مریم رجوی: رژیم ایران زن را کالا به حساب می‌آورد

مریم رجوی رئیس‌جمهور منتخب گروههای مقاومت ایران تاکید کرد که اسلام انقلاب بزرگی در حقوق زن پدید آورد، به‌خصوص که او را از بندگی و پیروی مرد رها ساخت.

رجوی در یک گفتگوی اختصاصی با رساله اون لاین گفت که رژیم ایران زن را ضعیفه و دنباله‌رو و کالایی می‌داند که دیگران مالک وی هستند و جایی در رهبری و اداره جامعه ندارد، و باید در خانه بماند و کار اصلی او رسیدگی و تربیت فرزندان و آشپزی است و برای همین کارها خلق شده است.

ما در مهمانی مبارز ایرانی خانم مریم رجوی، سوالات بسیاری درباره وضعیت زن ایرانی، و دیدگاه سازمان مجاهدین خلق اپوزیسیون در مورد نقش زنان، و این‌که زنان چگونه می‌توانند با چالشهایی که رژیم ایران بر آنان تحمیل کرده مقابله کنند، مطرح کردیم، ذیلا این گفتگو آورده می‌شود.

خانم مریم رجوی، وضعیت زن ایرانی را چطور می‌بینید؟
- شرق جامعه مردانه است و این واقعیتی است که نمی‌توان نادیده گرفت، و در این جوامع، زن دنباله‌رو یا در بهترین حالت انسان درجه 2 است، و در چارچوب عرفهای اجتماعی و اجبارات دینی و دولتی، او ملزم به رفتار خاصی است که آزادیها و حقوقش را محدود می‌نماید، و زن ایرانی در جامعه ایرانی قبل از اسلام، چیزی بیشتر از برده برای کار در روستا یا برده‌ای برای خدمت در خانه و بهره‌کشی در شهر نبوده است.
در روستا او کشاورزی است که هیچ بهره‌ای از کار خود نمی‌برد الا غذا و لباسش، و اربابش همسرش یا پدرش یا برادرش است و در شهر هم وضعیت مشابه است، وقتی اسلام آمد و به زن حق ارث داد و برای او نصف حق مرد را قائل شد، انقلابی را محقق کرد که زن ایرانی در رویا هم نمی‌دید و شاید بدون این اصل که بندگی زن را درهم شکست، به‌عنوان یک اصل انقلابی برای اولین بار در تاریخ برای زن ارزش قائل شد، و اگر نصف ارزش مرد بود ولی در حقیقت، زن را از دنیای بندگی و بردگی به دنیای انسانیت برد، این کار کار ساده‌ای نبود، و آنها که اسلام را سرزنش می‌کنند که بجای برابری و مساوات، ارزش زن را نصف مرد قرار داد، واقعیت وضعیتی که زن در آن به‌سر می‌برد و قوانین اجتماعی حاکم بر او در جزیره العرب و در کل دنیا را درک نمی‌کنند.
صرف به‌رسمیت شناختن زن به‌عنوان یک موجود انسانی، یک انقلاب بود، فرقه‌ای از هندیها زن را زنده همراه جسد همسرش میسوزاندند. زن ایرانی چیزی جز بخشی از این سنت نبود، ولی بعد از اسلام با او به گونه‌ای دیگر رفتار شد. و این احتمال می‌رفت که اسلام و مسلمانان دیدگاهشان نسبت به زن را ارتقاء دهند و عدل و انصاف بیشتری برای او به ارمغان بیاورند.

آیا آزادی انسان و پیشرفت آن در آزادی زن از قیدهای ارتجاعی است، نظرتان در این مورد چیست؟
- در حقیقت ما می‌دانیم که درد و رنج و فدا بهایی است که ما باید برای دست‌یابی به آزادیمان بپردازیم. و این در جوهره مبارزه بی‌انتها که به وجود انسان معنا بخشیده متبلور می‌شود. و مفهومی است که باعث تداوم سرودهایی که برای آزادی انسان سروده شده، به‌رغم اصرار دیکتاتورهای ظالم برای خاموش کردن آنها، می‌گردد. خشم برانگیخته شده در قلبهای مظلومان پایه‌های ظلم و ظالمان را به لرزه می‌اندازد.
زنان اولین قربانیان ظلم بوده‌اند. آنها در کنار اجبار تحمل ظلم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، باید در برابر وجوه منفی به‌خاطر خلقتشان به‌عنوان زن نیز بردباری از خود نشان می‌دادند.
از آنجا که زنان نیمی از انسانهای روی کره زمین را شامل می‌شدند، بنابراین ظلم متکی بر تبعیض جنسی و اعتقادات موروثی همراه با آن، مستقیماً بر نیمه دیگر بشر یعنی مردان نیز تاثیر داشته و پیشرفت آنان را نیز محدود کرده است. لذا آزادی حقیقی و کامل برای فرد و اجتماع بدون تحقق آزادی زن سرکوب شده ممکن نیست. و بعبارتی دیگر تبعیض علیه زنان برای تمامی وجود انسانی مانع ایجاد می‌کند و بر آن تاثیر منفی می‌گذارد.

چرا می‌گوییم زنان بزرگترین قربانی در ایران هستند؟
- گفتیم وقتی زنان فکر کنند اسارتشان به دست مردان یک امر ابدی است، فاجعه به اوج خود می‌رسد. درحالی‌که در ایران در زنجیر، زنان در مصیبت بسیار سخت‌تری تحت استبداد حاکمانی زندگی می‌کنند که از انسانیت چیزی نمی‌فهمند. یعنی این‌که آنها (ملایان) نه فقط به زنان به این‌گونه نگاه می‌کنند که تا ابد بنده خواهند ماند، بلکه به انسانیت آنها نیز شک می‌کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند از زنان و جنبش آزادیخواهانه آنان صحبتی بکند مگر این‌که خودش را در معرض دشمنی و بربریت حاکمان متعصب ایران قرار دهد.
انسان نمی‌داند از کدام بخش این فاجعه دردناک و طاقت‌فرسا صحبت کند. آیا برای شما از صدها زنی که هر روز در خیابانها مورد تعرض قرار می‌گیرند، سخن بگویم، یا آنهایی که زندانی می‌شوند و شلاق می‌خورند؟ یا از آن زنان شریفی که مجبورند فقط به‌خاطر پوشیدن لباسی که رنگ آن را دیکتاتورها نمی‌پسندند یا بیرون زدن تارمویی از زیر روسریشان، اعتراف کنند که فاسد هستند، یا از زنانی صحبت کنم که وحشیانه تا حد مرگ سنگسار می‌شوند؟
آیا برایتان داستان فاجعه‌بار دخترانی را بگویم که سن آنها از 9سال تجاوز نمی‌کرده است، و خودشان را از فرط فشارهای روحی و جسمی، (از بلندی) پرتاب کرده و جان باخته‌اند، این کودکان برای فرار از عذاب زندگی دست به خودکشی زده‌اند.
زنان ایران علیه این وحشیگری بپاخاسته‌اند، وحشیگری که از اعماق دوران جاهلیت سیاه آمده است و به دشمنی با زنان و تبعیض جنسی قیام کرده است. این وحشیگری مخوف فقط دشمن مردم ایران نیست، بلکه در جنگ علیه تمامیت انسانیت و بشریت نیز هست.

چگونه دشمنی با زنان از برجسته‌ترین ویژگیهای ولایت‌فقیه در ایران است؟
- در زمینه شغل و حرفه، فرصتهای شغلی برای زنان به نسبت مردان از 10 درصد تجاوز نمی‌کند و این نسبت در شغلهایی که سطحشان بالاتر است و بیشتر در امور سیاسی کمتر هم می‌شود، هیچ زنی نیست که در مناصب ریاست دوائر اجتماعی و به‌خصوص رهبری سیاسی قرار داشته باشد. در قانون اساسی رژیم زنان مطلقاً و صراحتاً از برعهده گرفتن مناصب قضایی و منصب ریاست جمهوری و رهبری محروم شده‌اند.
زنان در همه قوانین و اقدامات رژیم حاکم بر ایران و ارزش‌گذاریهای آن به‌عنوان ضعیف و مطیع بحساب می‌آیند، آنها کالایی بحساب می‌آیند که دیگران صاحبان آنها هستند، و برای آنها جایی در رهبری و اداره اجتماع نیست و آنها باید در خانه بنشینند و شغل اصلی خودشان را که سرپرستی و تربیت اطفال و آشپزی است را انجام دهند و اصلاً برای همین خلق شده‌اند.

دشمنی حاکمان ایران با زنان بجایی رسیده است که مرتکب جنایتهای وحشتناکی علیه زنان می‌شوند و قید و بندهای بی‌سابقه‌ای بر آنان اعمال می‌‌کنند. تیرباران کردن هزاران زن حتی آنهایی که باردار بوده‌اند، نقض حقوق استثنایی و خاص این رژیم ضدبشر در کشتار زنان است. کما این‌که شلاق زدن و شکنجه زنان در انظار عمومی و شلیک به رحم زنان برای اعدام آنها و تاسیس محلی به‌نام ”خانه‌های مسکونی ”در زندانها که برای درهم شکستن کامل زنان اسیر بی‌دفاع و درهم کوبیدن کامل آنان ایجاد شده است، علاوه بر شیوه‌های شکنجه و جنایتهایی که آخوندها ابداع کرده‌اند، همه اینها میزان وحشیگری بی‌نظیر رژیم آخوندها در دشمنی با زنان را نشان می‌دهد.

دیدگاه سازمان مجاهدین خلق در مورد زنان و نقش اجتماعی آنان چیست؟
- از بیست سال پیش، جنبش مقاومت در نبردی برای حیات و زندگی علیه حکومت آخوندها، به ضرورت به‌عهده گرفتن مسئولیتهای بزرگتر و مهمتری توسط زنان در این نقطه عطف تاریخی دست یافت. و به‌رغم تردیدها و نگرانیها در مورد توانمندی آنها در کنار زدن موانع در مسیر تغییر، زنان نقش بزرگی در مبارزه علیه رژیم حاکم بر ایران ایفا کردند.
تجربیات در مبارزه زنان همیشه ما را وادار می‌کند داستهای این مبارزه را نشان دهیم که در آنها معمولاً قهرمانی با فجایع همراه است چیزی که باعث تمسخر می‌شود. و این نشان‌دهنده عمق تسلط کوته فکری مردانه بر زنان در فرهنگ جوامع است.

- تجربه سازمان مجاهدین خلق که با آخوندهای مستبد مبارزه می‌کند، قهرمانی زنان و فدا شدن ده‌ها هزار نفر از آنان، دیگر جایی برای شک در شایستگی آنان برای مساوات، و حتمیت سرنگونی ظلم متکی بر تبعیض جنسی باقی نمی‌گذارد. چنان‌چه باید گفت: دیگر زنان چه باید بکنند که خودشان را برای دیگران به اثبات برسانند، چگونه می‌توان به قدرت زنانی که با دستهای خالی قاتلان در زندانها را شکست دادند برای برخورد با موضوعات سیاسی یا کنترل لازم برای اداره امور کار و زندگی شک کرد؟ آیا معقول است که تمامی این مدیریت و احساسات شعله‌ور فقط در سایه شوهران در منازلشان خلق شده باشد؟ می‌بینیم که نمی‌توان چنین چیزی را باور کرد!

زن ایرانی چگونه با چالشها و قید و بندهای رژیم ایران برخورد خواهد کرد؟
- دموکراسی و آزادی برای جنبش ما ایمان است و نه فقط یک التزام، زیرا ما می‌دانیم و تجربه کردیم که ما نمی‌توانیم به آرزوها و آمالمان برسیم مگر این‌که راه آزادی را هموار کنیم، سپس آن را حفاظت کرده و آن را حفظ کنیم، بعد از آن است که آمال و آرزوهای ما خودش مسیر تحقق را خواهد یافت.
با بررسی موقعیتی که زنان در هر جامعه‌ای به آن دست یافته‌اند، می‌توان موقعیت آن جامعه و حکومت و جنبش و مرحله و مسیر آن برای رسیدن به دموکراسی واقعی را روشن نمود. این بهترین معیار برای میزان عمق ایمان ما به‌عنوان یک جنبش دموکراسی است.

آن‌چه در درجه اول برای زنان ما مهم است این است که ماندن در اسارت و بندگی ابدی نیست. و اگر‌چه این آغاز راه است ولی همه آرمان همین است، زیرا در این صورت به سرعت جرات انقلاب و برخاستن و خیزش بر علیه هر آن‌چه می‌خواهد آنان را به غل و زنجیر بکشد را به خود خواهند داد.

درحالی‌که ما با ارتجاع روبه‌رو هستیم باید از خودمان و آن‌چه از خرافات و سنتهای ذهنی آنان بر ما تحمیل شده است دست‌برداریم، و عقاید عقب‌مانده آنان که با دشمنی علیه زنان و تردید در موقعیت انسانی او و توانمندی رهبریش در جامعه متمایز می‌شود را در هم بشکنیم. این تنها راهی بود که زنان را از قید و بندهای حقارت آمیز تاریخی و ظلم و تبعیضی خلاص می‌کرد که حتی خود زنان هم در آن نقش داشتند. تا این‌که اعتماد در روح و ضمیرشان بنا گذاشته شود.

نمی‌توان استفاده از روسری یا عدم استفاده از آن را تضمینی برای آزادی دانست، این حقیقت در زمان شاه تجربه شده است به‌طوری‌که این حقیقت ذکر شده تضمینی و معیاری برای دموکراسی نیست… معیار دموکراسی در جامعه تحمل عقاید مختلف است.