ز رود و چشمه گذر کن،مگو سخن از ابر
که رو به روی تو پهنای بی کران دریاست
شراری از دل پروانه ی دو دل نمی روید
«همیشه سوختن» آیین شمع بی پرواست
فروغ چهره ی خورشید با تو بیگانه ست
تـهی اگر دل تو از طلیعه ی فرداست
در آرزوی حقیقت چرا شوی حیران؟
کنار تست ، رفیقم! نه زیر و نه بالاست
میان دیده و دست شماست این گوهر
به نزد غیر مجوییدش، او شکار شماست
مرا به ساحل امن از چه رو فرا خوانی؟
حذر ز پهنه ی توفان نه در طریقت ماست
فرو فتاده سری بینی ار در این میدان
به خاطر سر آزادی ، آن سر ماست
مجاهدیم، نه ققنوس خوانمان و نی سیمرغ
وَ مرگ و زندگی ما برای خلق خداست
مجاهدیم و بـهـای وفــا بـپـردازیم
زعهد خویش بگردیم؟ این نه شرط وفاست
مجاهدیم و نخواهیم غیر آزادی
پیام روشن ما در خروش خون «صبا»ست *
مپرس پرچم ما از چه رو چنین سرخ است
که غیر«سرخ» گُزیدن ، در این میانه خطاست
مپرس از چه قدم پس نمی نهیم اینجا
که آزمون ماندن و رفتن مگر نه در اینجاست؟
زچشم خرده شمارت نظر مکن در ما
که درک شورش ما کار عاشق شیداست .
*در پگاه نوزدهم فروردین هزار و سیصد و نود، خون پاک رزمنده ی ارتش آزادی، صبا هفت برادارن وسی و چهار مجاهد دیگر به دست جلادان خامنه ای و مالکی بر زمین اشرف جاری شد.
صبا هفت برادران در لحظه ی شهادت با آخرین سخنش پیام ایستادگی برای تحقق ازادی را به همه، و به ویژه مردم ایران داد. پیامی جاودانه و انگیزاننده:
" تا آخرش ایستاده ایم ، تا آخرش می ایستیم" .