نزدیک به دو سال سیرک دلقک های خامنه ای در مقابل اشرف با بلندگوهای قوی ادامه داشت. این اواخر تعداد بلندگوها به بیش از ٢٨٠ عدد رسیده بود.
محاصره داروئی، امکاناتی، اقتصادی و انواع آزار و اذیت های ضد بشری از جمله محروم کردن اشرفیها از دسترسی به وکلایشان و ممانعت از هر گونه بازدید خارجی توسط پارلمانتریستهای اروپائی و امریکائی، عدم صدور روادید برای خانواده اشرفیها که در اروپا سکونت داشته و خواستار دیدار عزیزانشان بودند و نمیخواستند بخشی از سیرک مزدوران باشند، همه وهمه در اثر ایستادگی اشرفیان شکست خورد. حمله و کشتار دسته جمعی که در هر تعریف حقوقی تنها به "جنایت علیه بشریت " شناخته می شود، برگ آخر بود و نشانه ضعف و استیصال.
آخوندها وقتی دیدند که تمام تاکتیکها و تکنیکها و همه فشارهای ضد انسانی برای واداشتن اشرفی ها به تسلیم، با کوهی از مقاومت و ایستادگی برخورد می کند، سرانجام برگ آخر را به کار گرفتند: قتل عام
البته امید و برنامه رژیم کشتار حداکثر و هزیمت تمام عیار مجاهدین اشرفی طی چند ساعت بود. گویا که با طلوع آفتاب ١٩ فروردین میبایست اشرف با خاک یکسان شده و ساکنان یا همگی به قتل رسیده و یا دست بسته به اوین و کهریزک برده می شدند. اما چنین نشد. مجاهدین بازهم با مقاومت و ایستادگی به هر قیمت، این یکی برگ دشمن را هم سوزاندند.
در این مسیر، اشرف سی و چهار نفر شهید و بیش از سیصد زخمی برای آزادی هدیه کرد. دویست و پانزده مجروح به ضرب گلوله زخم برداشتند. معنی اش این است که قشون مالکی فقط با شلیک گلوله و با زیر گرفتن انسانها با خودروهای سنگین زرهی پیشروی کردند.
مجاهدین، در خون غلطیدند اما بر زمین نیافتادند، فرقشان را شکافتند اما سرشان را نتوانستند خم کنند، دستانشان را شکستند اما نتوانستند در بندشان کنند، کتف هایشان را سوراخ کردند اما نتوانستند انها را از کشیدن بار رهائی خلق بازدارند، به سر و صورتشان با تبر و تیر نشانه رفتند اما نتوانستند لبخند پیروزی و فریاد هیهات من الذله را از آن بر چینند.
واکنشها در ظهر جمعه به جنایات مزدوران مالکی - خامنه ای به ابعاد بین المللی رسید و تا عصر در همه جا اوج گرفت. رویای راحل لعنتی، که در سالهای خونین شصت هزاران قربانی گرفته بود و در شصت و هفت هزاران اسیر در بند را به دار آویخته بود و تلاش وارثان ملعون او که با موشک باران هزاره و بمباران سنگین غربیها در هشت سال پیش به شکست انجامیده بود، این بار، بار دیگر، در مدار کیفی جدیدی به بوته آزمایش سپرده شد و دوباره در مدار بسیار بالاتر و مهمتری شکست خورد.
بسیج بی سابقه اعضا و همیاران وزارت اطلاعات خامنه ای قبل از این تهاجم، در خارج کشور و در فضای مجازی، نشانه از طراحی این اقدام جنایتکارانه، به گونه ای حسابشده از قبل داشت. بسیج دوباره پس از تهاجم نیز، بینه و دلیل روشنی است که رژیم قصد مهار آثار این شکست را در درون و بیرون دارد.
در مقابله با عملیات فروغ جاویدان رژیم هر چه از نفرات بدنه و معتقدین به خمینی را توانست به میدان آورد. در فروغ اشرف نبرد در مدار بسیار بالاتر و مهم تری رقم خورده است. بر این مبناست که ایادی رژیم از سایتهای مفت خور اینترلینکی تا بخش فارسی بی بی سی و ابراهیم نبوی همکار جلاد اوین، هر گونه تعارف و تکلف را کنار گذاشته و با جیغ و فریاد و هیاهو قصد دارند توجه را از شکست بزرگ رژیم در ١٩ فروردین منحرف کرده و با هر رذالت متصور در قبیله آدمخواران خمینی دوباره زمینه ساز جنایت دیگری شوند. رگ و ریشه رژیم ولایت فقیه در حال سوختن است. مالکی در بحران است. رژیم اسد لرزان و در حال رو به قبله دراز شدن است. رژیم در مواجه با این افق تاریک، به یک پیروزی چشمگیر نیاز داشت، با این انگیزش اقدام به تهاجم به اشرف کرد.
اما مشکل همیشگی رژیم با مجاهدین این است که مجاهدین از بین نرفته اند. تاخت و تاز تبلیغاتی شاگرد جلاد ها و نوچه های لاجوردی نیاز به پاسخ ندارد، مهم برایشان این است که توجه را از ضعف رژیم به مسائل فرعی معطوف کنند، به اصطلاح مار به وسط بیاندازند، باید هوشیار بود و از مقاومت قهرمانانه اشرفیان الهام گرفت و درس آموخت. وارد بحثهای هرز و بی در و پیکر که از کار و تلاش اصلی یعنی حمایت مادی و عملی از اشرف و مقاومت میزند، خودداری کرد. باید با تلاش بیشتر در جهت افشای بین المللی جنایات رژیم خواستار ارسال بازرس ویژه ملل متحد به اشرف شد. این خواستها را در ملاء سیاسی کشورها جا انداخت. ما هواداران اشرفیهایی هستیم که با دست خالی در مقابل تهاجم زرهی و تیربار فاتح شدند. فتح مبین اشرفیان نیازمند مدار دیگری از فعالیت و هواداری از مجاهدین و مقاومت است. به این نبرد با تمام قوا پا بگذاریم.