این جمله چندی پیش از طرف یکی از مقامات دستگاه دیپلماسی آمریکا در پشت یک دیوار صوتی و نه تصویری، به منظور «حل مساله اشرف» در مطبوعات جهان انعکاس یافت. کمی بعد معلوم شد «آمریکایی ها» برای این کار طرحی را در چنته دارند که آنرا تحت عنوان جابجایی ساکنان اشرف در خاک عراق و با استدلال «کمی دورتر، کمی امن تر» لای نان گرم رژیم خونخوار آخوندها و ایادی مزدور آن در حاکمیت عراق پیچانده اند.
موضوع این «طرح» زمانی به روز گردید، که دیپلماتهای آمریکایی حاضر در صحنه، لابی گری «طرح» بسیار مشکوک خود را در پارلمان اروپا و جاهای دیگر شروع کردند. این طرح که بنا به گفته بسیاری از آگاهان، چیزی بجز ایجاد وضعیتی مناسب برای وقوع جنایتی دیگر از نوع دو جنایت قبلی در اشرف نیست، توسط این لابیها به وسط میز پرتاب شده است. بعضی ها ارائه این طرح را مقابله دستگاه دیپلماسی آمریکا، با طرح آقای استیونسن که به طرح پارلمان اروپا برای انتقال ساکنان اشرف به کشورهای دمکراتیک معروف است، می دانند که چندان دور از واقعیت نیست.
این طرح ظاهرا میخواهد هرجور شده اشرف را به دولت عراق تحویل دهد و اشرفیان را در مکانی دیگر که تا کنون هیچ «گرای» مشخصی ندارد اسکان دهد. موضوع حفاظت از این مکان مجهول، به «امان خدا» واگذاشته شده است. یعنی به زبان ساده، ساکنان اشرف به تصمیم آمریکا به قربانگاه فرستاده می شوند. «گرای» این مکان احتمالا قبلا به لشگر قدس سپاه پاسداران ولایت و وحوش عراقی آن در این کشور داده شده است. یا خود آنرا محاسبه کرده اند.
در فرهنگ سیاسی دولتهایی که به نوبت در آمریکا زمام امور را به دست می گیرند، از قرار معلوم «فرار» از کانون خطر بمعنی «امنیت» بیشتر است. البته اشتباه نکنیم، این مقوله فقط زمانی از طرف آنها مطرح می شود که چاره ای بجز تسلیم در مقابل زور ندارند. بطور نمونه، خروج فرارگونه نیروهای آمریکایی از لبنان بعد از کشته شدن بیش از سیصد سرباز و تفنگدار آمریکایی در سالهای دور بوسیله بمبی که بقول «رفیق دوست» وزیر وقت سپاه پاسداران، هم مواد و هم ایدئولوژی آن از تهران آمده بود، ظاهرا از همین منطق پیروی می کرد.
وقتی زور طرف مقابل زیاد است و منفعت آنچنانی در کار نیست فرار را بر قرار ترجیح می دهند. این تغییرجهت صد و هشتاد درجه ای را هم با مفاهیمی از قبیل دعوت به آرامش، دوری از خشونت توجیه می کنند. بطور مثال استدلالی که جدیدا برای توجیه بی عملی و شانه خالی کردن از زیر تعهدات ادعایی خود می آورند، اینست که باید کار تغییر رژیم در کشورهای دیکتاتوری به عهده مردم آن کشورهایی که دچار دیکتاتوری هستند گذاشته شود. به این ترتیب خط بطلانی بر تمامی ادعاهای کرکننده خود مبنی بر دفاع از عدالت و آزادی و حاکمیت مردم می کشند و ککشان هم نمی گزد. چرا که آنها سیاست خود را دارند و هر وقت لازم بدانند با همین دیکتاتورها وارد معامله و زد و بند هم می شوند. نمونه این گونه سیاست را بخوبی در مواضع بسیار ترسان و لرزان و حرافی های گز شده توسط مقامات ارشد آمریکایی در برخورد با قیام مردم ایران از دوسال پیش تا کنون می شود دید.
معکوس این موضوع وقتی اتقاق می افتد که در مقابل خود تهدید آنچنانی احساس نمی کنند و دشمن، مثلا مردم کشوری هستند که بعد از سالهای متمادی تحریم و محاصره، نای نفس کشیدن ندارند. آن جاست که در حرکتی بسیار «آزادیخواهانه» با استفاده از پیشرفته ترین تکنولوژی و بکار گیری علمی مرگبارترین تسلیحات نظامی، بی توجه به موازین حقوق بین الملل و کنوانسیونهای بین المللی، یورش می آورند و همه چیز را نابود می کنند. نمونه عراق در این مورد در دسترس و گویاست. بعد از آنهمه فجایع بی سابقه، این کشور را دودستی به قول خودشان به بدترین دیکتاتوری جهان تحویل دادند.
«حل مساله اشرف» از دید دولتهای آمریکایی
در سال 2003 در هنگامه یورش به کشور عراق و درهم شکستن تام و تمام ماشین دولتی و دستگاه بوروکراسی این کشور، آمریکا با هواپیماهای غول پیکر و بمب افکنهای ب 52 با «احساس مسئولیتی» مثال زدنی در قبال رژیم آخوندهای حاکم بر ایران به تخریب تمامی پایگاههای مقاومت ایران در این کشور دست یازید. بیش از 50 نفر از دلاوران مجاهد که دست به هیچ گونه تعرضی نسبت به نیروهای نظامی شرکت کننده در این یورش ننگین تاریخی، نزده بودند را در جا به قتل رساندند. خون این مبارزان راه آزادی که به رایگان به خاک و خون کشیده شدند، کماکان روی دست های اشغالگران عراق جاری است.
آنها به خطا تصور می کردند که با در هم کوبیدن دشمن اصلی رژیم آخوندی، از نفوذ عوامل این رژیم در عراق مصون خواهند ماند. مدتی کوتاه نگذشت که رژیم دندانهای خود را در عراق به آنها نشان داد. بارها سعی کردند با دادن امتیازهای حیاتی به رژیم او را به همراهی با خود وادارند. در این راه همواره از مقاومت ایران و اشرف پایدار مایه گذاشتند ولی نتیجه نداد.
کمی قبل از قیام مردم ایران در سال 1388 شواهد بسیار حکایت از آن داشت که آمریکا در خفا برای دادن منطقه نفوذ در عراق به رژیم ایران «در باغ سبز» نشان می دهد. قرائن و شواهد بسیاری حاکی از آن بود که تلاش آمریکا به عبث، نوعی شریک کردن رژیم آخوندی در «سیاست عراقی» خود بود. پیام تبریک نوروزی رئیس جمهور فعلی آمریکا، که بر خلاف عرف معمول اینبار همزمان خطاب به حاکمیت و مردم ایران منتشر شد و همچنین چشم پوشی بر فشار های همه جانبه مزدوران عراقی رژیم ایران به اشرف، و سخت سری در حفظ نام مجاهدین و شورا در لیست سیاه تروریستی، حاکی از تمایل قطعی آمریکا به دادن امیتاز بود. در آن زمان رژیم مست از باده ناب، با دیدن تردید و سردرگمی سیاست آمریکا در برابر تروریسم مهیب و خشن خود در عراق، به آمریکاییها محل هم نمی داد و در صدد بیرون کردن آمریکا از عراق و گرفتن زمام امور این کشور بدست خود بود.
مقاومت جانانه اشرفیان در مقابل فشارها و خواسته مشخص ولی فقیه از آمریکا، مبنی بر نابودی اشرف، و عدم موافقت یا موفقیت در این امر از طرف آمریکا، این سازش نابهنگام را عقیم گذاشت. همچنین وقوع قیام با شکوه مردم ایران در سال 1388، دستگاه دیپلماسی آمریکا را دچار سرگیجه عجیبی کرد. مدتی سکوت کردند. طرح سازش با رژیم در این مرحله دیگر موضوعیت نداشت و آمریکا از آن دست برداشت و منتظر شد تا ببیند اوضاع در داخل کشور به کدام سمت می رود.
با وقوع قیامهای مردمی در کشورهای عربی سیاست دولت آمریکا ابعاد جدیدی پیدا کرد. در حال حاضر این دولت به شدت در تکاپوی تحقق استراتژی جدید خود در این منطقه است. این سیاست استراتژیک در کل، بر کنترل این قیامها و جهت دادن آنها بطرفی است که به باقی ماندن این کشورها در منطقه نفوذ آمریکا منجر شود. آمریکا برای اینکار مشکلات زیادی دارد. چون شرایط بشدت نامتعین است. آمریکا به غلط تصور می کند با دادن امتیاز یک طرفه به رژیم آخوندها در سوریه و لبنان و عراق می تواند فعلا از «شر» این رژیم تا سروسامان گرفتن «بهار عرب»، در امان بماند.
باج دادن یک طرفه آمریکا به رژیم ایران در عراق، با باز گذاشتن دست باندهای طرفدار رژیم ایران در دولت این کشور برای غصب حاکمیت مردم عراق، رونمایی شد. ادامه این روند روزبروز مالکی و باندهای طرفدار آخوندها در دولت عراق را جری تر می کند. نبود کنترل بر اعمال و جنایتهای این باندها در حق اشرفیان، توسط نیروهای آمریکایی که وظیفه و تعهد آنها بر رعایت و اعمال حفاظت از کنوانسیونهای بین المللی استواراست، اوضاع را هرچه بیشتر به وخامت می کشاند.
روشن است که فشارهای آمریکا به اشرف برای جابجایی و انحلال آن، از جنس همان سیاست ننگینی است که آنرا چند بار آزمایش کرده و نتیجه نگرفته اند. در حال حاضر «سیاست عراقی» دولت آمریکا کاملا تحت نفوذ و فشار رژیم آخوندها قرار دارد. تنها ابر قدرت دنیا که ادعاهایش در زمینه دمکراسی، صلح و حقوق بشر شبانه روز گوش عالم را کر کرده است، در مقابل تروریسم افسارگسیخته رژیم حاکم بر ایران در عراق و منطقه خاورمیانه، دست روی دست گذاشته و در عوض موثرترین نیروی ضد این رژیم را در بند کرده است.
مقاومت ایران تصمیم ندارد اینبار اجازه دهد تا نیروهای دخیل در این امر هرکاری دلشان بخواهد انجام دهند. سیاست جابجایی اشرف در داخل عراق محکوم به شکست است. این را حمایتها و همبستگی جهانیان با مقاومت ایران در عرصه های مختلف نشان داده است.
در بحبوحه قیامهای منطقه و قیام پرشکوه مردم ایران بر علیه رژیم مذهبی و جبار آخوندها، توطئه بر علیه اشرف و اشرفیان نتیجه ای جز روسیاهی هر چه بیشتر برای توطئه گران در پی نخواهد داشت. ما به این ایمان داریم و تصمیم داریم صاحبانش را در افکار عمومی دنیا رسوا کنیم. از هرنوع و دسته که باشند.
19 تیر 1390 10 جولای 2011