در ماه مارس و فوریه سال جاری، دهها هزار تظاهرکننده دوباره به خیابانهای ایران ریختند و خواستار دمکراسی و سرنگونی رژیم شدند.
جهان نمیتواند بدون حمایت از مردم ایران و اپوزیسیون اصلی آن علیه رژیم، با تهدیدهای چند جانبه تهران، شامل سرعت دیوانه وار به سوی تسلیحات هستهیی، پاسخ بگوید.
برای غرب، بیان تقاضاهای مشروع سراسر خاورمیانه برای آزادی و حقوقبشر معنایش این بوده که دوران انتخاب ثبات از طریق مستبدین در مقایسه با دمکراسی، بهعنوان یک موضوع سیاست خارجی، عمرش به پایان رسیده است.
واشنگتن برای کاهش نگرانیها درباره نقش بنیادگرایانه مذهب در آینده منطقه، بایستی به دیالوگ با ملاهای ایران توقف بزند و گوش دادن به مردم ایران را شروع کند.
پرزیدنت اوباما و هیلاری کلینتون جنبش اعتراضی مردم ایران را ستودند و اگر آن را به اقدام مادی تبدیل نکنند، کلمات و نگرانی های مربوط به نقض حقوقبشر صرفاً خطری برای طرف مقابل ایجاد نخواهد کرد.
همین اخیراً در سر پیچی از جامعه بینالمللی و علائم روشن که جهان نیاز به اعمال تحریم های بیشتر علیه رژیم دارد، تهران اعلام کرد تولیدات غنیسازی خود را 3 برابر کرده است.
این نشان میدهد که سرپیچی هستهیی رژیم ایران، سرکوب در داخل کشور و صدور تروریسم، از سیاست خارجی آمریکا پیشی گرفتهاند. آمریکا در یک روال واکنشی گیر کرده است زیرا اساساً از ظرفیت عظیم مردم ایران شانه خالی میکند.
حمایت عامدانه و فعال از تغییر دموکراتیک از مردم ایران و جنبش مقاومت آنها، گزینهای است که بهلحاظ استراتژیک هم برای ایران و هم منطقه سودمندتر از استمالت یا تهدید جنگ میباشد.
عمق و ابعاد اپوزیسیون در داخل ایران در 2سال گذشته، بهخاطر شکاف هایی که در نوک قدرت در درون رژیم پدید آمد تقویت شده است. دینامیزم جدید سیاسی درون ایران به سرعت شکل گرفته است و رژیم در وضعیت خطیر ضعیفی قرار گرفته است، ولی سیاست واشنگتن بهغایت هم چنان راکد مانده است.
لفاظی های غلیظ آمریکا علیه ایران اگر پاشنه آشیل تهران را نادیده بگیرد، هیچ وزنی در نظر رژیم ایران نخواهد داشت.
اما به غیر از ایران، خطرهای بیشتری وجود دارند. برای غرب وقتی که همزمان در تعامل با رژیم حاکم بنیادگرای ایران میباشد، مطلقاً هیچ معنایی ندارد در انتظار یک نتیجه دموکراتیک از قیام های تودهیی در خاورمیانه باشد.
گزینه سوم، تغییر دموکراتیک دیگر نبایستی بهعنوان توبیخ سوم در سیاست آمریکا در قبال ایران، بلکه بایستی گزینه اول باشد.
گامهای عملی متعددی وجود دارد که بایستی در این راستا اتخاذ شوند.
اول، اعمال تحریمهای جامع، بهویژه تحریم سوخت، بایستی علیه رژیم تحمیل شود و جلوی تهران گرفته شود تا نتواند تروریسم و بنیادگرایی در خارج را تأمین مالی کند.
دوم، در خلاف واکنش سرد نسبت به سرکوبیهای رژیم در 2009، آمریکا بایستی در مقابل نقضهای حقوقبشر قوی بایستد. تصمیمهای دولت در 9ژوئن برای اعمال تحریمها علیه نیروهای سرکوبگر رژیم ایران شروع خوبی بوده است. لیکن در راستای حمایت از آرزوهای مردم برای رسیدن به دمکراسی بایستی کارهای بیشتری صورت گیرد.
متأسفانه، حتی در شرایط کنونی، آمریکا با نگهداشتن سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست سیاه به درخواست رژیم تهران، از فعالیتهای اپوزیسیون اصلی ایران ممانعت بهعمل میآورد…
این طنز تأسفانگیزی است که آمریکا با اعمال محدودیتها روی سازمانی که ضدبنیادگرایی است، به خواستههای حاکمان بنیادگرای تهران انعطاف نشان میدهد. حذف مجاهدین از لیست تروریستی امری است که موجب تقویت تمامی اپوزیسیون در ایران و خفه نمودن انگیزههای هستهیی و اولویتهای توسعه طلبانه رژیم تهران میشود.