عزیز پاک نژاد ـ «اسب تروا» در خدمت «تغییرات تدریجی» نظام ولایت فقیه

«اسب تروا» در خدمت «تغییرات تدریجی» نظام ولایت فقیه
  
عزیز پاک نژاد 

 12 فوریه 2010   23 بهمن 1388
خامنه ای سرکرده نظام ولایت مطلقه فقیه، در پایان روز 22 بهمن امسال با کمی تردید و ناباوری، در پیامی به طرفدارانش با تکرار «حضور دهها میلیون انسان بصیر و پرانگیزه» در راهپیمایی امسال، آنها را «ملت عظیم الشان و شگفتی آفرین ایران» نام داد. او توانسته بود نظام پوسیده اش را با تنی مجروح و بی رمق موقتا از گرداب بهمن برهاند. او با تشکر از «آفریننده هستی» خود، که «دست قدرت خود را در عزم و ایمان و بصیرت» طرفدارانش نمایان کرده است، برای «چند دولت متکبّر و زورگو» خط و نشان کشید. او از « معاندان و فریب‌خوردگان داخلی» خواست به خود آیند و «صراط مستقیم» او و امامش را پیشه کنند.

 


 این پیام سراپا عجز و ضعف و سردرگمی را اگر حاصل جمع تمامی ترفندهای او و باند حاکم برای مهار قیام مردم تا مقطع 22 بهمن امسال به بررسی بکشیم، در آن نشانی از احساس امنیت برای «نظام الهی» سی ساله اش در آینده نزدیک و پیش رو دیده نمی شود. ولی فقیه رو به دولتهای خارجی و بخصوص آمریکا و اتحادیه اروپا، بدروغ مدعی شد که «دهها میلیون» مردمی که در این روز به میدان آمدند از طرفداران او و نظامش هستند و آنها باید از خواب غفلت بیدار شوند و به فکر فشار به او و رژیمش نیافتند. آمریکا و اتحادیه اروپا در یک اقدام هماهنگ و بی سابقه والبته دیرهنگام، به او و نیروهای سرکوبگرش در مقابله با اعتراضات مردم اخطار داده بودند و در اینجا جواب خود را از ولی فقیه ارتجاع دریافت کردند. امید که این جواب برای آنها قانع کننده و واقعبینانه نباشد.
همین ضعف و سستی و فتور ولی فقیه، در خطابش به رقبای جناحی  و کسانی که « گاه ریاکارانه دم از "مردم" میز‌نند» بخوبی دیده می شود. ولی فقیه آنها را در یک مجموعه قرار داده و می گوید به خود بیایند و دست از مخالفت با اراده او بردارند. یعنی بصورت تلویحی اذعان می کند که این مخالفتها و حتی دشمنی ها وجود دارد و او سعی دارد جلوی رشد این تعارضات که سرایت آن به بیرون از نظام خردکننده و نابودکننده است را بگیرد.
خامنه ای و دستگاه منفور او بخوبی میدانند که این مرزها مدتهاست شکسته و کار از نصیحت و خواهش و تمنا گذشته است. او زمانی که از سر نخوت با دستپاچگی فرمان حمله به مردم را در روز بعد از نمایش انتخابات ریاست جمهوری داد، بدست خود این گونه راه حلها را بخصوص در بالای نظام به گور سپرد. رشد قیام مردم در بزنگاه های مختلف، و ایجاد چند دستگی و فرسایش و ریزش در دستگاه سرکوبگر انتظامی و سپاه پاسداران، و همچنین رشد تضادهای داخلی در میان جناح حاکم و تعمیق شکاف در راس حاکمیت، حکایت از این امر دارد.
دست به دعا و نیایش برداشتن ولی فقیه ارتجاع در برابر خدای خود که به او مجددا اندک فرصتی برای ماندن در راس قدرت داده است، البته بهیچ دلیلی «آسمانی» نیست. کاملا زمینی است و بر اساس یک محاسبه ساده و با دیدن ضعف و تشتت در صفوف طرف مقابل است.
برای روشن شدن مطلب نگاهی به یکی از مقالاتی که در سایت (جرس) به چاپ رسیده و به این امر پرداخته است، مفید می نماید. نویسنده، مجموعه ای از آرا و افکار و پیشنهادات و انتقاداتی که در مورد سازماندهی اعتراضات برعلیه باند غالب را دیده یا به نظرش رسیده جمع آوری کرده و به منظور اطلاع رسانی پخش کرده است. در این مطلب که با نام «آسیب شناسی حضور سبزها در ۲۲ بهمن؛ پیش به سوی تاکتیک های تازه» درج شده، به کمبودها و ضعفهای موجود در این مورد پرداخته شده و ضمن اظهار ناامیدی از شکل کار در 22 بهمن در شهر تهران، اتخاذ تاکتیکهای جدیدی که در این مطلب به شکل و محتوای آن اشاره ای نشده، خواسته شده است. نویسنده با تاکید بر نظرات مختلفی که در میان دوستان و هواداران «جنبش سبز» بیان شده، می نویسد:
«بخش قابل توجهی از هواداران این جنبش نسبت به نحوه حضور در راهپیمایی سالگرد انقلاب اسلامی ایرادهای اساسی دارند. گروهی در آسیب شناسی اتفاق های این روز رای به شکست جنبش سبز در مواجهه با هواداران حکومت داده اند، گروهی ریشه عدم انسجام سبزها را در سرکوبهای شدید امنیتی و حکومت نظامی غیررسمی دیده اند و گروهی هم گفته اند که برنامه ریزی ناقص و پرداختن به ایده های غیرعملی سبب ساز ناهماهنگی بوده است. هم زمان تحلیل گرانی نیز به ابراز رضایت کامل از حرکت سبزها در بیست و دوم بهمن پرداخته و حضور بی سابقه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی را نشانه نهایت ترس و واهمه آنان از مخالفان ارزیابی کرده اند.» 
در لابلای این خطوط به عبارات و کلماتی مثل «شکست جنبش سبز»، «عدم انسجام سبزها»، «برنامه ریزی ناقص» و همچنین «پرداختن به ایده های غیر عملی» برمیخوریم که هرکدام به تنهایی در شرایط حاضر و موقعیت خاصی که در صحنه رودررویی مردم با این رژیم سرتاپا مسلح، وجود دارد، امیدی برای موفقیت های مقطعی این جمع هم باقی نمی گذارد.
خلاصه کردن اینکه، «بیان این ضعفها» و بلاتکلیفی لاعلاجی که در پی میاورد، از «تنوع دیدگاه و محصول بینش انتقادی طرفهای مربوطه ناشی می شود»، بعید نیست باعث خرسندی کسانی شود که وقت را تنگ نمی بینند و کماکان بر «تغییرات تدریجی» در این نظام چشم و امید دوخته اند. یقینا مردم ایران که در هشت ماه گذشته به قیمت گزاف خواسته اصلی خود یعنی نفی اصل ولایت فقیه را فریاد کرده اند، چنین نظری ندارند و شور و هیجان و از خودگذشتگی آنها در اجتماعات اعتراضی بخصوص در و بعد از قیام روز عاشورا، نشاندهنده عکس آن تمایلی است که در این مطلب به نوعی  برجسته شده است.
 در این مطلب به مقاله ای تحت عنوان «اسب تروا» که با غلو و سهل انگاری به آن نام «تئوری» هم داده اند پرداخته شده که کسی آنرا در جایی نوشته و در آنجا پیشنهادی را مطرح کرده مبنی بر این که هزاران نفر در روز راهپیمایی بدون حمل نشانه های مورد قبول خود به محل سخنرانی احمدی نژاد بروند و خواسته های خود را در آنجا اعلام کنند. براساس اظهار نظری که در این نوشته به چشم میخورد، چنین حرکتی بدلیل کنترل شدید ماموران رژیم، غیرعملی بوده است. اما از قرار معلوم بنا به نقل قول زیر علیرغم غیرعملی بودن به مرحله اجرا در آمده است.
یکی از شرکت کنندگان در مراسم راهپیمایی 22 بهمن که نامه وی در سایت روشنگری درج شده، بشکل بسیار گویا و روشنی از دید خود شکست این تاکتیک انحرافی را به تصویر کشیده است:
 « آنچه تاسف انگیز بود بی‌برنامگی جمعی سبزها بود. بامزه اینجاست که چون گفته بودند از مردم فاصله نگیرید و شبیه مردم باشید یک عده از حول حلیم تو دیگ افتادند و چفیه به گردن با ریش به تظاهرات آمدند! به این ترتیب بسیار ساده‌تر از آنکه امکان داشت صف آقایان را پر کردند. و بدتر از همه وقتی کروبی در آریاشهر اعلام ورود کرد همان تعداد از سبزهایی که دست کم می‌توانستند با نماد سبز در آزادی حضور یابند به یک درگیری در آریاشهر مشغول شدند و نقشه اصلی که حضور در آزادی بود فراموش گردید.»
ظاهرا کسی که چنین «تئوری» های ناپخته ای را در این ابعاد منتشر یا بیان می کند، ولایت فقیه سی ساله حاکم بر کشورمان را نشناخته و یا وانمود میکند که نمیشناسد. رژیم البته به نفع خود از این امر سوء استفاده و جمعیت بی نام و نشان را طرفدار خود اعلام کرد. این برای هر کسی روشن است. چیزی که در این وسط باقی میماند صدمه و زیانی است که مردم بجان آمده ایران از این بازیهای سخیف و انحرافی متحمل می شوند. اگر کسی فکر میکند که دستگاه ولایت مطلقه فقیه با آنها یا با مردم ایران و مردم جهان شوخی دارد، حتما این رژیم را با آنهمه جنایت و دنائت نشناخته و نمی شناسد.
 اصل موضوع برای کسانی که همچنان بر طبل «تغییرات تدریجی» در این رژیم پوسیده می کوبند، اینستکه نمی خواهند درک کنند، «اسب تروا» یک ایده نظامی برای تسخیر و نابودی «شهر تروا» و تمام کردن جنگی طولانی مدت که هزینه های گزافی در برداشت بکار گرفته و ساخته شده بود و نه برای رفتن و پر کردن صحنه بصورت رایگان، تا ولایت فقیه حضور بی رنگ آنها را برای بقای «بیت خود» هزینه کند.
یکی دیگر از مواردی که در مطلب فوق با یک چرخش قلم سهل و آسان به رخ خواننده کشیده شده، قسمتی است که از «ایده های خلاقانه» ای یاد می کند که محور آن بر «نافرمانی مدنی» برای پیشرد و ادامه یابی«اعتراض به وضع موجود» استوار است.
 نافرمانی مدنی یکی از اشکال موثر در به تنگنا کشاندن هرچه بیشتر ولایت مطلقه فقیه است. بشرطی که در غلاف «تحلیل های احساسی و گزاره های توهین آمیز» که در این مطلب بعنوان «بخشی از فرایند طبیعی آسیب شناسی در شرایط کنونی» دانسته شده و اظهار امیدواری شده که با گذر زمان «جای خود را به نقدهای واقع گرایانه تر بدهد»، فرو نرود و به فراموشی و مرور زمان سپرده نگردد. صاحبان چنین ادعاهایی که قصد خود برای حصول به «تغییرات تدریجی» در این رژیم را با صراحت، به بانگ بلند اعلام می کنند و آنرا در قالب دمکراسی و حقوق بشر میپیچند، مجبورند هر روز با قسم و آیه و عجز و لابه، با نشان دادن جمعیت بی نام و نشان ادعا کنند برخلاف گفته های رژیم و عواملش، بسیاری از کسانی که در اینجا می بینید «سبزند» فقط علامت ندارند و در دلشان با این وضعیت مخالفند.
تمایل سیاسی به «تغییرات تدریجی» در نظام ولایت مطلقه فقیه سرچشمه گرفته از تفکری انحرافی و مخرب است که در سی سال گذشته به اشکال دردناکی آزمایش خود را پس داده و  قیمت گزافی از ایران و ایرانی گرفته است.
ولی فقیه ارتجاع و مزدورانش با تمام توان نظامی و مالی و با استفاده از اعتقادات فوق ارتجاعی طرفدارانشان تمامی سعی خود را می کنند تا در میان جبهه مردم شکاف و انشقاق بیفکنند. آنها از هر قدمی که به اشتباه توسط مخالفین برداشته شود حداکثر استفاده را می کند. امروزه بعد از هشت ماه رودر رویی مستقیم مردم با نیروهای سرکوبگر نظام ولایت فقیه همه چیز روشن است. در دستگاه فاشیسم مذهبی هیچ روزنه ای برای آزادی و دمکراسی و حق حاکمیت مردم وجود ندارد. همه چیز بستگی به درک این موضوع دارد. سهم کسانی که در این قیام شرکت دارند و به سرنگونی تام و تمام این رژیم فکر نمی کنند و شاید براثر مرور زمان از آن ناامید شده اند، در یک کلام، حرکت و زندگی در چارچوب قوانین نظام حاکم بر ایران است. این سرنوشت آخوند ساخته، شایسته مردم ایران با آن تاریخ پرافتخار نیست و مباد. امید بستن به ایجاد «تغییرات تدریجی» در این نظام، اجبار به پذیرش ولایت فقیه و «قانون اساسی دست پخت خبرگان» این رژیم را به کسانی که چنین تفکری دارند، تحمیل می کند. این وضعیت برای کسانی که چشم به آینده ای روشن دارند ولی به «تغییر این نظام از درون» دل بسته اند آب در هاون کوبیدن است. 

پایان