دیوید آلتون ، یک لرد در مجلس اعیان بریتانیا
22 فرودین - در سپیده دم 8آوریل، حدود 2500تن از نیروهای نظامیدولت عراق، به کمپ جنبش اپوزیسیون اصلی ایران، یعنی سازمان مجاهدین ایران یورش بردند. آنها بیش از 30تن را کشته و بسیاری دیگر را مجروح ساختند. زنان زیادی در میان تلفات بودند.
در یک حمله مشابه که در ژوییه 2009 رخ داد، نیروهای نوری مالکی به این کمپ حمله کرده و بیش از 10تن را کشته و 500تن را مجروح نمودند.
این دو واقعه، شباهتهای بدیهی با هم دارند. هر دوی آنها، حملاتی با قصد قبلی بودند که هدفشان قتلعام ساکنان غیرمسلح کمپ بود. نیروهای مسلحی که در این حمله شرکت داشتند، از شخص مالکی دستور میگرفتند.
اما یک مشابهت دیگر میان این دو واقعه وجود دارد که چندان مشابهت بدیهی نیست، و آن این است که هر دوی آنها زمانی اتفاق افتادند که گیتس، وزیر دفاع آمریکا در بغداد بود. در حقیقت، این حملات، هر دو، فقط چند ساعت بعد از ملاقات میان نوری مالکی و گیتس رخ دادند.
اگرچه وزیر گیتس، چه بسا اطلاعی از آنچه که مالکی در تدارک آن بوده، نداشته، اما این بسختی میتواند یک تصادف باشد. احتمالات، چندان زیاد نیستند: یا نوری مالکی نوعی چراغ سبز از وزیر گیتس دریافت کرده است، یا اینکه میخواست نشان دهد که نوعی قرار قبلی با آمریکا را انجام میدهد، و یا اینکه او نسبت به نظر و عقیده آمریکا، رویکردی تحقیر کننده دارد.
برخی منابع درونی در داخل رژیم ایران فاش ساختهاند که فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران ایران گفتهاند که مالکی در جریان ملاقات خود با گیتس در هفتم آوریل، یعنی یک روز قبل از این قتل عام، یک ”موافقت ضمنی ”از وزیر دفاع آمریکا دریافت کرده است.
چیزی که کنجکاوی بیشتری را برمی انگیزد این است که نیروهای مالکی 5روز زودتر، شروع بهنقل و انتقال نیروها، با خودروهای زرهی و سایر تجهیزات نظامی، به موضع کردند. بهطور معمول، آمریکا برای ممانعت از حوادث ناگوار، یک حضور مینیممی را در کمپ اشرف حفظ میکند. اما عصر پنجشنبه ششم آوریل ساعت 1900، به ناگاه این واحد کوچک، از اشرف خارج شد.
صحنه آنقدر عجیب، برای یک قتلعام آماده شده بود که هر ناظری میتوانست این خطر را ببیند. از سوی دیگر، آمریکا نسبت به تقویت نیروها و افزایش یک وضعیت بالقوه خطرناک مطلع شده بود - با این حال، تنها امکان حفاظتی از ساکنان کمپ، یعنی همان واحد کوچک نظامی آمریکا، جابجا شد. اگر این واحد میماند، هیچکدام اینها اتفاق نمیافتاد. چرا این واحد حفاظتی درست قبل از اینکه نیروهای عراقی تهاجم خود را شروع کنند، جابجا شد؟
این البته یک مقاله در مورد تئوری توطئه نیست. ما در اینجا در مورد جانهای زیادی که از دست رفت صحبت میکنیم. ما این احتمال را مفتوح میگذاریم که وزیر گیتس کمترین ایده ای از آنچه در شرف وقوع بود نداشت. یا شاید، بار دیگر، عراقیان، اطمینانهایی داده بودند که وقتی وارد کمپ شوند، رفتاری انسانی خواهند داشت! البته، با توجه به سابقه نوری مالکی، باور کردن آن سخت است. قطعاً وزیر گیتس برای توضیح این همزمانی، کار سختی در پیش دارد. در هر واقعهای -- اگر امکان مجازات از آن مستثنی شود، قطعاً توضیحات بیشتری نیاز است.
پرزیدنت اوباما تنها یک گزینه دارد: اینکه از ساکنان اشرف حفاظت کند. آمریکا برای حفاظت از اشرف، مسئولیت دارد. اگر نوری مالکی مصمم است که اوامر رژیم ایران را انجام داده و همچنان اجازه انجام این جنایتهای فجیع را بدهد، در آن صورت باید انتظار یک واکنش قاطع از طرف جامعه بینالمللی را داشته باشد. او نمیتواند به بهانه ”حق حاکمیت ”، به این کار ادامه دهد. به او همچنین باید یادآوری کرد که قدرتش را چگونه بهدست آورده است.
کمپ اشرف در حدود 100 کیلومتری مرز ایران و عراق است. تا آنجا که به آخوندهای ایرانی برمیگردد، این مسافت، بیش از حد نزدیک است، که بتوان آسوده بود. آیتاللههای ایران بهطور مکرر از دولت مالکی خواستهاند که ساکنان کمپ را جابجا کند، و متاسفانه، مالکی بهطور مکرر تمایل خود را برای انجام هر کاری که باعث خوشنودی ملاها شود، نشان داده است.
ام ئی کی در ایران غیرقانونی است و حامیان این سازمان، در صورتی که شناسایی و دستگیر شوند، با شکنجه یا مرگ مواجه میشوند. در حالی که رژیم ایران بسختی تلاش میکند که نفوذ این سازمان را، کم اهمیت جلوه دهد، و آن را بهعنوان یک گروه کوچک و منفور تصویر نماید، اما ابعاد فعالیتها و دستاوردهای آنها مبین چیز دیگری است. در حقیقت، آنها زمینههای هرچه بیشتری در غرب بهدست میآورند و در اغلب پارلمانهای اروپا، از جمله پارلمان اروپا، از حمایت اکثریت برخوردارند.
در داخل کشور، بعد از قیام ایرانیان، حامیان آیتاللهها همچنان در حال سرزنش کردن ام ئی کی هستند و معترضینی که دستگیر میشوند را متهم به محارب میکنند، اتهامی که برای دریافت حکم مرگ کافی است.
در همین اثنا، نوری مالکی که آلت دست ملاها در عراق است، با آهنگ آیتاللههای ایران میرقصد. او خیلی دوست دارد این کار را بکند، در حالی که دیگران قیمت آن را میپردازند.
زمان آن است که مالکی به مردم عراق و به صدای عراقیانی که خواستار تغییر بنیادی هستند، نه بنیادگرایی تهران، گوش دهد.