رفیق شامی: دردها و امیدهای سوریه

رفیق شامی امسال ”جایزه ادبی گئورگ گلاسر“ را برنده شد. نویسنده سوری این جایزه را برای داستان خود به‌عنوان ”زخم گوسفند“ دریافت می‌کند که مانند سایر نوشته‌های او با اقبال فراوان روبه‌رو شده است.

شامی در سال ۱۹۴۶ در دمشق به دنیا آمد. در جوانی به روزنامه‌نگاری روی آورد. در سال ۱۹۷۰ برای فرار از ”خدمت نظام“ و هم‌چنین به‌خاطر شرایط اختناق‌آمیز در کشور، سوریه را ترک گفت و پس از اقامتی کوتاه در لبنان به آلمان مهاجرت کرد.
رفیق شامی در کنار تحصیل در دانشگاههایدلبرگ در رشته شیمی، به نویسندگی پرداخت و داستانهای بیشماری منتشر کرد. داستانهای او با بافت و زبانی ساده، با تمثیل‌ها و استعاره‌های مردمی، آن سان که در قصه‌های ”هزارو یک شب“ دیده می‌شود، همراه هستند.
کتاب‌های شامی با استقبال زیادی روبه‌رو شد و او را بر آن داشت که زندگی خود را وقف ادبیات کند. او به ویژه با داستانهایی مانند ”قصه گوی شب“، ”راز خطاط“ و ”رویه تاریک عشق“ به شهرت رسید. کتاب‌های شامی به بیش از ۲۵ زبان ترجمه شده و جوایز بسیاری نصیب او کرده‌اند.

رصد کردن یک نظام دیکتاتوری
اختناق و دیکتاتوری رفیق شامی را از رفتن به میهن خود باز می‌دارد، اما او رویدادهای میهن خود را به‌دقت دنبال می‌کند و با علاقه درباره آن با رسانه‌های جمعی سخن می‌گوید.
روی جلد کتاب ”رویه تاریک عشق“ نوشته رفیق شامی رفیق شامی در مقالات و مصاحبه‌های خود از سیمای واقعی رژیم بشار اسد پرده بر می‌دارد. به عقیده او: «رژیم بشار اسد بیست میلیون شهروند سوری را گروگان گرفته است. مردم از تمام حقوق انسانی محروم هستند. اسد یگانه رهبر کشور است و تمام دستگاههای انتظامی و امنیتی زیر فرمان او هستند؛ اما در واقع او تنها به سیاست خارجی می‌پردازد و امور داخلی کشور را یکسره به دست ۱۵ دستگاه امنیتی سپرده است تا هم تسمه از گرده مردم بکشند و هم هست و نیست آنها را چپاول کنند. تمام امور اقتصادی به دست گروه کوچکی از بستگان اسد افتاده است که مثل مافیایی مرموز بر تمام ارکان کشور حکومت دارند».
« برای مثال ریاست شرکت تلفن در دست یکی از عموزادههای بشار اسد است که تمام درآمد آن را به جیب می‌زند. مردم درعا در جریان خیزش خود سه ساختمان را در شهر به آتش کشیدند که برای جنبش اهمیتی نمادین دارند: عمارت دادگستری، زیرا این دستگاه از عدالت تهی است؛ دفتر حزب بعث، که برای ملت جز نکبت و بدبختی چیزی نداشته است؛ و مرکز شرکت تلفن که ریاست آن را رامی مخلوف، پسرعموی فاسد بشار اسد، به عهده داشت و امروزه یکی از منفورترین چهره‌ها در سوریه است».
خلال ۴۰ سال زمامداری حافظ اسد و سپس پسر او بشار اسد، مردم سوریه از تمام حقوق اولیه محروم بودند. رژیم همیشه با ددمنشی و خشونتی باورنکردنی کوچکترین اعتراض را در نطفه خفه کرده است.

یک ” انقلاب مدرن“
رواج رسانه‌های مدرن و باز شدن دنیای مجازی به روی انبوه مردم، رژیمهای دیکتاتوری را زیر فشار قرار داده است. آنها دیگر نمی‌توانند مردم را بی‌سروصدا کشتار کنند و خیالشان راحت باشد که کسی از جنایت‌های آنها باخبر نمی‌شود.
رفیق شامی در سال ۲۰۰۷ جایزه ادبی نلی زاکس را دریافت کرد رفیق شامی معتقد است آن‌چه در جهان عرب می‌گذرد، شورش و طغیان زودگذر جوانان یا اعتراض مشتی روشنفکر ناراضی نیست، بلکه قیام و انقلاب واقعی توده‌های وسیع مردم است. «این انقلاب‌ها از ترازی دیگر است و به انقلابهای خشونت‌باری که در تاریخ می‌شناسیم شباهت ندارند و برای همین در نگاه اول گیج‌کننده هستند. همه می‌پرسند: چه کسی یا سازمانی پشت این انقلاب‌ها قرار دارد؟ جواب ساده است: مردم! نه گروهی هست و نه سازمان و حزبی. واقعیت این است که همه ناظران سیاسی در تحلیل و ارزیابی این جنبشها درمانده‌اند، زیرا با پدیده‌ای تازه و زیبا روبه‌رو هستیم: مردم ساده از تمام سازمانها و احزاب سیاسی جلو زده‌اند».
« انقلاب سوریه در واقع نیمه ماه مارس، با شورش مشتی پسربچه در درعا شروع شد. آنها روی دیوارها علیه رژیم شعار نوشتند. پلیس امنیتی شهر که زیر ریاست یک پسرعموی بشار اسد است، به روی آنها آتش گشود. مأموران رژیم پسری ۱۳ ساله به نام حمزه الخطیب را کشت و جسد او را مثله کردند. رژیم قصد داشت به مردم درسی بدهد تا از میزان خشونت وحشت کنند. اما این ترفند علیه خودش به کار رفت. با کشته شدن حمزه و چند پسربچه دیگر، خون مردم در سراسر سوریه به جوش آمد. آنها دیدند رژیمی که به نام آنها حکومت می‌کند، از کشتن پسربچه‌ها باکی ندارد. پس به خیابان آمدند و فریاد زدند: ”الیوم مافی خوف“ یعنی: امروز دیگر ترسی نداریم!»

سرشت صلح‌آمیز اعتراضات
«رژیمهای عرب به مخوف‌ترین سلاحهای مرگبار مجهز هستند و ابایی ندارند که مردم را به توپ ببندند و با تانک از روی اجساد آنها عبور کنند. مردم اما مصمم هستند که با سلاح انسانی، یعنی با فداکاری و پایداری مسالمت‌آمیز رژیم را به عقب‌نشینی وادار کنند. مردم سوریه از چند ماه پیش سطح بالایی از شعور سیاسی و فرهنگ مدنی را به نمایش گذاشته‌اند».
مردم به خوبی از سرشت خشن و بیرحمانه‌ی رژیم اسد آگاه هستند. در زمان حافظ اسد، پدر بشار، که از ۱۹۶۶ تا سال ۲۰۰۰ زمام سوریه را به دست داشت، رژیم چندین بار به سرکوب خونین اعتراضات مردمی دست زد و هزاران نفر را به خاک و خون کشید. در سال ۱۹۸۲ در سرکوب قیام مردم حماه بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر کشته شدند.
امروز مردم می‌دانند که برای سرنگون کردن دیکتاتورها و جلادان نیازی ندارند که به کشتار و خشونت متوسل شوند. با اتحاد و آگاهی و همدلی هم می‌توان آنها را به زیر کشید. مردم سوریه با دیدن آزمون‌‌های تونس و مصر دریافتند که حتی در برابر وحشیانه‌ترین حملات نیز کاملاً بی‌دفاع نیستند.

خطر بنیادگرایان
رفیق شامی از جنگ داخلی یا رشد نیروهای بنیادگرا در سوریه نگرانی ندارد. او می‌گوید: «بشار اسد، رهبر سوریه، به فرقه علوی تعلق دارد و مدام وانمود می‌کند که نماینده این اقلیت مذهبی در سوریه است، اما واقعیت این است که علویان سوریه نیز قربانی ظلم و ستم و جاه‌طلبیهای او بوده‌اند. علویان در جنبش مردم علیه حاکمیت خانواده‌ی اسد حضور فعال دارند و حتی به شکل بیرحمانه‌تری سرکوب می‌شوند، زیرا حاضر نبوده‌اند از رژیمی که خود را از آنها می‌داند، حمایت کنند».
تظاهرات ضددولتی در سوریه «اسلام‌گرایان در جهان عرب شکست خورده‌اند و این را خودشان بهتر می‌دانند. هدف انقلاب‌ها در مصر و تونس، سوریه و لیبی و یمن چیزی نیست مگر آزادی و دموکراسی و عدالت، یعنی اهداف اصلی جنبشهای مترقی در جهان غرب. هیچ حرفی از احیای خلافت و شریعت شنیده نمی‌شود. بن لادن حتی پیش از آن که آمریکایی‌ها او را به قتل برسانند، مرده بود. مرام او در کشورهای عربی دیگر خریداری نداشت. شکی نیست که القاعده باز هم احتمالاً این‌جا و آن‌جا آدم‌کشی خواهد کرد، اما توده مردم به آن پشت کرده‌اند. آنها مصمم هستند که حاکمان را نه با خشونت و خونریزی بلکه با مسالمت سرنگون کنند».
«در سوریه اسلام‌گرایان هیچ شانسی ندارند. در این کشور بیست میلیونی فرقه‌ها و گروههای گوناگون زندگی می‌کنند: مسیحی‌ها، علوی‌ها، دروزها، کردها، چرکسیها، یزیدیها، آشوریان و غیره. اکثریت سنی کشور با فرهنگ اروپایی در تماس هستند و از افکار افراطی دوری می‌کنند. اسلام‌گرایان که از جانب حکومت عربستان سعودی حمایت می‌شوند، یا گروههایی مثل ”اخوان المسلمین“ در سوریه هیچ پایگاهی ندارند و آرای آنها به ۵ درصد هم نمی‌رسد».

اهداف و خواسته‌های انقلاب
«مردم سوریه به سه دلیلبه‌پاخاستند: اول: ستم دیکتاتوری و فشار دستگاه شکنجه و اختناق غیرقابل تحمل شده بود. دوم: وضع اقتصادی با بیکاری بالای ۲۰ درصد در میان جوانان و تحصیلکردگان مردم را به ستوه آورده است. سوم: رسانه‌های مدرن مانند اینترنت و موبایل و شبکه‌های اجتماعی، به مردم امکان ارتباطی داد که دستگاه امنیت نمی‌توانست آن را کنترل و محدود کند»..
به نظر رفیق شامی عوامل خیزش مردم سوریه را می‌توان در پنج خواسته اصلی خلاصه کرد:
«یک - انحلال ۱۵ دستگاه امنیتی در کشور. این ادارات به نام مبارزه با اسراییل تأسیس شدند، اما همیشه برای سرکوب اعتراضات حق‌طلبانه مردم عمل کردند.
دوم - دستگیری کسانی که دستشان به خون مردم عادی آلوده است. مردم سوریه این افراد را به خوبی شناسایی و نام آنها را اعلام کرده‌اند.
سوم - بازگشت میلیاردها دلاری که خانواده‌ی اسد و متحدان آن از کشور بیرون برده‌اند. این پولها به مردم سوریه تعلق دارند.
چهارم - احیای آزادیهای مدنی و اعلام ترتیبات دموکراتیک.
پنجم - انحلال حزب حاکم بعث و انتخابات آزاد.
نقش روشنفکران
رفیق شامی با اشاره به حضور فعال نویسندگان و هنرمندان در خیزش مردم سوریه، توضیح می‌دهد: «هنر و ادبیات به ندرت نقشی مستقیم در قیام مردم ایفا می‌کند. وظیفه روشنفکران این است که در جریان انقلاب فضایگفتگو ایجاد کنند، مردم را تشویق کنند که راهی انسانی در پیش گیرند و آماده باشند که حتی با دشمنان خود آشتی کنند. البته جنایتکاران باید در برابر دادگاه قرار گیرند و مجازات شوند، اما نه برای انتقام‌جویی بلکه برای تقویت روند دموکراسی در کشور».
او درباره نیروهای مخالف رژیم اسد می‌گوید: «در سوریه به‌خاطر تسلط دیرپای دیکتاتوری هیچ اپوزیسیون سازمان‌یافته‌ای وجود ندارد. اما سوریه به‌اندازه کافی فرزندانی کاردان و دانشور دارد که می‌توانند کشور خود را به طرزی شایسته اداره کنند. بیش از نیم میلیون متخصص و کارشناس در تبعید زندگی می‌کنند. اگر بر میهن آنها شرایطی انسانی حاکم شود، آنها به کشور برمی‌گردند و به شکوفایی سوریه کمک می‌کنند».
او می‌افزاید: «ما روشنفکران تبعیدی باید صدای انقلابیون میهن خود باشیم و صدای آنها را به گوش جهانیان برسانیم. می‌توانیم کمک کنیم که جوانان انقلابی به دام نژادپرستی و بنیادگرایی نیفتند و متقاعد شوند که دموکراسی بهترین گزینه است».

نقش غرب در انقلابهای عرب
رژیم سوریه در تبلیغات خود وانمود می‌کند که در برابر امپریالیسم و اسراییل ایستاده است. واقعیت اما این است که اسراییل و قدرتهای غربی از رژیم اسد حداکثر استفاده را می‌برند. رژیمی که فاسد باشد نمی‌تواند از حقوق مردم خود در برابر قدرتهای خارجی دفاع کند، و قدرتهای بیگانه نیک می‌دانند که در همکاری با رژیمهای خودکامه بهتر می‌توانند ثروت کشورهای کوچک را تاراج کنند.
رفیق شامی به رابطه کشورهای غربی با سوریه انتقاد دارد: «غرب باید از گذشته درس بگیرد. سکوت یک ملت نشانه رضایت یا مرگ آن نیست. ملت صبور است اما سرانجامبه‌پامی‌خیزد و حق ستمگران را کف دستشان می‌گذارد. غرب سالهای سال با دیکتاتورها تعامل کرده و باعث تقویت آنها شده است. غربیان از سکوی منافع مادی خود حرکت می‌کنند. از کشورهای دیکتاتوری می‌توان به قیمت ارزان مواد خام خرید و به قیمت گران به آنها ”آهن‌پاره‌های مرگبار“ فروخت».
مردم سوریه خواهان بازگشت میلیاردها دلاری هستند که خانواده بشار اسد و بستگان او در بانکهای خارجی انبار کرده‌اند. این رژیم حدود ۱۰۰ میلیارد دلار به بانکهای خارجی سپرده است، به ویژه در بانکهای آمریکا، که مدعی است با آن مبارزه می‌کند. این پول مال مردم سوریه است و باید به مردم برگردد. با این سرمایه می‌توان برای سوریه اقتصادی شکوفا پی‌ریزی کرد.
به گفته رفیق شامی: «این یک واقعیت شرم‌آور است که دیکتاتورهای عرب اموالی که از ملت خود دزدیده‌اند را در بانکهای غربی انبار می‌کنند. گفته می‌شود که قذافی رهبر لیبی ۱۵۰ میلیارد دلار در غرب انبار کرده است. حسنی مبارک ۸۰ میلیارد و اسد ۷۰ میلیارد دلار. حتی صالح، یعنی رهبر کشور فقیری مانند یمن حدود ۱۰ میلیارد دلار در حسابهای بانکی خود دارد. گفته می‌شود که خانواده سعودی ۵۰۰ میلیارد دلار در بانکهای آمریکایی و ۳۰۰ میلیارد دلار در سویس انبار کرده است. اینها پولهای دزدی است، پولهایی است که به شیوه‌های جنایی و مافیایی جمع شده است».
یادآوری: این نوشته از چندین گفتگوی رسانه‌های آلمانی‌زبان با رفیق شامی فراهم آمده است: فرانکفورتر الگماینه، تاگزتسایتونگ، اوستسه تسایتونگ و نویه زو ریشه تسایتونگ.
سایت رادیو آلمان- دهم تیرماه