مکتب خمینیسم که در عمل اجتماعی جز کشتار، شکنجه، خونریزی، زن ستیزی و غارت و چپاول مردم و هرعمل دنی وسخیف که درذهن بیاید ، چیز دیگری تا بحال عرضه نکرده است، اما در بستر فکری و ایده شناسی تنها یک مشخصه عمده و غالب دارد و آنهم دجالیت است. وارونه گوئی، شب را روز جلوه دادن و آرمان "دروغ هر چه بزرگتر بهتر" این مکتب در دنیا نظیر ندارد. مثلا اگر در ادبیات فارسی میگوئیم " تیره مثل شب" و ... در واقع میتوان گفت" دجال" مثل رژیم خمینی و پیروانش!تا اینجای بحث فکرمی کنم روشن باشد.
در هجوم ایادی بسیج آخوندی- اینترنتی به مجاهدین خلق، برای مقابله با انزجار ملی ایرانیان از حمله به اشرف و کشتار مجاهدین قهرمان با تیر و زرهپوش وهاموی آمریکائی، رژیم به تمامی روزی بگیران و جیره خواران رنگارنگ خودش دستور حمله داد. هیچ عبا و پوششی، پذیرفته نبود. در کر ناهنجار این راهیان راه راحل لعنت شده تاریخ، جماعت رنگارنگی هستند. به چماق به دستهای ابله ارتش سایبری کاری ندارم. موضوع من افرادی هستند که متهم هستند به روشنفکر بودن و تفکر مستقل داشتن و کذا. یعنی این حضرات باید صاحب کلام و قلم خاص باشند و از ترمینولوژی ای استفاده کنند که خاص اهل قلم باشد. بایسته این است که در کلام و مرام رعایت امانت و ذکر منبع داشته و در استنتاج به افراط و تفریط در نغلتیده و باب بحث و اقناع منطقی را همیشه باز نگاه داشته و از تعدیل و باز نگرش آراء خویش ابایی نداشته باشند.
این مهم در کلیه ی علوم، شاقول و سره ی تشخیص و تمیز است. حالا به افاضات کدیور، گنجی، تریتا پارسی ، نبوی و کذا وکذا نگاهی بیاندازیم. نه در محتوا و نه در جمله بندی، هیچ نکته ی جدیدی را دارا نیست! گویا مثل دوران مدرسه و دبیرستان ما کاغذ کاربن بین صفحات گذاشته و به خودکار ظلم کرده اند که بنویس! درد و قولنج ردیه نویسی علیه مجاهدین هم مثل امراض ویروسی یکدفعه همه شان راگرفته و مثل بیماری هاری ، کف از دهانشان جاری و از آبشار هراسان شده، با هر چه منطق که شاغول ذهن است، وداع کرده اند.
تکرار حرفهای چاقوکشهای وزارت اطلاعات، جیغ بنفش کشیدن که همه ٣٤٠٠ نفر اسیر و علیرغم خواست خود در اشرف محبوس!هستند و در عالم واقع که این "اسیران" با دست خالی در مقابل هجمه مزدوران مالکی که در دو نوبت با زرهپوش و تیر و تبر به اشرف، ایستادگی کرده اند و ٤٧ شهید و نزدیک به هزار مجروح داده اند، بیانگر فاصله نجومی بین واقعیت اشرف و ادعاهای طلاب مکتب تمساح است. سطح علمی کدیور در حد" چاه جمکران "و کرسی استجاری تریتا که پول طیب و طاهر نظام فقاهتی پشت آن بوده و هست در ردیف "چادر حزب الله" دم در دانشگاه تهران است.
در مورد اتهامات و جعلیات " کردکشی" و " سرکوب شیعیان" هم تنها به قضاوت برترین قاضی انگلستان در حکم تاریخی و دستور به دولت انگلیس در مورد حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی دولت انگلیس ، اشاره میکنم که از اسناد سری و محرمانه که اساس و پایه ی نامگذاری مجاهدین به عنوان یک سازمان تروریستی را تشکیل میداد، به عنوان "غیر عقلائی" یاد کرد.
سئوال این است که واقعا چه کسانی هستند که بر هر چه تفکر انتقادی و خلاق پشت کرده اند و لایه خاکستری مغز خود را آنچنان شستشو داده اند تا مثل پارچه چلوار عمامه ی " لاری- جانی "، باشد؟بحث وجدان و شرافت انسانی که بسیار برتر از آن است که در فهم کدیور و اغیارش بیاید را به بعد موکول میکنم.