ولی طی چند روز گذشته ما شاهد سکوت او بودیم. آنقدر ساکت که از انظار ناپدید شده بود. او در اواخر ماه گذشته (میلادی) به مدت 10روز به هیچ اجلاس کابینه نرفت و دیدارهای رسمی خود را نیز لغو کرد. او حتی به دفاتر کار خود هم مراجعه نکرد. او نه مریض بود و نه به مسافرت رفته بود. پس چه اتفاق عجیبی افتاده بود؟
احمدینژاد بایکوت کرده بود. حالا اصلاً چرا رئیسجمهور یک کشور بخواهد رفتن بهسر کار را تحریم کند؟ چونکه در ایران کسی هست که قدرتش از رئیسجمهور بیشتر است و او رهبر مذهبی یعنی خامنهای است . ما شاهد یک جنگ قدرت درحال تشدید در ایران هستیم. احمدینژاد ابتدا وزیر اطلاعاتش را اخراج کرد، رهبر مذهبی این اقدام را بلوکه کرد. رئیسجمهور سپس وزیر خارجه خودش را اخراج کرد که یک وفادار دیگر به خامنهای بود. این بار آیتالله نامهیی نوشت، البته نه به احمدینژاد، بلکه به وزیرخارجه اخراج شده و او را بهسر مقامش بازگرداند .
این تنش علنی در سیاست ایران جدید و بیسابقه است. تاکنون هیچوقت رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران چنین قدرتی نداشته و هرگز هم این چنین علنی با مذهبیون رو در رو نشده بود.
از سوی دیگر احمدینژاد دست به یک چالش ایدئولوژیک در مقابل ملاها زده است. او هم میگوید که به او وحی میشود، در حالی که یک مذهبی نیست. او از گذشته ایران قبل از اسلام با افتخار یاد میکند، چیزی که مذهبیون آن را بیحرمتی به مقدسات مینامند. آنهایی که خارج از این دستگاه هستند، منتظر این هستند که کدام طرف در این جنگ قدرت پیروز میشوند. علت آن، این است.
اینها اولین قدمها توسط بازیکنان اصلی در صحنه سیاسی رژیم ایران برای موضعگیری قبل از انتخابات سال آینده است. یک تابلو میگوید احمدینژاد فهمیده که مردم از عمامهداران خسته شدهاند. لذا تلاش میکند با فاصله گرفتن از آنها برای خود دست بالا را داشته باشد.
تابلوی دیگر میگوید خود خامنهای میخواهد جدای از دولت، مشاهده شود. نباید فراموش کرد که تورم در ایران 25 درصد است. برخی ارزیابی ها میگوید بیکاری حدود 30 درصد است. لذا ممکن است خامنهای نیاز به کسی که تقصیرها را گردن او بیندازد، داشته باشد. اینها همه در حالی است که رهبران اپوزیسیون جنبش سبز در حبس خانگی هستند و بسیاری از چهرههای دیگر اپوزیسیون و روزنامهنگاران نیز به زندان انداخته شدهاند. شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل آنقدر نگران سلامت خود است که دیگر حاضر به بازگشت به کشورش نیست.
تصویر بزرگتر این است که؛ انقلابات در خاورمیانه همه دیکتاتورهای منطقه و بهطور خاص در تهران را نگران کرده. حتی با وجود اینکه سوریه ــ که متحد کلیدی رژیم ایران است ــ در گردابی از بحران فرورفته، دولت ایران توانسته است اعتراضات را با مخلوطی از پول و تطمیع و استبداد سرکوب کند.
از طریق یوتیوب دهها تظاهرات در ایران مورد توجه جهان قرار گرفتند، اما این تظاهراتها با سرکوب فوری و بیرحمانهیی فرونشانده شدهاند . رژیم ایران از تظاهراتهای سال 2009 خودش یاد گرفته است و بعید به نظر میرسد که فعلاً و تا اینجا سرنوشتی مشابه سایر کشورهای عرب داشته باشد. واشنگتن نگران این است که تهران میخواهد از بحران منطقه سود ببرد.
[پخش فیلم سخنرانی هیلاری کلینتون] : ما شاهد اقداماتی از سوی رژیم ایران هستیم که میخواهد از این قیامها سوءاستفاده کند. آنها میخواهند از این ناآرامیها بهرهبرداری و سوءاستفاده کنند. آنها میخواهند اهداف خودشان را در کشورهای همسایه پیش ببرند.
فرید زکریا : ولی به نظر من رژیم ایران بیش از آنچه که نشان میدهد، متشنج شده است. بعید نیست که بتواند بهلحاظ سیاست خارجی بتواند سودی ببرد، برای مثال در روابطش با مصر. ولی با یک مشکل بسیار بزرگتر رو به روست؛ آن هم نارضایتی مردم خودش است که این روزها شاهد انقلابهای دموکراتیک در خاورمیانه هستند که موفق هم شدهاند. شاید احمدینژاد به همین خاطر بایکوت کرد و خانهنشین شد.