ای دلنشین بهار
ای زندگی تبار
ای آشنا سوار
گامت چه باوقار
اسبت چه راهوار
آهسته در رهی
آرام و بی شتاب
بر شب کنی عتاب
یخ ها از این خطاب
تسلیم و خوار و زار
در حال ذوب و فرار و هزیمت اند.
ای گلشن بهار
ای زندگی تبار
ای نور مرغزار
بر روز ما بتاب
بر مزرع لم یزرع شب
بذر نور پاش
بر کوچه های دل مجنون جوانه کن
پژواک تپش های قلب را
در ضربه های زمانه نظاره کن
پم تاک ثانیه ها در دل زمین
تیک تاک زندگی در میان قلب
آوای کرشمه عود بهاری اند.
ای نازنین بهار
ای زندگی تبار
سیمای یاد یار
گامت چه با وقار
دستت چه پر سخاوت و
پیمانه پر ز بار،
جامی ز جود میکده ما را حواله کن
جامی ز دست مسیحایی حیات
پیمانه ای ز ید بیضای هر نبات
رطلی ز معجزه سبزه از ممات.
بذری بپاش
بذری ز مریم گل در فروغ ماه
بر خانه های منتظر چشمهای راه
بر خوشه های یاس
امید دوباره بار
آری ببار
بر دل مشتاق انتظار...
مهدی رضوی – بهار نود