حسین پویا
11 مه 2011
رئیس دفتر خامنه ای:
- الو محمود! .... گوش رو داشته باش آقا کارت داره
احمدی نژاد:
- محمود چیه مرد حسابی؟! نمیخوای بگی دکتر اقلا بگو حاج محمود آقا!
رئیس دفتر:
- باشه طلبت. به همین خیال باش. تازه حرمتتو داشتم بهت نگفتم مموتی. صحبت کن آقا پشت خطه!
ا.ن.
- سلام آقا. امربفرمائید.
خامنه ای:
- امر بخوره تو سرت. گرفتی اونایی رو که گفتم؟
ا.ن.
- کیا رو؟ کدوما رو؟ شما ده تا چیز به من گفتیم بگیرم. گفتید از زیمبابوه اورانیوم بگیرم. گفتید از کره چند تا موشک جدید بگیرم. گفتید از ترکیه مرغ و گوشت بگیرم. گفتید از مجلس واسه ی وزرای جدیدم رضایت بگیرم. گفتید واسه پسر عمه زاده تون زن بگیرم. گفتید...
خامنه ای:
- چقدر حرف میزنی. اینا رو نمیگم!
ا.ن.
- دیگه چیزی یادم نمیاد به جون ننم!
خ.
- مگه من نگفتم یه دفتر بخر و هرچی من بهت میگم و ازت میخوام یادداشت کن که یادت نره؟
ا. ن.
-آها منظورتون اینه که دفتر گرفتم یا نه؟
خ.
- نخیر منظورم این نیست. اما دفتر گرفتی یا نه؟
ا. ن.
- نه واله آقا. آخه برادرا میگن دفتر سوسولیه. میگن این کارا مال صهیونیستاس.
خ.
- برادرا غلط می کنن با تو. اگه تا فردا نگرفته باشی اینجا پیدات نمیشه.
ا.ن.
- چشم آقا میگیرم. حالا منظورتون از گرفتی چی بود؟
خ.
- کی تو اطاقته؟ اون مرتیکه جاسوس اسرائیل که اونجا نیست؟! اگه هست بیرونش کن بعد حرف بزنیم. نمیخوام اونم از این حرفا با خبر بشه!
ا. ن.
- نه آقا نیست. رفته مسافرت سوریه. امشب برمیگرده.
خ.
- رفته سوریه چه غلطی بکنه. یه وقت کار دست بشار اسد نده. کلاه سرش نذاره. اون بشار تو موقعیت خوبی نیس زود کلاه سرش میره!
ا.ن.
- نه آقا کلاه کدومه. خودتون گفتید باید بشار اسد رو کمک کنیم. خوب ماهم یه سری حزب اللهی فرستادیم. اما اونا که کافی نیس. گفتم مشائی دوتا از اون جنای وارد به امور تظاهراتو گرفت و همراه ده کامیون ساندیس برد که تظاهرات رو بخوابونه!
خ.
- من که از این مردیکه چشمم آب نمیخوره. دیگه هیچکی تو اطاقت نیس؟
ا.ن.
هیچکی نیس آقا. خیالتون راحت باشه. منظورتون از گرفتن چی بود؟
خ.
- من مگه به تو نگفتم هرچه زودتر اون دوتا جن رو بگیر و بیار پیش من؟ گرفتی؟
ا. ن.
- آها!! اونا رو میگید؟ آقا به جون بچه م اونا رو نمیشه گرفت. تو هر کتابی که شما بخونید نوشته که جعفرجنی و زعفر جنی جزو کمربسته های امامان. هیچ بنی بشری نمیتونه اونا رو بگیره. مگه اینکه اون اماما اجازه بدن یا خودشون بخوان. باورتون نمیشه از حاج آقا جنتی بپرسین.
خ.
- پسره جعلق پس چرا اینو پریروز نگفتی؟
ا.ن.
- آخه خودمم نمیدونستم. از مشائی پرسیدم اون بهم گفت.
خ.
- نگفتی که برای من میخوای که؟
ا.ن.
- نه آقا. میدونستم شما نمیخواید اون بدونه که شمام دنبال این دوتا جن هستی
خ.
- خوب حالا باید چیکار کنیم. من چه خاکی به سرم بریزم. با این مشکلاتی که تو و بقیه درس کردید من چطوری این پاسدارا رو ساکت کنم؟ چطوری این ولایت رو سرپا نگه دارم؟ این قائله رو تو درس کردی. خودتم باید بخوابونیش.
ا.ن.
- راستش آقا یه جن دیگه هس به اسم مشنوم ابن ملجوم ابن معلوم. از پسرعمه های همون زعفره. خیلی زرنگه و چیز سرش میشه. اما گرفتنش خیلی سخته. تنهایی نمیشه گرفتش.
خ.
- خوب سخت باشه. تو که صدتا جن گیر تو دستگات داری. بگیر بیارش اینجا. اما ببین اگه مطمئن نیستی که کاری ازش ساخته س بیخودی نگیری بیاریش اینجا که آدرس بیت مارو یاد بگیره و اینجا رو هم طلسم کنه.
ا.ن.
- چشم آقا. شما مطمئن باش من هرجنی رو بیارم بیت شما اول دوقاشق طلسم باطل کن با یه نصفه لیوان مخلوط آب ناخن گربه و سبیل گراز کوهی و پشکل ماچه الاغ سه سال و نیمه میدم بخوره که دیگه کاری ازش برعلیه ولایت فقیه برنیاد. ولی واسه گرفتنش کلی باید به این یکی و اون یکی نذر و نذورات بدم. وگرنه این جنه یه دعایی بلده که طلسمم می کنه.
خ.
- نمیخواد بازار گرمی کنی. اون همه پول نفت در اختیارته. هرچی لازمه خرج کن اما کسی نفهمه. شیرفهم شدی؟ خدا حافظ.
ا. ن.
- چشم آقا. همین فردا میگیرم میارم خدمتتون. به سلامت.
احمد نژاد گوشی میگذارد
ا.ن. (بلند بلند با خودش)
ولی فقیه به این بیسوادی هم ندیده بودیم. مردیکه خیال کرده من تنهایی میتونم جن به این مهمی رو بگیرم. فکر می کنه اگه این رحیم مشائی نباشه این جنگیرای دوزاری میتونن این مشنوم ابن ملجوم رو بگیرن. تازه گیریم ما گرفتیم، غیر از رحیم مشائی کی میتونه طلسمشو باطل کنه. خنگه دیگه. نمی فهمه که کار جن توی این مملکت حساب کتاب داره. همه جنای مملکت زیر نظر رحیم مشائین. همش میگه بهش نگو. باشه نمیگم. جون عمه ت.
-------------
وبلاگ نوشته ها و اشعار طنز حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/
ویدیوی نبرد خامنه ای و احمدی نژاد
http://www.youtube.com/watch?v=uZcSZAJisv8