اگر شما آینهئی را از بالا بر روی کنفرانس گسترده ”ضد تروریستی ”- البته نسخه ایرانی از ضدتروریسم - در تهران در آخر این هفته قرار دهید، خواهید دید که سه نفر بهطور خصوصی، نشسته و مذاکره میکنند که وقتی آمریکا و شرکای ناتو، آخرین مرحله عقبنشینی از افغانستان را انجام دادند، چه اتفاقی خواهد افتاد...
زرداری رئیسجمهور پاکستان کسی که همسرش در یک حمله تروریستی کشته شد نیز آنجا بود ـ ـ که البته هیچکس در تهران نگفت که چه کسی را باید بهخاطر آن سرزنش کرد ـ وی بسیار دل نگران بود که با ایرانیان و افغانی ها، در مورد نقش آینده پاکستان، با وجود حمایتی که وی برای دههها از ”طالبان سیاه ”کرده، که همواره در لیست ضربت ایران، نقش عمده ای داشته، گفتگو کند.
این دود ودم نبود، این مقادیر زیادی دود بودکه شما را مجبور میکرد که عینک دودی بزنید.
وقتی من به میان انبوه روزنامهنگاران ایرانی که وزیر امورخارجه ایرن را احاطه کرده بودند خزیدم، علی اکبر صالحی را فردی بسیار محتاط دیدم که به ظاهر، بیشتر نگران آن بود که چگونه انگلیسی وی به فارسی ترجمه خواهد شد تا که چگونه اینتدیپندنت در مورد او گزارش خواهد داد… .
طالبانی رئیسجمهورعراق بدون شک یکی از بزرگترین نمایندگان به صرف ابعاد فیزیکی بود، که انتخاب کرده بود، زیاد وقت صرف نکرده و سر موضوعی که بسیارهم علاقمندتر از بقیه بود که، منفورترین دشمن ایران ـ فرقه مجاهدین خلق که هنوز در کمپ اشرف پناه داده شدهاند، کسانی که به صدام وفادار بوده و با بمب حملاتی علیه ایران میکردندرا، از کشور خود اخراج خواهد کرد .
ایران تا همین جا 250تن از این یاغیان را بعد از اینکه به آنها تضمین رفتار مناسب با آنها داده بود را پذیرفت که باز گردند.
بسیاری از آنان ممکن است انتخاب کنند که به کشور ثالث فرار کنند. حیدر مصلحی وزیر اطلاعات ایران قول داده است که ”سرنوشت کمپ اشرف را بهزودی تعیینتکلیف میکند ”. این کل کنفرانس پرمدعای ”ضد تروریستی ”بود که، قرار بود باشد…
حدث من این است که یک کشور حیلهگر مانند ایران ـ اگر برای یک زندگی بدون آمریکاییان در افغانستان آماده میشود ـ باید برای زندگی بدون اسد در دمشق نیز خود را آماده کند.