتش آمریکا بود که جلوتر از دولت خود به تحقیق درباره اشرف پرداخت. بعد از انجام یک تحقیق 16‌ماهه به‌وسیله اف.بی.آی و اطلاعات مرکزی آمریکا در سال‌۲۰۰۴ که بعد از سقوط دولت صدام حسین انجام شد، ارتش آمریکا اولین کسی بود که اعلام کرد سازمان مجاهدین یک سازمان تروریستی نیست. شما دوستان آمریکایی با شدتی بیشتر نسبت به‌من درباره اشتباهات انجام شده صحبت کردید، از زمان شاه تا امروز.

به‌این‌خاطر است که دلگرم می‌شوم از این‌که می‌بینم آمریکاییها بیش‌از‌پیش متوجه مشکل می‌شوند. این اشتباهات ناشی از یک اشتباه پایه‌یی است. دولت کلینتون تصور کرد می‌توان از درون رژیم دیکتاتوری ایران به‌دستاورد پایداری رسید. اشتباه پایه‌یی همین جاست. برای کمک به‌صلح و ثبات پایدار در جهان نمی‌توان به‌چنین مذاکراتی دل بست. خانم رجوی قبل از من نیز گفت و همواره می‌گوید که «راه‌حل را در جنگ نیز نباید جستجو کرد، بلکه باید راه‌حل سوم را پیش گرفت». راه‌حل را باید در نابودی این رژیم جستجو کرد زیرا مشکل در ماهیت رژیم است. از این رژیم مادامی که بر سرپاست چیزی به‌دست نمی‌آید. اما چه کسی می‌تواند از پس این رژیم بربیاید؟ جواب این است: مردم ایران!

در پایان می‌خواهم به‌اشرف بپردازم.

این آمریکا بود که سلاح اشرف را گرفت و برای امنیت اشرف تعهد داد. لذا یک مسئولیت قانونی، اخلاقی و سیاسی وجود دارد. مسئولیت برای کشوری که ادعای رهبری جهان را دارد. باید گفت که رژیم ایران از‌جمله به این دلیل فشار را روی اشرف بالا می‌برد که می‌خواهد آمریکا را به‌چالش بطلبد. در پایان نتیجه‌گیری می‌کنم با بیان این‌که اشرف سه درس برای ما به‌همراه دارد.

اول این‌که اشرف تبلور مقاومت ایران است و به این دلیل است که تحت فشار و تهدید قرار دارد.

اشرف و موضوع حذف مجاهدین از لیست، آزمایشی برای جامعه بین‌المللی و آزمایشی برای اعتبار آمریکاست. این وضعیت باید خاتمه یابد.

هر‌تلاشی برای تضعیف این سازمان به‌ضرر همان هدفی است که سرنگونی رژیم را دنبال می‌کند. لذا من به‌دوستان آمریکایی می‌گویم مجاهدین را آزاد بگذارید و اجازه بدهید جنبشهای مردمی ایرانی بتوانند به‌این رژیم خاتمه دهند. این تنها راه‌حل، به‌ویژه برای مسأله اتمی این رژیم است.

کریستف دگنهارت

رئیس دانشکده علوم حقوق دولتی در دانشگاه لایپزیک

خانمها، آقایان

اجازه بدهید به‌برخی نکات حقوقی در مورد موقعیت کنونی مجاهدین خلق و اول از همه تحولی اشاره کنم که سال گذشته به‌عنوان وکیل شورای ملی مقاومت ایران افتخار کمک در آن را داشتم.

ما از به‌روند قضایی در ایالات متحده علیه نامگذاری مجاهدین در لیست وزارت‌خارجه آمریکا مطلع هستیم. بنابراین حدس می‌زنم برخی از جنبه‌های حقوقی در مورد شرایط کنونی در اروپا و به‌خصوص در جمهوری فدرال آلمان مورد علاقه باشد.

سازمان فدرال حفاظت از قانون اساسی ما تا دو سال پیش مجاهدین را به‌عنوان یک سازمان افراطی خارجی می‌شناخت. در یک نظریه حقوقی، نایب‌رئیس سابق دادگاه قانون اساسی یا دادگاه عالی جمهوری فدرال آلمان، استاد حقوق آقای وینفرید هاسمر گفت که این نامگذاری توجیه‌پذیر نیست.

او در نظریه خود نوشت که سازمان مجاهدین کاملاً با ارزشها و اصول قوانین دموکراتیک موافق است. او هم‌چنین نشان داد که این نامگذاری حقوق بنیادین سازمان مجاهدین خلق ایران نظیر آزادی اجتماعات و آزادی بیان را نقض می‌کند. در هماهنگی با پروفسور هاسمر و از طرف شورای ملی مقاومت ایران، من یک روند قضایی را علیه مؤسسات فدرال برای از لیست خارج‌کردن تهیه کردم. ولی دیگر نیازی نبود این کار را دنبال کنیم چون از 21‌ژوئن‌۲۰۱۰ وزیر کشور آلمان، آقای دومسیر، گزارش سالانه‌اش برای ۲۰۰۹ را ارائه کرد. در این گزارش سازمان فدرال حفاظت از قانون اساسی مجاهدین را از لیست خارج کرده است. این می‌تواند به‌عنوان یک موفقیت مهم بعد از خارج‌شدن از لیست در انگلستان در مه‌۲۰۰۸ و اتحادیه اروپا در ژانویه‌۲۰۰۹ بعد از چندین حکم دادگاه اروپا تلقی شود.

نیاز به‌گفتن نیست که تصمیم آلمان شدیداً مورد حمله رژیم ایران در رسانه‌های ایران قرار گرفت که حدس می‌زنم کم‌و‌بیش یکسان است.

هم‌چنین سازمانهای ذیربط در مناطق مختلف آلمان، سازمان را از لیست خارج کرده‌اند. و در نتیجه تا آن‌جایی که به آلمان برمی‌گردد سازمان مجاهدین کاملاً از لیست خارج شده است.

بگذارید این انتظار را به‌خصوص از ایالات متحده بیان کنم که به‌خاطر کمپ اشرف، به‌خاطر مردم ایران و به‌نشانه امید برای آزادی در جهان، آنها هم به اروپا بپیوندند.

متشکرم.

گزینه ماریانه شوآن

کاندید ریاست‌جمهوری آلمان ۲۰۰۴ و ۲۰۰۹

خانم رئیس‌جمهور، خانمها و آقایان،

من خیلی شرمنده هستم از این‌که من را دعوت کردید، چون نمی‌دانم آیا در زندگیم چنین جرأتی را به کسانی‌که برای آزادی ایران، در داخل و در خارج ایران مبارزه کرده‌اند اثبات کرده‌ام؟ به‌همین‌دلیل از شما برای این دعوت بسیار متشکرم.

این‌که آزادی تقسیم‌نشدنی است و این‌که دموکراسی تقسیم‌نشدنی است برای خیلیها مسلم است و نیاز به تکرار ندارد. در طول این بعدازظهر صحبت از دو تجربه شد که من به‌عنوان یک شهروند برلین که در غرب برلین به‌دنیا آمدم خیلی خوب آنها را به‌یاد دارم.

یکی از این دو، جمله «من برلینی هستم» بود. من در آن‌روز صدای جان اف کندی را شنیدم و تجربه دیگر این جمله بود که «آقای گورباچف، این دیوارها خراب کنید» و من این را هم شنیدم. از ما سؤال کردند که چطور می‌توانیم این دیوارها را خراب کنیم؟ خیلیها گفتند این یک توهم است به‌خصوص در آلمان.

اگر من هیچ‌وقت این را نگفتم، به‌این‌خاطر نبود که دانش خیلی زیادی داشتم، بلکه به‌خاطر این بود که نمی‌توانستم تصور کنم انسانها بتوانند برای همیشه در اسارت زندگی کنند. من این را نمی‌توانستم تصور کنم و الآن نیز نمی‌توانم تصور کنم. ما شاهد وقایع شمال آفریقا هستیم. همین‌طور در ایران شاهد این هستیم که انسانها می‌خواهند در آزادی زندگی کنند. ما چطور می‌توانیم از اینها حمایت کنیم.

از طریق افشا‌کردن و انتقاد شدید از کسانی که به‌رغم تحریمهای تصویب‌شده با آنها معامله می‌کنند. یک سلاح مؤثر دیگر که بدون اعمال زور است، حقیقت است. حقیقت سلاح خیلی مؤثری است. دیکتاتورها سعی می‌کنند انسانهایی را که بر آنها حکومت می‌کنند را از طریق دروغگویی تضعیف کنند. این یک تجربه تاریخی است. ما باید از این‌جا همه کاری انجام بدهیم که همواره حقیقت را درباره جامعه ایرانی و درباره دموکراتهای ایرانی به‌اطلاع برسانیم، تا کسانی‌که بر سر قدرت هستند ببینند که نمی‌توانند این صدا را خاموش کنند. تا دموکراتها به‌خصوص در ایران از طریق این همبستگی احساس قدرت کنند.

حقیقت، یعنی مطلع نگه‌داشتن عموم مردم در‌مورد وضعیت وخامت‌بار علیه کمپ اشرف.

ما باید همه‌کارها را انجام بدهیم تا شکنجه‌هایی که به‌صورت واقعاً شیطانی با بلندگوها، پایان یابد.

در این مورد باید برای روشن کردن افکار عمومی درکشورهای غربی فعالیت کنیم. برداشت من از این گردهمایی که خیلیها در آن حاضر شدند این است که این موضوع را در افکار عمومی زنده نگه دارم.

من به‌شما تبریک می‌گویم که توانستید این کار را به‌ثمر برسانید. من می‌خواهم در آینده نیز هر آن‌چه را که در توانم باشد، درکمک به شما انجام بدهم. از توجه شما متشکرم.

اتو برنهارد

خانمها، آقایان،

ما در پایان یک کنفرانس بزرگ برای حقوق‌بشر در ایران هستیم.

من از همه شما از طرف ایرانیانی که در این برنامه شرکت کردند، به‌خصوص از طرف کسانی‌که نمی‌توانند این‌جا باشند ولی صدای ما را می‌شنوند، تشکر می‌کنم.

خانم رئیس‌جمهور، شما برنامه‌هایتان برای آینده کشورتان را خیلی روشن و واضح بیان کردید و حمایت زیادی هم به‌دست آوردید. ما همه به‌شما تعهد می‌دهیم با تمام توانمان برای رسیدن به‌این اهداف از شما حمایت کنیم.

من این کنفرانس را با جمله‌یی که شروع کردم به‌پایان می‌برم.

سلام ایران ـ سلام اشرف