در روز شنبه 25 تیرماه، 16 ژوییه بمناسبت سالگرد حکم دادگاه استیناف واشنگتن مبنی بر نقض حقوق مجاهدین در لیست گذاری توسط وزارت خارجه و دستور دادگاه برای بازبینی جدید، مقامات ارشد نظامی، سیاسی و آکادمیک دولتهای اوباما، بوش و کلینتون در یک سمپوزیوم تحت عنوان «بهار خاورمیانه و ایران - موانع و فرصتها و سیاست آمریکا» سخنرانی کردند. سخنرانان بر ضرورت حذف نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه آمریکا و مسئولیت ایالات متحده برای حفاظت از اشرف تاکید کردند.
به متن سخنرانی ها توجه کنید:
سفیر میچل ریس - مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه 2003 ـ 2005
روز بخیر. من میچل ریس هستم و رئیس کالج واشینگتن می باشم. عنوان برنامه امروز خاورمیانه، بهار ایران، موانع، فرصتها و سیاست آمریکا میباشد. امروز، ما بار دیگر جمع شدهایم که شهادت بدهیم و در دفاع از ساکنان اشرف و مبارزه مستمر آنها برای آزادی و شرف و عدالت صحبت کنیم.
ظرف چند ماه گذشته، ما شاهد افزایش نفوذ رژیم ایران در منطقه و در داخل عراق بودهایم و ما همچنین شاهد کاهش نفوذ آمریکا بر دولت مالکی در حالی که ایالات متحده نیروهای خودش را تا پایان دسامبر امسال بیرون می کشد، بودهایم.
اما، ظرف چند ماه گذشته ما همچنین شاهد تحولات امیدوار کننده ای نیز بوده ایم. تحولاتی که به ما اجازه میدهند این امید را در قبلمان زنده نگاه داریم که ساکنان اشرف بزودی آزادیها و کرامت و عدالتی را که شایسته آن هستند بدست خواهند آورد.
ما شاهد بوده ایم که کنگره آمریکا فعالتر و مستقیمتر درگیر این موضوع شده است. ما شاهد برگزاری جلسات استماع و تعهد تحقیقات ادامه یابنده در مورد رفتار خشونتبار با ساکنان اشرف توسط دولت عراق و نیز خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی بودهایم.
ما مشاهده کردهایم که یک دادگاه اسپانیا توجهات را به مقامات عراقی که مسئول کشتار در اشرف در آوریل گذشته بودهاند، جلب کرده است. ما شاهد توجهات بیشتری توسط جامعه بینالمللی به این موضوع بوده ایم که مذاکرات با رژیم ایران در مورد برنامه اتمی بیهوده هستند.
ما شاهد تمایل بیشتری از سوی برخی مقامات آمریکایی بوده ایم که مسئولیت مستقیم را متوجه رژیم ایران بخاطر عملکردهایش شناختهاند، ازجمله اخیراَ دریاسالار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا گفت، «رژیم ایران به نحو بسیار مستقیمی درگیر حمایت گروههای شیعه افراطی است که سربازان ما را میکشند».
و بالاخره، همه ما اینجا در این پنل و در این جمعیت، مصمم هستیم که نبرد را برای دفاع از ساکنان اشرف به پیش ببریم.
همانطور که من قبلاَ گفتهام، این یک موضع حزبگرایانه نیست. ما در این پنل، که در برابر شما قرار دارند، یک گروه بینظیری از مقامات متعهد را از تمامی طیفهای سیاسی و از تمامی بخشهای دولت آمریکا مشاهده میکنیم. تعلقات سیاسی ما هرچه که باشد، امروز هیچ تأثیری در مواضعمان ندارد زیرا ما همگی شانه به شانه در تلاشهایمان برای تصحیح این تصمیم غلط و پایان دادن به نامگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران و کمک به ساکنان اشرف، متحد هستیم.
اولین سخنران ما، ژنرال هیو شلتون است. ژنرال شلتون چهاردهمین رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا در اکتبر 1997 می باشد و در سمت مشاور اصلی نظامی در دو دروه روسای جمهور کلینتون و بوش انجام وظیفه کرد.
ژنرال شلتون مدال طلای کنگره و همچنین چهار مدال خدمت ممتاز دفاع ملی دریافت کرده است، که دو مدال خدمت ارتش ، مدال لژیون شایستگی و مدال ستاره برنز برای شجاعت و قلب بنفش می باشد.
علاوه بر آن، در سال 2001 ، الیزابت دوم ملکه انگلستان به او نشان شوالیه اعطا نمود.
خواهش می کنم به همراه من به ژنرال شلتون خوشامد بگویید.
ژنرال شلتون رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا 1997-2001
بسیار متشکرم آقای سفیر و از استقبال شما هم متشکرم. واقعاً عالی است که امروز در کنار شما در واشینگتن و در کنار این گروه از همکاران برجسته خود هستم.
اجازه بدهید به ساکنان کمپ اشرف که ممکن است ما را چه بهطور مستقیم و چه در آینده ببینند نیز درود بفرستم.
میدانید که از آخرین باری که با شما در اواخر ماه مه صحبت کردم برخی تغییرات اساسی در صحنه سیاسی و در چالشهایی که ساکنان کمپ اشرف با آنها مواجهند ایجاد شده است. اما در برخی از موارد هیچ چیزی تغییر نکرده است.
نخستین مورد تضمین آمریکا برای حفاظت از ساکنان کمپ اشرف است که چیزی در این زمینه تغییر نکرده است. این تعهدی است که ما بعنوان یک ملت اعلام کرده ایم و تعهدی است که باید به آن پایبند باشیم تا از اعتبار خود بعنوان یک ملت بزرگ و مورد اعتماد نسبت به تعهداتش حفاظت کنیم.
همانطور که میدانیم ساکنان کمپ اشرف افرادی هستند که در جریان جنگ با عراق و در مهمترین مقاطع زمانی، اطلاعات ذیقیمتی را افشا کردهاند. آنها افرادی هستند که نه تنها خود بلکه خانوادههای خود را نیز در معرض ریسک بزرگی قرار دادهاند و داوطلبانه تسلیحات خود را هنگامیکه آمریکا تقاضا نمود تحویل دادند. در آن زمان آنها از تضمین حفاظت از طرف ما برخوردار بودند.
و باید بخاطر سپرده باشیم که به مثابه یک سازمان، آنها کسانی هستند که برای نخستین بار ما را از وجود برنامه هسته ای ملاها مطلع نمودند. و بنابراین چنانچه کمک آنها در میان نبود, چه بسا ملاها میتوانستند همین امروز به چنین تسلیحاتی مجهز باشند.
دومین نکته ای که دستخوش تغییر نشده است این است که رژیم فعلی حاکم بر ایران هنوز بزرگترین صادرکننده تروریسم در دنیا و بزرگترین تهدید علیه صلح و ثبات در سراسر منطقه است.
رژیم حاکم بر ایران, همانطور که میدانیم, یک رژیم سرکوبگر است. رژیمی است که نظام استبداد مذهبی را با حکومت مطلقه و ایدئولوژی افراطی و سلطهجو ادغام نموده است. این رژیم همچنان با جامعه بینالمللی نیز مقابلهجویی میکند.
نیت و قصد رژیم ایران محروم نمودن شهروندان از آزادیهایی است که آنها خواهان و مستحق آن هستند.
آمریکا طی هر عملیاتی که در طول 25 سال گذشته جریان داشته است عناصری از این رژیم را تشویق نموده است. این رژیمی است که نمیخواهد به کشور دیگری برای کسب آزادی کمک کند؛ بلکه میخواهد خواستههای خود را در هر کجا که میتواند اعمال نماید.
اخیراً وزیر دفاع «پانتا» در مورد دخالت رژیم ایران در دولت مالکی در عراق ابراز نگرانی نمود. بنابراین، بهنظر من دو شخصیت در پنتاگون در هیأت دریاسالار «مایک مولن» و وزیر دفاع «لئون پانتا» وجود دارند که از تهدید رژیم ایران برای منطقه و منافع ایالات متحده درک کامل دارند.
سومین نکته ثابت، اعمال سرکوب و تبعیض زنان از سوی رژیم ایران است که تغییر نکرده و این رقت انگیز است. ما میدانیم که زنان خواهان برابری, احترام, و حق شراکت در کلیه پهنههای اجتماعی و اقتصادی میباشند. آنها شایسته برخورداری از یک زندگی مولد و شرافتمندانه هستند که متأسفانه در ایران امروز دارای چنین سرنوشتی نیستند.
استبداد مذهبی حاکم، زنان را از نظر فکری و جسمی در مقامی پایینتر از مردان میپندارد و این با حقوق و توقعات زنان متغایر است.
متأسفانه عامل دیگری که تغییر نکرده است حفظ نام بزرگترین و سازمانیافتهترین نیروی مقاومت ایران علیه رژیم, یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران, در لیست سازمانهای تروریستی خارجی در آمریکاست.
متحد بزرگ ما کشور انگلستان در سال 2008 نام این سازمان را از لیست خود حذف کرد و اتحادیه اروپا نیز مدت کوتاهی بعد در سال 2009 همین کار را انجام داد. در آمریکا, سفیر دل دیلی, همکاری که بعنوان هماهنگ کننده بخش ضدتروریسم در وزارت امور خارجه و کسی که ستاد فرماندهی عملیات ویژه مشترک را فرماندهی میکرد و بیش از هر کس دیگری در وزارت امور خارجه در رابطه با تروریسم و سازمانهای مختلف اطلاعات دارد نیز قبلاً توصیه نمود که نام مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی حذف شود.
کنگره آمریکا قطعنامه ای را تصویب کرده است که از وزارت امور خارجه میخواهد تا نامگذاری مجاهدین را لغو کند. در این پروسه ما همچنین شاهد بودهایم که وزارت امور خارجه هنوز قادر نبوده, بهرغم درخواستها, هیچگونه اطلاعات محرمانه یا غیرمحرمانه ای ارائه دهد که توضیح دهد چرا اصلاً نام مجاهدین باید برای اولین بار در لیست گنجانده میشد.
آنها همچنین مهلت 180 روزه ای که بنابر حکم دادگاه داشتند تا شواهدی را برای توجیه نامگذاری مجاهدین ارائه دهند از دست دادند.
من به وزارت امور خارجه می گویم از خواب بیدار شوید و نام مجاهدین را همین امروز از لیست تروریستی حذف کنید.
ما در آمریکا هنوز به تعهدات خود برای تضمین امنیت ساکنان اشرف گردن نگذاشته ایم. در پس این بهانه ضعیف پنهان شده ایم که حالا دیگر این موضوع به عراق مربوط است.
جیمز جفری، سفیر آمریکا در عراق ایده ای را مطرح کرد بدون تضمین و نگرانی و اینکه بگوید چرا این ایده خوبی است. او تنها به این بسنده کرد که آنها دورتر از مرز ایران و عراق خواهند بود. این ایده وحشت آوری است و این سؤال را در ذهن من متبادر می کند که آیا این شخص خیالاتی شده است؟
امروز نفوذ رژیم ایران در دولت مالکی به ما نشان داده است که دولت مالکی قادر به تأمین حفاظت از ساکنان اشرف نیست.
نشان داده است که دولت مالکی ساکنان اشرف را سرکوب می کند، چرا که ما شاهد رفتار ضدانسانی روزانه با ساکنان اشرف هستیم که شامل بلندگوهای قوی, جنگ روانی که ادامه دارد و همچنین ممانعت از امکانات پزشکی مناسب برای ساکنان اشرف میشود.
و البته ما همه دیدیم که چگونه نیروهای تحت امر مالکی به ساکنان غیرمسلح کمپ اشرف یورش برده, آنها را کشته و مجروح کردند.
ما یا باید سفیر جدیدی به عراق بفرستیم که دارای شهامت اخلاقی باشد و تعهدات قبلی آمریکا را درک نماید, یا باید نظارت و هدایت بهتری از طرف واشینگتن نسبت به این سفیر صورت گیرد.
آنچه برای من به همان میزان وحشتناک است این حقیقت است که ما از ابزار قدرت ملی خود استفاده نکرده ایم تا اطمینان حاصل کنیم که ساکنان اشرف به امکانات پزشکی مناسب دسترسی دارند و این بغایت حیرت انگیز است.
نباید فراموش کنیم که سازمان مجاهدین سازمانیافتهترین و بزرگترین اپوزیسیون علیه رژیم فعلی ایران است. این سازمان در 32سال گذشته مقابل بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان ایستاده است. بهنظر من سازمان مجاهدین است که الهام بخش مردم ایران است. امیدی که میدهد بسیار بیشتر از چیزی است که ما در آمریکا یا متحدین ما میتوانند از طریق یک مداخله مستقیم کوتاه ارائه دهند.
وقتی به برنامه حقوق بشر 10ماده ای که توسط رئیسجمهور منتخب مقاومت، خانم رجوی منتشر شده است نظر بیفکنید, خواهید دید که قضیه بسیار روشن است. این برنامه همان آزادیهای مذهبی و جنسیتی را مورد تأکید قرار می دهد که وزارت امور خارجه روی آنها تأکید دارد و تبلیغ میکند.
سفیر جفری یا هر فرد دیگری تا چه حد میتواند ابله باشد که از این چنین سازمانی بخواهد که خود را متلاشی کند. درحالیکه در سرتاسر جهان ما از گروههایی حمایت میکنیم که علیه دیکتاتورهای حاکم ایستادهاند, دیکتاتورهایی که تهدیدشان برای ایالات متحده بسیار کمتر از آن چیزی است که از رژیم ایران نشأت میگیرد و در در واقع دیکتاتورهایی که در مواردی هم بعنوان دوستان آمریکا شمرده میشدند.
چرا ما نخواهیم که وزن و قدرت کشور را پشت این سازمان بگذاریم که میدانیم مبلغ همان اصولی است که ما از آن حفاظت میکنیم و بهترین سازمان از نظر قدرت تشکیلاتی و رهبری است که با رژیم فعلی ایران مقابله میکند؟ اصلاً قابلفهم نیست.
توصیه من این است که اول- قبل از هرچیز نام مجاهدین از لیست حذف شود.
دوم - اینکه ما باید بهیاد داشته باشیم که ساکنان اشرف بخشی از گروهی هستند که آمریکا بعنوان افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو آنها را بهرسیمت شناخت و ما خود حفاظت آنها را بهمدت شش سال تأمین کردیم.
سوم - ما باید به دولت عراق فشار آوریم تا کلیه آزار و اذیتها و اعمال سرکوبگرانه علیه ساکنان اشرف را همین امروز خاتمه دهد.
چهارم - با توجه به اینکه ساکنان اشرف با نقل مکان به خارج عراق بعنوان یکی از گزینهها موافقت کردهاند, ما باید بسیار صریح, یعنی از طریق آنچه من بعنوان «دیپلوماسی اجباری» تلقی میکنم, به دولت عراق اطلاع دهیم که جابجایی اجباری در داخل عراق کاملاً غیرقابل قبول است.
ما باید از ابزارهای قدرت ملی خود و بخصوص ابزارهای دیپلوماتیک و اقتصادی استفاده کنیم تا مطمئن شویم اگر خودمان این کار را انجام نمیدهیم اما دولت عراق به تعهداتی که ما در قبال ساکنان اشرف پذیرفتهایم پایبند خواهد بود.
پنجم - ما در آمریکا باید مسئولیتهای خود را انجام دهیم و تا زمانیکه ساکنان اشرف به کشورهای ثالث منقل نشدهاند از آنها بطور موقت حفاظت کنیم.
اجازه بدهید اینطور خلاصه کنم که ما میدانیم که ایرانیان حس ملیگرایی بسیار قویتر و متمرکزتری در مقایسه با سایر کشورهای خاورمیانه دارد. ما میدانیم که بسیاری از کشورهای خاورمیانه به رژیم ایران بعنوان یک تهدید نگاه میکنند و دلایل خوبی هم دارند.
ما همچنین میدانیم که سازمان مجاهدین بهترین مسیر برای تغییر را ارائه میدهد و به همین دلیل هم رژیم ایران مجاهدین را بعنوان یک خطر جدی تلقی می کند.
من از وزیر کلینتون و وزیر پانتا دعوت میکنم که به تعهدات آمریکا, به وعدهها و قراردادی که ما با ساکنان اشرف در رابطه با ارائه حفاظت منعقد کردیم پایبند باشند. بیایید دیگر پشت این توجیه ضعیف موضع نگیریم که اکنون این یک موضوع عراقی است و این به ما اجازه میدهد که دخالت نکرده و فقط نظارهگر باشیم. این توجیه اصلاً قابل قبول نیست.
مجدداً میگویم که از ابزاری که اکنون موجود است استفاده کنید. ما از ابزار بسیار قوی اقتصادی برخورداریم و همچنین ابزار دیپلوماتیک که میتوانیم از آنها برای تغییر دیدگاه و عملکرد مالکی نسبت به ساکنان اشرف استفاده کنیم.
همانطور که قبلاً گفتم آمریکا ملت بزرگی دارد اما چنانچه به حرف خود عمل نکنیم و چنانچه به تعهدات و وعده های خود پایبند نباشیم دارای چنین جایگاهی در نظر سایر دنیا نخواهیم بود.
به نظر من این برای آمریکا مایه شرم است. اگر مالکی آنقدر ضعیف است که قادر به کنترلکردن نیروهای مسلح خود نیست یا از نیروهای مسلح خود برای یورشبردن و اذیت و آزار و کشتار ساکنان اشرف استفاده میکند, همانطور که در آوریل اتفاق افتاد, پس این دلیل روشنی است که او هیچ چیزی جز یک دستنشانده رژیم ایران نیست.
امروز روشن است که رژیم فعلی ایران باید تغییر کند و سازمان مجاهدین بهیمن برنامه سیاسی برای حقوق بشر و برابری زن و مرد تنها چیزی است که وحشت آنها را برمیانگیزد.
ما باید به متحدین خود در انگلستان و اروپا بپیوندیم و نام سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی حذف کنیم تا آنها بتوانند برای اعمال بیشترین میزان فشار به رژیم فعلی ایران، کمک کنند.
این امر, در کنار قدرت و شهامت آن دسته از افرادی که امروز در داخل ایران خواهان آزادی هستند, مخصوصاً زنان و جوانان آن کشور, بزرگترین فرصت را ارائه میدهد تا دولتی در ایران سر کار آید که پاسخگوی نیازهای مردم ایران باشد و بزرگترین فرصت برای تمام شهروندان ایرانی که از همان حقوق و آزادیهایی برخوردار باشند که سایر جهان آزاد از آنها برخوردار است. بسیار از شما متشکرم.
سارا سیوال عضو هیئت سیاست گذاری - وزارت دفاع
برای من یک افتخار است که این جا باشم و تا این حد در مورد موضوعات مورد نگرانی همه ما که در این سالن جمع شده ایم، بیاموزم.
در آغاز لازم میدانم به خاطر آنکه قبلاً فرصت آنرا نداشته ام، تسلیتهای خودم را به همه قربانیان تروریسم و خشونت رژیم ایران و بطور ویژه به قربانیان در قرارگاه اشرف و خانواده های آنها که اینجا امروز حضور دارند، تقدیم کنم.
فکر میکنم به خاطر اینکه به مدت شش سال به عنوان مشاور ارشد سیاست خارجی سناتور جرج میچل در سنای آمریکا کار کرده ام، درک خوبی از سیاست در امر چالشهای بین المللی دارم.
در مورد مسأله دموکراسی در ایران و حقوق بشر در ایران بسیار جالب است این است که در اغلب اوقات، در ایالات متحده، ما یک تعارض قابل ملاحظه ای در سیاست خارجی خودمان بین ارزشهایی که برای آمریکا بسیار گرامی هستند و در واقع آمریکا بر روی آنها بنا شده و بین منافع ایالات متحده در حالیکه سیاست خارجی خود را ترسیم می کند و به اداره امور کشور می پردازد، مشاهده می کنیم.
چیزی که در مورد این دسته از موضوعات فوق العاده است این است که به نحو بسیار مهمی، ارزشها و منافع در یک چارچوب مشترک برای برخورد به سؤالات مربوط به ایران، دموکراسی و حقوق بشر، به هم پیوسته اند.
در نتیجه این تخاصم که من اغلب اوقات آنرا در نحوه پیش بردن سیاست خارجی تدریس می کنم و در اغلب موارد منجر به تغییر موضع میشود و اتهام دورویی و نقاق را تولید میکند، در حقیقت فرصتی است تا بتوانیم این تعارض را در چارچوب موضوعات بحث امروزمان برطرف نماییم.
این به نحو زیادی، بزرگترین نقطه قوت این جمع است به این معنی که افرادی که اینجا جمع شده اند به این خاطر گردهم آمده اند که میخواهند اقدامات را سرجمع کرده و توجهات را به چالشهای قابل ملاحظه در سیاست خارجی آمریکا جلب کنند. ولی این به آن معنی نیست که مسیر عملی الزاماً سهل و ساده است.
در این چارچوب، بسیار مهم است که به خاطر داشته باشیم وقتی در مورد موضوعاتی که به ما انگیزه می دهند صحبت میکنیم، ایالات متحده در دوره ای است که شروع به درونگرایی کرده است.
و لذا، کشورما به این بحثها از نقطه نظر شک و تردید نگاه میکند، بخصوص در مورد استدلالهای مربوط به تغییر رژیم، شک و تردید نسبت به استفاده از قدرت نظامی، شک و تردید نسبت به حمایت از متحدانش به خاطر این ترس ناچیز که این تعهد در طول زمان گسترش یابد. و ما باید نسبت به این مسائل در حالی که سعی می کنیم از ایالات متحده بخواهیم که کار درست را در این ظرف انجام دهد، آگاه باشیم.
لذا، در این راستا، من میخواهم در مورد دو موضوع عام صحبت کنم. ابتدا میخواهم در مورد مشکل ایران صحبت کنم و سپس میخواهم به چالش بشردوستانه در قرارگاه اشرف بپردازم.
همانطور که گفتم، در فرصت جالبی که ما داریم، زمین حاصلخیزی در مباحثات سیاسی آمریکا شکل گرفته است، به این معنی که هیچ اختلاف نظری در مورد ماهیت رژیم ایران وجود ندارد. ماهیت آن تنفربرانگیز است و نه نتها از نقطه نظر ارزشی تنفربرانگیز است، یعنی بخاطر نقض گسترده حقوق بشر و ماهیت سرکوبگرانه حاکمیت. بلکه یک تهدید جدی برای امنیت آمریکا محسوب میشود و یک تهدید برای امنیت بسیاری از دوستان ما و صلح وثبات بین المللی.
لذا، یک توافق قوی در مورد این واقعیت وجود دارد. ولی بسیاری رژیمهای دیگر هم هستند که در چارچوب مشابهی از تنفرانگیز بودن و ایجاد تهدید برای صلح و امنیت بین المللی قرار دارند. و به صرف این که ما میتوانیم یک رژیم را به عنوان یک مشکل شناسایی کنیم، به سادگی بیانگر این نیست که درست ترین و مؤثرترین راه حل برای این مشکل چیست.
لذا یکی از نکات ظریفی را که میخواهم توصیه کنم این است که وقتی در باره یک ایران آزاد، یک ایران دموکراتیک، صحبت میکنیم، وقتی شما از منظر تاریخی به تجربه آمریکا در مورد تغییر رژیم نگاه میکنید، ما الگوهای بسیار بسیار متفاوتی را داریم.
ما الگوی جنگ سرد را داریم که در آن آمریکا سیاست بازدارنده پیش گرفت و تصمیم گرفت تا بطور نیابتی عمل کند و مدتها به انتظار نشست.
اگر در رابطه با چارچوب سیاسی فکر کنید که سفیر ریس در ایرلند شمالی در آن کار میکرد, ما با یک اختلاف طولانی مدتی مواجه بودیم که دارای ابعاد سیاسی و نظامی بود که آمریکا, جامعه ASPR, در آن نقش مهمی داشتند. این موضوع مدت زیادی به طول انجامید و سرانجام به یک راه حل از طریق مذاکره راه برد.
و در آخر, همانطور که اشاره کردم, در چارچوب تغییر رژیم به زور نتایج بسیار نامعلومی بدست میآید. فکر میکنم آمریکا هم در افغانستان و هم در عراق آموخته است که جنگ معمولاً دارای عواقب پیش بینی نشده است بنابراین یکی از چالشهای پیش روی این جمع و همه ما در آینده این است که با خلاقیت در رابطه با راه حل سوم فکر کنیم.
پس یکی از چالشها ارائه توضیحات بیشتر در این مورد است که عواقب درجه دوم و سوم و خصوصیات و ویژگیهای دستیابی به این راه حل چیست, یعنی ساختار و زمینه ای برای پیشروی. این آلترناتیو بازگوکننده این است که واشینگتن امروز در چه مقطعی قرار دارد و آینده پراگماتیک و الهام بخشی را برای جنبش شما, اهداف شما و ایرانیانی که در این کشور و در سراسر جهان هستند ترسیم می کند.
نکته دوم اینکه من فکر می کنم مسائل انساندوستانه موضوعاتی هستند که در آنها اتفاق نظر وسیع وجود دارد و مجدداً باید گفت که یک سری از راه حلهای ساده برای آنها وجود ندارد.
بنابراین شخصیت آکادمیک من که بدنبال تداوم است و می خواهد به منانفع طولانی مدت نهفته در مسیرهای مختلف عملی نگاه کند, به ما هشدار میدهد که در رابطه با کمپ اشرف به پیچیدگیهایی که شما همواره با آنها مواجهید کم بها ندهیم, اما از اساس این موضوعات بسیار ساده هستند.
من فکر میکنم این مهمترین نکته برای پیشروی در این مقطع است, چراکه ما با خطر یک بحران فوق العاده انسانی تا اواخر امسال مواجه هستیم مگر اینکه بتوانیم جامعه بین المللی را بسیج کنیم تا دست به اقدام بزند.
آمریکا در این باره مسئولیت ویژه دارد. به نظر نمیرسد که ما بتوانیم صرفنظر از قانون، در پس استدلال حاکمیت عراق پنهان شویم تا از تعهدات اخلاقی که از تاریخچه ما با کمپ اشرف برمیآید فرار کنیم. این یک نگرانی عمده است.
کشتار افراد غیرمسلح کار نادرستی است, صرفنظر از اینکه در کجا اتفاق بیفتد و چه کسی مرتکب آن شود. به زبان ساده نادرست است. ضددموکراتیک, ضدآمریکایی و مغایر با قوانین بین المللی است. نادرست است. بنابراین این وجه از موضوع بسیار بسیار ساده است.
مقدار زیادی از فعالیتهای من بر روی ممانعت از کشتار جمعی متمرکز بوده است.
کشتار جمعی به قتل رساندن شهروندان غیرمسلح است. این چیزی است که در کمپ اشرف رخ داد و عمل نادرستی است.
من به شما پیشنهاد میکنم به کتاب کوچکی را در رابطه با عملیات واکنشی در برابر کشتار جمعی که من و برخی از همکارانم در انستیتوی حافظ صلح آمریکا آن را نوشتهایم مراجعه کنید. این کتاب در اینترنت نیز موجود است. این کتاب در رابطه با چالشهای پیش روی واکنش نسبت به کشتار جمعی است. در اینجا ما باید آستینها را بالا زده و تحقیق کنیم.
این ابزار بسیار قدرتمندی برای متمرکز کردن توجهات و بسیج امکانات و تعهدات است. بحران محتمل کمپ اشرف در اینجا نیازمند تحلیل است و از شما دعوت میکنم بطور بسیار واقعی و ملموس کمی وقت خود را صرف این فکر کنید که در نبود یک راه حل سیاسی قبلی چه کارهایی ضرورت خواهد یافت.
در انتها باید بگویم که من یک مسئولیت ویژه برای آمریکا میبینم تا امنیت ساکنان اشرف تا مشخص شدن وضعیت نهایی آنها را تضمین کند. واضح است که مشخص شدن وضعیت نهایی باید در اولویت قرار گیرد و ما باید نه تنها با متحدین سابق خود و دولت عراق که این جنایتها را مرتکب شده است، بلکه با دوستان اروپایی و جامعه بین المللی نیز کار کنیم.
اعمال حاکمیت یک ارزش مهم است اما تنها ارزش نیست. عملکرد سیاست خارجی سازش بین ارزشهای مختلف است. در این مورد مشخص, تا آنجا که به منافع و ارزشهای انساندوستانه ما بر میگردد, بسیار روشن است که نیاز است اقدام کرده, توجهات را به این موضوع جلب نموده و این کار را همین حالا انجام دهیم.
اگر ارزشها و منافع در نقطه ای تلفیق شوند و قویترین فراخوان برای اقدام را شکل دهند, آنگاه شما روایت فوق العاده ای برای بازگو کردن خواهید داشت. باید طوری آن را باز کرد که شهر یا کشوری که با بسیاری از چالشهای دیگر دست و پنجه نرم می کند آن را بشنود. اما شما استدلالات انساندوستانه در طرف خود دارید و آنها به اقدام در راستای منافع بسیار روشن آمریکا فراخوان میدهند یعنی در نهایت تغییر ماهیت رژیم ایران و ایجاد امکان رشد دموکراسی و آزادی برای مردم ایران.
بنابراین من از ادامه گفتگو با شما استقبال میکنم.
بسیار متشکرم.
لوئیس فری رئیس اداره تحقیقات فدرال 1993-2001
بسیار متشکرم. از میچل ریس بسیار متشکرم و از شما جامعه ایرانیان شمال کالیفرنیا نیز تشکر میکنم که این جلسه بسیار مهم را برگزار کردید.
من اخیراً در انگلستان بودم و مخفیگاه وینسنون چرچیل در زمان جنگ را دیدم و مطمئنم که برخی از شما هم آن را دیده اید. او می گفت هرگز, هرگز, هرگز تسلیم نشوید.
و خانم رجوی من می خواهم از شما, همکارانتان و بخصوص ساکنان اشرف و شهیدان در اشرف, قدردانی کنم. شما مبارزه برای آزادی در ایران را رهبری می کنید.
شما در کانونهای بسیار دشوارتر و خطرناکتری به مبارزه خود ادامه می دهید و ما شجاعت شما را تحسین می کنیم. ما همدردی خود را نسبت به فداکاریهای همه شما ابراز می کنیم و همچنین شما را در این راه تشویق می کنیم.
چرچیل همچنین میگفت که میتوان روی آمریکاییها اتکا کرد که بعد از اینکه تمام راههای ممکن را امتحان کردند در نهایت کار درست را انجام دهند. این موضوعی است که من میخواستم بطور مختصر با شما در مورد آن صحبت کنم.
آشنایی من با این موضوع به سال 1996 و بمبگذاری در برج خوبر برمیگردد, که شما به یاد دارید در ایالت شرقی عربستان سعودی صورت گرفت.
در آن زمان, نوعی تغییر سیاست در دولت آمریکا نمایان شد و آن این بود که رئیسجمهور جدید «مدره» در تهران روی کار آمده و آمریکا تلاش جدی خواهد نمود که روابط را بهبود بخشد.
ما در اف.بی.آی (اداره تحقیقات فدرال آمریکا) تدریجاً دستوراتی را در این زمینه دریافت کردیم که آنها را پذیرفتیم. برای مثال, روزی وزیر امور خارجه به من تلفن زد و شکایت کرد که چرا اف.بی.آی از کشتی گیران ایرانی که به آمریکا می آیند در بدو ورود عکسبرداری و انگشت نگاری می کند.
و بعد بمبگذاری در برج خوبر اتفاق افتاد. 19 آمریکایی در آن کشته شدند. ژنرال شلتون و من پس از آن واقعه در جلسات مربوط به این موضوع در اطراف همین شهر حضور داشتیم. ما افسران پلیس و بازرس هستیم. سیاستمدار و دیپلومات نیستیم.
و بسیار زود پس از شروع تحقیقات روشن شد که اگرچه این عملیات توسط حزب الله در عربستان سعودی صورت گرفت اما توسط سپاه پاسداران سازماندهی, طراحی, تأمین مالی و اجرا شد. آنها پاسپورتهای خود را هم دریافت کرده بودند. آنها از پول نقد استفاده میکردند. ژنرال سپاه که مسئول این پروژه بود در سفارت رژیم در دمشق بود و این پاسپورتها را به آنها واگذار کرد.
بنابراین ما تمام این اطلاعات را گرفتیم ـ یعنی طی سالهای 1996 و بعد 1997 و به دولت آمریکا ارائه دادیم. من در حقیقت آن را در اختیار مشاور امنیت ملی قرار دادم. من در طول نه سالی که رئیس اف.بی.آی بودم عکس العملهای زیادی را در واشینگتن دیده بودم اما عکس العمل او جالبترین آنها بود. وقتی به او گفتم که سپاه پاسداران و رژیم ایران 19 آمریکایی را در انفجار خوبر به قتل رساندند, پاسخ او این بود که خب دیگر چه کسی از این اطلاعات باخبر است؟
و گفتم چند دوجین از مأموران آژانس اف.بی.آی و وزیر دادگستری آمریکا. من گفتم فکر میکنم ما باید به دفتر دادستان آمریکا برویم و کیفرخواستی را تهیه کنیم. این در کادر سیاست آمریکا نبود و من به آن تصمیم احترام گذاشتم. در آن ایام سیاست این بود که سعی شود روابط بهتری با این رژیم برقرار شود.
روشن است که این اتفاق نیفتاد و در سال1997, نام سازمان مجاهدین خلق به درخواست رژیم ایران و جهت مماشات با آن، در لیست سازمانهای تروریستی خارجی گنجانده شد. این تصمیم اشتباه 14سال است که ادامه یافته است.
من دوستان زیادی در هر دو دولت (دولت کلینتون و دولت بوش) دارم. در دولت بوش این پیشنهاد مجدداً به دولت آمریکا داده شد ولی مطرح شد که (در صورت استمرار لیستگذاری) رژیم ایران استفاده عملیاتی از بمبهای کنار جاده ای در عراق را کنترل خواهد کرد و سربازان و پرسنل زن و مرد آمریکایی امن خواهند بود. و این به نظر یک ایده واقعاً خوبی می رسید.
بنابراین ما نام آنها را تا چند سال دیگر در لیست نگه داشتیم.
این امتیاز نیز هیچگاه مثمر ثمر واقع نشد و همانطور که یکی از همکاران من گفت, تعداد بیشتری از آمریکاییها در ماه ژوئن امسال در عراق در مقایسه با سال گذشته بخاطر بمبهای کنار جاده ای که توسط رژیم ایران تهیه می شود کشته شدند.
بنابراین در این 14سال معامله خوبی نصیب آمریکا نشده است. این گروه یک گروه تروریستی نیست. همانطور که همکاران من هم گفته اند, سازمان مجاهدین, هرگونه که بخواهید آنرا توصیف کنید, یک گروه تروریستی نیست.
آیا می توانید لحظه ای فکر کنید که چنین افرادی که در این جلسه سخنرانی می کنند چنانچه حتی کوچکترین احتمالی وجود داشت که این سازمان یک سازمان تروریستی خارجی بود در اینجا حضور پیدا می کردند؟ و ما همه همچنان روابط خود با ارگانها و آژانسهایی که با آنها کار میکرده ایم را حفظ کرده ایم. هیچ کس به من یا هیچیک از همکاران من از جانب آژانسهای فعلی مراجعه نکرده است که بگوید شما نباید این کار را انجام دهید, یا اینکه این یک سازمان بدی است یا نیت و قابلیت تروریسم دارد. این اتفاق نیفتاده است.
تا آنجا که من میدانم, و همینطور همکارانم, به ما از طرف وزارت دادگستری اطلاع داده نشده که مشکوک به ارائه کمک به یک سازمان تروریستی خارجی هستیم.
دلیلش هم این است که این سازمان یک سازمان تروریستی خارجی نیست مگر به خاطر این تصمیم غلط که منجر به لیستگذاری آن شد و همچنان ادامه دارد.
در رابطه با فوریت این موضوع, که دومین نکته مورد نظر من است, زمان به سرعت رو به اتمام است. من به پروسه وزارت امور خارجه اعتماد ندارم. در واقع من حتی نام «پروسه» را برای آن قائل نیستم و امیدوارم که افرادی که در وزارت امور خارجه روی این موضوع کار می کنند ـ با توجه به اینکه «مشغول کار بودن» روی این موضوع بیان درستی نیست ـ به عبارات وزیر دفاع کمی توجه کنند که گفت زود باشید و تصمیم بگیرید.
این یک موضوع پیچیده حقوقی یا حقیقی نیست. من تمام فاکتها را که وزارت امور خارجه حداقل قبول کرد که ارائه دهد بررسی کرده ام. دادگاه استیناف ناحیه کلمبیا دقیقاً یک سال پیش حکم داد که وزارت امور خارجه حق دفاع قانونی سازمان مجاهدین را نقض کرده است چراکه آنها پروسه حقیقت یابی را آغاز کردند که نتوانست اعتبار منابع را تأیید کند و اطلاعات پرونده را به سازمان مجاهدین ارائه ندادند که آنها بتوانند پاسخ گویند. دادگاه این موضوع را به وزارت امور خارجه احاله داد و گفت این تصمیم را مجدداً بازبینی کند.
آنچه طی سال گذشته اتفاق افتاده است از نظر حقوقی کاملاً مایه شرم است. شرم مطلق حقوقی. من سابقاً بطور حرفه ای وکالت میکردم. و مدتی هم قاضی بودم.
دادگاه استیناف بطور مشخص به وزیر امور خارجه دستور داد که این تصمیم را بازبینی کند و مجدداً به دادگاه مراجعه نماید. آنها بطور کامل فراتر از هرچیزی که به پروسه عادی در آن بازبینی شباهت دارد رفته اند. و من فکر می کنم این بازبینی اکنون با نیت بدی صورت میگیرد. این نظر شخصی من است.
متأسفانه این موضوع در این لحظه پیش روی هیچ قاضی نیست چرا که قاضی دادگاه استیناف قاضی محاکمه نیست و موضوع را به آژانس اداری برای بررسی فرستاد. اگر این موضوع پیش روی یک قاضی بود, خانمها و آقایان, آن قاضی وزارت امور خارجه را به یک جلسه استماع میکشاند و سؤال میکرد که چرا نباید عملکرد و تأخیر وزارت امور خارجه بدون ارائه هرگونه توجیهی برای عدم تمکین به دستور دادگاه را برابر با توهین به دادگاه قلمداد نکند؟
من وقت زیادی را صرف فاکتها میکنم. اجازه بدهید به دو حقیقت اشاره کنم.
وزارت امور خارجه پروسه ای را در دستور کار قرار داده است, اما این یک پروسه نیست.
آنچه آنها اکنون انجام می دهند این است که یک مشت مدرک را در اینجا, که ده مورد از آنها پیش روی من است اما من در اینجا وقت، صرف توضیح در مورد آنها نمیکنم, کنار هم قرار میدهند و آنگاه به مجاهدین و وکلای آنها میدهند و میگویند در رابطه با اینها توضیح دهید. آنها هم همین کار را میکنند و وزارتخانه میگوید از پاسخ شما متشکریم اما حالا باید پاسخ شما را بررسی کنیم. اما آنچه حائز اهمیت است بی ربط بودن و مسخره بودن این مدارک است. برای مثال برخی از آنها اطلاعیه های مطبوعاتی است که از قضا وزارت امور خارجه آنها را بعنوان مدارک محرمانه طبقه بندی کرده بود. اطلاعیه مطبوعاتی!
و بعد آنها با تعدادی از افراد ایرانی که متقاضی ویزای آمریکا در کنسول گریهای آمریکایی در سراسر جهان بودند مصاحبه کرده و می پرسیدند در رابطه با مجاهدین چه نظری دارید؟ یعنی حین مصاحبه. البته مشخص است وزارت امور خارجه ای که با آن فرد مصاحبه می کند این سازمان را بعنوان یک سازمان تروریستی نامگذاری کرده است و او هم خواستار یک ویزا برای آمدن به آمریکا است. بنابراین خانمها و آقایان فکر میکنید آن فرد چه پاسخی خواهد داد؟
و بعد آنها این اطلاعات را جمع آوری و ارائه میکنند و خواستار پاسخ میشوند. و این پروسه همینطور ادامه پیدا میکند. متأسفانه قاضی نیست که بتواند آنها را به دادگاه بکشاند و آنها را مسئول عدم تمکین به دادگاه بداند و متأسفانه ما وقت را از دست می دهیم.
آخرین نکته ای که می خواهم مطرح کنم که هنوز در اینجا مطرح نشده است اما بسیار مهم است این است که موضوع فقط عدم عملکرد و اتخاذ تصمیم توسط وزارت امور خارجه و دولت آمریکا نیست. بلکه ادامه نامگذاری این سازمان بطور نادرست و بدون هرگونه مبنای حقوقی یا حقیقی در لیست سازمانهای تروریستی خارجی، به رژیم ایران و مزدوران آن در عراق مجوز کشتار میدهد.
ما در ویدئوها مدارک روشن جنایت جنگی توسط رژیم عراق را دیدیم که از قضا از تسلیحات ساخت آمریکا استفاده میکردند و افسران پلیس عراق را دیدیم که چگونه با اتکا به ابزار و آموزشهایی که اداره تحقیقات فدرال آمریکا به آنها داده بود یورش برده و افراد بیگناه و جنگجویان غیرمسلح آزادی را مورد کشتار قرار میدادند. توجیه آنها این است که دولت آمریکا این افراد را بعنوان تروریست قلمداد میکند.
چند نماینده کنگره آمریکا اخیراً با مالکی ملاقات کردند و او با صراحت تمام یادآوری نمود که دولت شما این افراد را تروریست مینامد. همینطور در مورد دستگیریها در تهران. آنها بطور معمول افراد را دستگیر می کنند و توجیه بازداشت, محاکمه و اعدام این است که این افراد متعلق به این سازمان هستند.
بنابراین موضوع در اینجا فقط عدم تصمیم گیری نیست. بلکه امکان دادن به این رژیم از طریق مزدورانش در بغداد است که متأسفانه به کشتار و قتل دست بزنند و ما سفیری در عراق داریم که از روی ساده لوحی می گوید این افراد باید محل را ترک کنند چراکه جایگاه آنها در کنار مرز ایران حامل تهدید است.
تنها چیزی که من می توانم در خاتمه صحبتهایم بگویم این است که من مدت زیادی است که با این موضوع آشنایی دارم و بسیار عصبانی هستم. هم از وزارت امور خارجه آمریکا و هم از دولت خود بسیار ناراحت هستم.
آمریکا مسئولیت اخلاقی و حقوقی دارد که در این رابطه اقدام کند. ساکنان اشرف افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند. آمریکا بطور کتبی قول حفاظت از آنها را داده است و نباید موضوع را به مالکی و اربابان او در تهران که از این سازمان وحشت دارند واگذار کرد. چرا آنها از این سازمان وحشت دارند؟ چون تنها نیروی معتبر و مؤثر آزادیخواه است که تهدیدی برای رژیم است.
بنابراین ما از دولت خود می خواهیم که اقدام کند و این اقدام را هرچه سریعتر انجام دهد قبل از اینکه دیر شود. و همچنین از دولت میخواهیم که از این مبارزان آزادی در چارچوب قانون و عدالت حمایت کند. متشکرم.
هوارد دین، رئیس حزب دمکرات آمریکا 2004-2009
قبل از شروع صحبتم میخواستم دو تشکر بکنم.
تشکر اول از رهبری این سازمان است که اینگونه به نحو غیرقابل باوری برای حفظ جان3400 تن افراد غیرمسلح در اشرف سخت کوشیده و برای آنچه که برای کشور خودشان درست است قیام کرده است.
همچنین میخواهم از همه شما که همه اینها را با هم جمع کرده اید تشکر کنم. من نمیدانم این چه کاری است که من کردهام ولی ما ساکنین اشرف را آزاد خواهیم کرد و ایران را از استبداد ملاها آزاد خواهیم کرد. وقتی اینکار صورت بگیرد شما از ما تشکر خواهید کرد ولی ما از شما تشکر می کنیم چون این مهم بدون حضور مستقیم این افراد نمیتوانست اتفاق بیفتد.
ایالات متحده نمیتواند در کنار مردمی که برای احقاق حقوقشان قیام نکردهاند قرار گیرد. اما شما قیام کردهاید و به همین دلیل ما بر آن شدهایم که از شما حمایت کنیم.
ثانیاً افتخار بسیار بزرگی است که در جمعی با این همه رهبران برجسته نظامی آمریکا باشم. من تا کنون این کار را نکردهام ولی الان می کنم.
سه ژنرال در اینجا حضور دارند و من میخواهم از آنها بخاطر پیگیری وظایفشان تشکر کنم. میچل ریس گفت پیشرفتهایی بوده و پیشرفتها و موانعی بوده است. بزرگترین مانع بعد از کشتار 8 آوریل زمان است. چون وقت در حال تمام شدن است و بنظر می رسد نیروهای ما تا اول ژانویه از عراق خارج میشوند. ما نمیتوانیم به صحبتهای نخست وزیر مالکی اعتماد کنیم. ما نمی توانیم به عراقیها اعتماد کنیم که در رابطه با قولی که به ساکنان اشرف و به ایالات متحده دادند متعهد بمانند. من عمیقاً تأسف می خورم که مردم آمریکا بیش از 5000 نیروی شجاع و تعداد بسیار بسیار ییشتری که مجروح شدند را از دست دادند تا ببینند یک عروسک خیمه شب بازی یکی از خطرناکترین رژیمهای کره زمین که رژیم ایران است به قدرت برسد. ما بهتر از این می توانیم کار کنیم
ما نمردیم و نمی خواهیم افرادمان بیهوده بمیرند. بنابراین ما با آنچه نخست وزیر مالکی در دولت عراق آن را نمایندگی میکند سازش نخواهیم کرد.
من خوشحال شدم که دیدم قاضی اسپانیولی اعلام کرد که به محض اینکه نخست وزیر مالکی از قدرت کنار رفت او را مورد پیگرد قرار می دهد. قاضی اسپانیولی اعلام کرد نخست وزیر مالکی را بعنوان جنایتکار جنگی مورد تحقیق قرار می دهد.
من خوشحال شدم که موضعگیری وسلی کلارک را دیدم. همچنین در شهادت روهرا باکر در مقابل زیر کمیته از او نقل شده که گفته او قدرت تشخیص یک جنایت جنگی را دارد و آنچه در کمپ اشرف رخ داد یک جنایت جنگی بود.
ولی آنچه در مقابل ما درحال وقوع است یک جنایت جنگی بزرگتر است هیچ تضمین معتبری توسط دولت عراق وجود ندارد که ما بتوانیم روی آن حساب کنیم یا افراد اشرف بتوانند روی آن حساب کنند.
دلایل نگه داشتن مجاهدین در لیست تروریستی چیست؟ در سال 2004 در ازای تحویل گرفتن سلاح اعضای مجاهدین در اشرف، ما ـ فرمانده ما در صحنه ـ یک سند امضا شده به تک تک ساکنین اشرف داد که ایالات متحده از آنها محافظت خواهد کرد. ما نگفتیم حفاظت شما تا وقتیکه عراقیها حفاظت را بدست گرفتند با ماست، ما نگفتیم که تا زمانی که مالکی قدرت را بدست گرفت یا اگر نظرش عوض شد، خیر. بلکه ما گفتیم که ما از آنها حفاظت می کنیم. این حرف ایالات متحده آمریکا بود.
در آن زمان وقتی ما کنترل اشرف را گرفتیم و سلاح ساکنان را گرفتیم، اداره تحقیقات فدرال (اف.بی.آی) ـ که ما امروز یکی از بهترین رهبران آن سازمان را اینجا با خود داریم ـ به گفته سرهنگ مورش با تک تک نفرات در اشرف مصاحبه کرد و ازجمله از برخی تحقیق کرد.
در نتیجه تحقیقات مشخص شد که حتی یک نفر از 3400 نفری که مورد مصاحبه قرار گرفت تروریست نیست.
بنابراین حالا شما گروهی از افراد را دارید که مورد محاصره کسی که قرار است متحد ما باشد قرار دارند، کسانی که توسط اف.بی.آی مشخص شد تروریست نیستند، کسانی که به آنها قول محافظت توسط بزرگترین کشور روی زمین داده شد و همین چند ماه پیش 35 نفر از آنها قتل عام شدند. این افراد تروریست نیستند. این یک بازی شعاری نیست. شما در روزنامه ها می بینید که لابی طرفدار رژیم می گوید خوب اینها فرقه هستند و این هستند و آن هستند.
اول از همه من اصلاً معتقد نیستم که اینها فرقه هستند ولی حتی اگر هم درست بود، آیا این توجیه قتل افرادی که تحت حفاظت آمریکا هستند می باشد؟ من فکر نمی کنم.
این نامگذاری و حماقت را بایستی متوقف کنیم و به آن چیزی که واقعیت است نگاه کنیم. این یک نسل کشی است و ما آن را نمیپذیریم.
رئیس پارلمان عراق اخیراً با استروان استیونسون که رئیس هیأت روابط با عراق در پارلمان اروپاست ملاقات کرد. رئیس پارلمان عراق و هیأت همراهش گفتند که این یک نظر فوقالعاده احمقانه است که افراد اشرف را به نقطه دیگری در داخل عراق منتقل کنیم.
اگر رئیس پارلمان عراق معتقد است که این یک نظر احمقانه است که افراد اشرف را به نقطه دیگری در داخل عراق منتقل کنیم چون محافظت قابل اتکایی نخواهند داشت، چرا سیاست ایالات متحده این است که افراد را از اشرف به نقطه دیگری در داخل عراق منتقل کند؟
این طرح جابجایی آمریکا به امکان اینکه این شهروندان غیر مسلح را بسلامت از عراق خارج کنیم ضربه می زند.
چون حالا اروپائیان طرفدار طرحی هستند که افراد اشرف بتوانند برگردند ـ همانطور که می دانید بسیاری از افراد اشرف در کشورهای اروپایی بزرگ شده اند و زمانی شهروند آن کشورها بوده اند ـ نه فقط کشورهای اروپایی بلکه آمریکا.
بسیاری در غرب تحصیل کرده اند. بنابراین یکی از طرحهایی که اروپاییها دارند این است که بتوانیم 3400 تن ساکنان اشرف را برای حفظ جانشان در غرب مستقرکنیم
امروز افراد بسیار مطلعی اینجا هستند که اطلاعات بسیار بیشتری از آنچه من می دانم دارند. بنابر این بهتر است آنها درباره آن صحبت کنند.
ولی میخواهم سخنانم را با توضیحات کوتاهی حول این که چرا من درگیر این کارزار هستم، به پایان ببرم.
شما می دانید همانطور که وزیر دادگستری موکیزی در یک میتینگ دیگر گفت این بیشترین تنوع افراد در این گروه است ـ از نظر سیاسی ـ که من تا بحال با آنها کار کرده ام.
در واقع برای من جای افتخار دارد که برای جمهوریخواهان بعنوان انسان حقی را قایل بشوم. من شغل قبلی ام این بود که چگونه تعداد بیشتری از جمهوریخواهان را از مناصب شان پایین بکشم. آنها را از قدرت خارج کنم. ما در مورد روش عراقی انجام این کار صحبت نمی کنیم.
بنابراین برای من این یک فرصت عالی است که به آن طرف میز نزدیک شوم و افرادی را بشناسم و به آنها احترام بگذارم و اگرچه شغل من برای چهار سال ایجاب می کرد که در اسرع وقتی که می توانم آنها را از اریکه پایین بکشم.
و من فکر می کنم چیزی که ما را در کنار هم متحد کرده این است که ما به آمریکا اعتقاد داریم. بنابراین من این کار را می کنم چون یک آمریکایی هستم. من معتقد نیستم که یک آمریکایی انسان بهتری نسبت به یک ایرانی یا آفریقایی یا اسپانیولی یا از جنوب آمریکا یا هر کسی باشد ولی معتقدم که قوانین بنیانگذاری شده در ایالات متحده ما را یک کشور فوق العاده در این زمینه میکند: اگر شما به قانون اساسی و بیانیه استقلال نگاه کنید، همه آنها سالها پیش بوده، ما خودمان را نه تنها بعنوان یک ملت متکی به قانون، بلکه یک ملت متکی به امید تثبیت کردیم. اینکه ما امید به چیزی بهتر برای خودمان نسبت به آنچه پیشینیان ما برایمان مقرر کرده بودند داریم و اینکه دیدگاه مثبت تری از انسان نسبت به آنچه در اواخر سالهای 1770 در جهان موجود بود داشتیم و اینکه ما نه تنها برای آزادیهای فردی بلکه برای امید، فرصت، و مهمتر از همه، آن چیزی که امروزه اغلب فراموش می شود، مسئولیتهای فردی نسبت به هم می ایستیم تا پتانسیل عظیم انسانی که موجود بود را تشخیص دهیم. این برتری آمریکاست.
این لحظه ای است که تصمیم بگیریم آیا هنوز یک ملت بزرگ هستیم یا نیستیم.
ما بخاطر افراد اشرف در اینجا هستیم نه به این دلیل که می خواهیم دولت ایران را سرنگون کنیم، اگرچه این یک نظر بسیار خوبی است، ما بخاطر افراد اشرف هستیم چون همانطور که ژنرال شلتون گفت ما قول دادیم.
ما در کنار آنهایی که سعی می کنند برای تحقق حقوق خود مبارزه کنند ولی امکان آن را ندارند خواهیم ایستاد.
کشور ما اکنون با این خطر روبروست که تبدیل به مثال هلندیها در سربرنیکا باشیم، تا اینکه آمریکاییهایی باشیم که در بالکان عمل کردند. ما نمی توانیم سابقه قرارگرفتن در کنار مردم آزادی که می خواهند بخاطر اهدافشان بپاخیزند را رها کنیم بخصوص برای آنهایی که در حال حاضر توانایی مبارزه برای اهدافشان را ندارند.
ما باید این کار را نه بخاطر افراد اشرف، نه بخاطر جامعه ایرانی بلکه بخاطر اینکه ایالات متحده آمریکا به عنوان یک کشور بزرگ متعهد به آزادی، فرصتها و مسئولیتهای فردی باقی بماند انجام بدهیم.
توگو وست، وزیر ارتش 1993-1997
از این که مرا به گردهمایی خود پذیرفتید متشکرم. اولین بار است که من در جلسات شما شرکت میکنم.
در این جا یک عضو تفنگداران دریایی هست که کمی متعجب شد از این که من ادعای عضویت در نیروی دریایی را کردم، ولی من در گذشته بعنوان حقوقدان ارشد در نیروی دریایی بودم. البته بسیاری از اشخاص مرا یک فرد متعلق به نیروی زمینی میشناسند.
درباره این که چرا من اینجا هستم و چه پروسه ای را طی کردم تا به اینجا رسیدم، زیرا شما میتوانید بگویید خوب، ما میدانیم او چکار کرد. یکی این که او بخشی از کابینه ای است که در واقع سازمان مجاهدین خلق را برای اولین بار در لیست قرار داد، برای این که آن وقت، زمانی بود که من در کابینه اول کلینتون وزیر نیروی زمینی بودم و در کابینه دوم کلینتون وزیر امور سربازان بازنشسته.
من بخاطر شغل حرفه ای خودم طی سالیان درگیریهای دیگری هم با موضوع ایران داشتهام. الان نیازی نیست وارد آن قضایا بشویم ولی میخواهم بگویم به آن دلایل است که ما اینجا هستیم. ما اینجا هستیم بخاطر گرمی، استقامت و آرزوی مردم ایران برای آزاد بودن.
بسیاری موضوعات دیگر هم از این سرچشمه می گیرد ولی من معتقدم به آن دلیل است که شما اینجا هستید. مطمئناً من به این دلیل اینجا هستم.
لذا به من اجازه بدهید که موضوعاتی که قبلاً توسط دیگران مطرح شده را تکرار نکنم شاید بتوانم یک چشمانداز متفاوت ارائه دهم.
فرماندار دین درست میگوید وقتی اظهار میدارد که ما در ایالات متحده گردهم آمدهایم، جایی که منافع آمریکا تقریباً حاکم بر مباحث عمومی ازجمله درباره مطالب بینالمللی و نقش آمریکا در موضوعات بین المللی میباشد.
لذا اشتباه نیست که بگوییم از دیدگاه دولت آمریکا، چه کابینه فعلی چه کابینه قبلی، در رابطه با ایران، حداقل چهار موضوع مورد نگرانی است. البته آن موضوعی که بسیاری در دولت آن را در صدر موضوعات دیگر میدانند و شاید حق داشته باشند، نگرانی اتمی است.
دوم این که من فکر میکنم دولت آمریکا مطمئناً فکر میکند نگرانی دوم، تمایل رژیم ایران به دخالت در امور منطقه ای است و دخالت در امور همسایگانش که مطمئناً برای سربازان ما که در آنطرف مرز در عراق خدمت میکنند، خطرات عظیمی دارد.
نگرانیهای سوم و چهارم، البته برای شما و من نگرانیهای اول و دوم و شاید هم اول و اول، محسوب میشوند، رنجهای اشرف و کار ناتمام ما در این کشور در رابطه با مجاهدین خلق ایران است.
خوب اگر شما و من به این نتیجه برسیم که این موضوعات در میان موضوعاتی است که در غلیان است و باید مد نظر قرار گیرد و بعد پروسه تصمیمگیری در دولت ایالات متحده و بخصوص این پروسه را در وزارت خارجه در نظر بگیریم، به فرض آن که همکاران من تمایل داشته باشند بپذیرند که چنین پروسه ای اصلاً وجود دارد، یعنی یک تصمیمگیری در رابطه با این موضوعات در وزارت خارجه، آنگاه شاید بهتر دریابیم که چرا اینقدر طول کشیده تا به نحو صحیحی موضوعات مربوط به خارجکردن مجاهدین خلق ایران از لیست، حل و فصل شود.
شاید این برای ما بخشاً قابل درک باشد، ولی معنای آن این نیست که با آن موافق باشیم یا میتوانیم نتیجهگیری کنیم ـ همانطور که یکی از همکارانم خواهد گفت، چون قبلاً آن را به من گفته است ـ که وزیر خارجه بیش از یکسال وقت داشته که آن را حل و فصل کند.
اشتباه نشود، من یک تمجیدکننده بزرگ وزیر خارجه فعلی هستم. یکی از مطالبی که در سوابق من ذکر نمیشود این است که وقتی او بانوی اول آمریکا بود و به یکی از مناطقی که ما در آن درگیری نظامی داشتیم سفر کرد، من با او همسفر بودم. و من در آن زمان وزیر ارتش بودم. و هنگامی که او وارد رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری شد، من بازهم آنجا بودم، او را تشویق میکردم و امیدوار بودم که او بتواند رهبری این کشور را بدست گیرد. من احترام فراوانی برای او قائلم.
من عقیده دارم که آن خصوصیات وی را به نقطه ای خواهد رساند که من چیزی را پیشبینی می کنم که دیگران نمیکنند و آن این است که وی به احتمال بسیار زیاد، پس از تمامی کش و قوسها، در رابطه با لیستگذاری و از لیست خارج کردن مجاهدین خلق ایران کار صحیح را انجام خواهد داد.
بنابر این سؤال این است که چه زمانی؟ چقدر دیگر طول خواهد کشید؟ چقدر اطلاعات دیگر باید بررسی قرار گیرد؟ وزارت خارجه هنوز به حکم سال قبل دادگاه استیناف حتی پاسخ نداده است.
و من برای این پاسخی ندارم و فکر میکنم بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که فشاری را که شما وارد میکنید و این گروهها وارد میکنند ادامه بدهیم. بیانات صریحی نظیر آنچه دو سخنران قبلی ابراز داشتند را ادامه دهیم ولی من فکر میکنم که در این رابطه امید وجود دارد.
اما ذهنم درمورد آنچه که دولت ما میخواهد در رابطه با کمپ اشرف انجام دهد به این اندازه روشن نیست و این مرا بسیار نگران میکند. ما پیشاپیش فاصله گرفتهایم. ما پیشاپیش آن را تحویل نیروهای عراقی دادهایم و روزبهروز نفوذ ما بر دولت عراق کمتر میشود. چرا؟ بخاطر این که ما در پروسه عقبنشینی هستیم.
من فکر میکنم با قدرت تمام و با صدای بلند و با تمام انرژی خود نیاز داریم که به اعمال فشار بر کابینه ادامه دهیم تا بر هر آن کسی که هرگونه نفوذی در این رابطه دارد فشار بیاوریم تا مطمئن شویم که ساکنین اشرف نهتنها مورد حفاظت قرار گرفتهاند بلکه برای پیشبرد کارهایشان نیز اموراتشان تأمین شده باشند.
من با صحبتهایی که شد مبنی بر این که اگر آنها مجبور به جابجایی در داخل عراق شوند فاجعه ای ببار خواهد آمد همعقیدهام. من موافقم که ایالات متحده کماکان در این رابطه مسئولیت دارد و از آمریکا تقاضا میکنم به مسئولیت خود عمل کند.
در روزشمار سیر تحولات چنین موضوعاتی بنظر میرسد به روشنی سه نقطه تصمیمگیری وجود دارد که پیشاپیش مورد اشاره قرار گرفت. اجازه دهید من مجدداً به آنها اشاره کنم.
یک نقطه تصمیمی بود که یک وزیر خارجه نام سازمان مجاهدین خلق را در لیست سازمانهای تروریستی وارد کرد.
یک تصمیم دیگر بود که توسط یک وزیر خارجه دیگر، کاندولیزا رایس گرفته شد که پس از بررسی، نام آنها را از لیست خارج نکرد و ما حالا یک وزیر خارجه سوم داریم که وظیفهاش روشن است و انگیزه مضاعف دیگری هم دارد، شاید یک حمایت مزید دیگر، اگر فرض کنیم حق ما را ادا خواهد کرد ـ حمایت اضافی تصمیم دادگاه و جلسه استماعات و بیانیههای مداوم از کنگره را.
من همیشه آزرده میشوم وقتی میشنوم آنهایی که دولت عراق را و سرکوب ساکنین اشرف توسط دولت عراق را حمایت میکنند، به آنها با لفظ «ایرانیان» یا «کشور ایران» اشاره میشود. من همیشه برافروخته میشوم وقتی میشنوم درمورد سیاستهای «ایران» صحبت میشود زیرا بهیاد میآورم و به شما هم یادآوری میکنم که یک کشور به رهبرانش شناخته نمیشود بلکه یک کشور با مردم آن سرزمین شناخته میشود.
اگر این را بهخاطر داشته باشیم، اگر به این اتکا کنیم، اگر این شیوهیی باشد که با مشکلات برخورد میکنیم، آنگاه ایران را در وضعیت خوبی خواهیم یافت، بخاطر شیوه برخورد و بخاطر مصممبودن مردمش. ما فقط باید دولتش را تصحیح کنیم و آن کار مردم ایران است.
کار ایالات متحده این است که به آنان کمک کند که تمامی قدرتش، تمامی نفوذش و تمامی ذرات اعتبارش را بهعنوان کشوری که بطور تاریخی حامی دموکراسی بوده بکار گیرد و اینکه آن تلاشها را از تمام جهات مورد حمایت قرار دهد.
من فکر میکنم ما بخاطر مردم ایران اینجا هستیم. من نقطه آغازم آنجا بود. من فکر میکنم نقش ما در آمریکا همواره این بوده که ارتباط برقرار کنیم و تلاشهای دیگران برای برقراری، حفظ و حفاظت دموکراسی را پرورش دهیم. ما اینگونه آغاز کردیم.
این کشور و انقلاب آن و تولد آن در آزادی موفق نمیشد اگر کشورهای دیگر، بهویژه فرانسه، حاضر نمیشدند به ما کمک کنند تا آرزوهای خود برای دموکراسی را پرورش دهیم و این یک چرخه کامل است.
ما دموکراسیمان را همان اندازه که مدیون روحیه خودمان هستیم، مدیون کمک از دیگر کشورها هستیم. آیا ما میتوانیم برای مردم ایران کمتر از این انجام دهیم؟ مردمی که تنها آرزویشان ایجاد همان تلاش برای آن است که خودشان تصمیم بگیرند چگونه حکومتی میخواهند؟
من از این فرصت که با شما بودم متشکرم و این را میگویم که من یکبار در تهران بودم و توانستم در خیابانها قدم بزنم و به مردم درود بگویم و آنها به من درود بگویند. من امیدوارم شما روزی باز هم مرا به آنجا دعوت کنید.
ادوارد رندل فرماندار پنسیلوانیا 2002- 2011
افتخاری است که اینجا باشم. شما حضار خوبی بوده اید و نه تنها توجهات را جلب میکنید، من از این مبهوت شده ام و تحت تاثیر سخنران هستم.
من 33سال در زندگی دولتی بودهام و بعنوان دادستان ناحیهای، شهردار، فرماندار، و رئیس حزب دموکرات بودهام. من تقریباً بطور انحصاری روی مسائل داخلی متمرکز بودهام. من بعنوان یک شهروند، عقایدی در مورد سیاست خارجی دارم ولی چیز کمی می دانستم.
ولی بگذارید بگویم برای من یک تجربه آموزشی بزرگی بود و در نتیجة چیزی که من یادگرفتم، روز دوشنبه من نامه ای به پرزیدنت اوباما و وزیر کلینتون خواهم نوشت و به آنها می گویم اول اینکه ایالات متحده از نظر اخلاقی وظیفه دارد هر کاری می تواند بکند تا امنیت ساکنین اشرف را تضمین کنیم. دوم این که اگر رئیس اف.بی.آی. لوئیس فری و ژنرال شلتون و ژنرال کانوی و فرماندار دین و سخنرانان برجسته می گویند مجاهدین یک نیروی خوب و بهترین امید برای یک راه حل سوم در ایران است خوب خدای من آنها را از لیست تروریستی خارج کنید. آنها را از لیست تروریستی خارج کنید.
و شما کار بزرگی در داخل شهر واشینگتن کرده اید و شما اینجا هستید با قدرت اینجا هستید، تعداد زیادی هستید، و با مباحث قوی اینجا هستید. و شما مبارزه در شهر واشینگتن را دارید به پیش می برید.
و چیزی که بسیار جالب است اینکه مردم ما و من این را از ته قلب باور دارم واقعا منصف هستند. آنها همان ارزشهایی را دارند که شما دارید آنها همان چیزهایی را برای خود می خواهند که شما برای هم آمریکا و هم ایران می خواهید.
و آنها به پایبندی به قولشان اعتقاد دارند. اگر مردم آمریکا می دانستند که تک تک ساکنین ازجمله 36 نفری که کشته شدند و همه آنهایی که مجروح شدند سندی را با دولت آمریکا امضا کردند که می گوید آنها سلاحهایشان را تحویل دادند چون ما قول دادیم از آنها محافظت کنیم و ما به طور دردآوری به آن پشت کردیم، ما یا مستقیم یا غیرمستقیم در آنچه اتفاق افتاد مسئول هستیم، مردم آمریکا خشمگین میشوند، خشمگین میشوند.
ولی آنها نمیدانند. و چون نمیدانند، فشاری نیست. دولت زیر فشار واکنش نشان میدهد.
فرماندار دین کجا هستید؟ همه اش در مورد فشار است، درست میگویم؟ فشارهای از هر طرف. ما که در کرسی تصمیم گیری مینشینیم، از این طرف، از آن طرف تحت فشار قرار میگیریم و امیدواریم که در مقابل فشار بایستیم و آنچه درست است را انجام دهیم.
همه اش در مورد فشارها از طرفهای مختلف است و در حال حاضر فشارهایی وجود دارد که شرایط موجود باقی بماند. فشارهایی وجود دارد که در اشرف دخالت نکنیم چون نمیخواهیم دولت مالکی را ناراحت کنیم و فشار متقابلی وجود ندارد.
بنابراین ما باید بیرون برویم و این را برای مردم آمریکا تصویر کنیم. بگذاریم آنها بدانند. بگذاریم آنها بدانند.
ما به آنچه در کوزوو کردیم افتخار میکنیم، آنچه دولت و مردم آمریکا در کوزوو کردند نیم میلیون مسلمان کوزوویی را از نسل کشی نجات داد. ما به آنچه کردیم افتخار می کنیم. و اگر شما با پرزیدنت کلینتون صحبت کنید، یکی از افتخار آفرین ترین چیزهایی است که در زمان ریاست جمهوریش داشته است. ما نسبت به آن چیزهایی که درست انجام دادیم افتخار می کنیم.
وقتی بحران لیبی در اوج خودش بود و قذافی آماده نسل کشی بود مردم آمریکا نمی خواستند در یک درگیری دیگر وارد شوند ولی آنها همچنین می دانستند که ما باید مردم بیگناه را از اینکه کشتار شوند نجات دهیم.
ما می توانیم در کوتاه مدت این مبارزه را در اشرف و در دراز مدت درباره اینکه بر سر ایران چه خواهد آمد پیش ببریم چون باید به مردم آمریکا گفته شود که نیرویی آنجا وجود دارد که می خواهد تغییر ایجاد کند. آن افراد جوانی که شما توصیف کردید و زنان آماده این هستند که تغییر ایجاد کنند و اینکه تنها کمی کمک می خواهند. آنها دولتی ایجاد خواهند کرد که ثروت را تقسیم خواهد کرد، موفقیت مشترک در سراسر کشور خواهد داشت که مهمترین چیزی است که آنها نیاز دارند.
دولتی وجود دارد که به زنان حقوقشان را می دهد. دولتی که با عربها، یهودیان و دیگر ایرانیان به تساوی برخورد می کند. دولتی که به آزادی مذهبی و سنتها احترام می گذارد.
چنین دولتی ممکن است. ما اگر بتوانیم این تصویر را ارائه بدهیم، میتوانیم نه فقط در کوتاهمدت آنچه را که لازم است برای حفاظت از ساکنین اشرف انجام دهیم بلکه در دراز مدت میتوانیم راه حل سومی که نیازی به دخالت نظامی ندارد را محقق کنیم.
همانطور که ژنرال کانوی گفت راه حل سوم تغییر رژیم است ولی نه تغییر رژیم بواسطه تانکهای آمریکایی، بلکه تغییر رژیم با بسیج مردم از طریق وسایل ارتباط جمعی. روی تغییر رژیمی که از قلوب مردم بیاید باید تمرکز کرد. چون وقتی قلوب مردم برای هدف درستی متحد است، این امر میسر خواهد بود.
تاریخ نشان داده که سرکوب نظامی و اعدامهای علنی که در جریان است برای مدت کوتاهی می تواند مردم را بترساند و منفعل کند ولی در تحلیل نهایی یک موج عظیم است که متوقف کردنی نیست.
ژنرال جیمز تری کانوی، فرمانده نیروی تفنگداران دریایی آمریکا 2006- 2010
آقای سفیر، خانمها، آقایان از شما به خاطر استقبال گرمتان متشکرم
مانند دیگر اعضای این پنل، اولین باری است که من با شما هستم و باید بگویم از آنجا که قبل از اینکه بیایم درباره سازمان شما تحقیق و بررسی کرده و تلاش کردم درسم را درتدارک آمدن به اینجا آماده کنم، به شما برای آنچه که هستید، هر آنچه که نمایندگی میکنید و هر آنچه قصد تحققش را دارید و وقت و منابعتان را به آن تخصیص داده اید درود می فرستم.
با توجه به تواناییهای این پنل من تلاش کردم ببینم چه چیز می توانم به شما عرضه کنم که از آنچه گفته شده یا امروز گفته شده متفاوت باشد و چون به نظرم یکی از دو عضو نظامی پنل هستم فکر کردم بهتر است در حوزه ای باقی بمانم که علائق استراتژیک در آن مطرح است.
اما متأسفانه باید همین ابتدا اعتراف کنم که امروز پیام تیره و تاری برایتان آورده ام و آن اینست که من شدیداً نگرانم که در همان حال که من و شما اینجا نشسته یا ایستاده ایم، ایالات متحده و رژیم ایران در مسیر یک برخورد حرکت می کنند و اگر اتفاق تازه ای به همین زودی روی ندهد، من متأسفانه این طور می بینم که با هم بزودی درگیر شوند.
بنابراین من در ارتباط با آنچه شما انجام می دهید و آنچه که نمایندگی می کنید، قدری احساس فوریت و اضطرار می کنم، با این امید صادقانه که راه حل سوم گزینه ای باشد که تحقق یابد و بتواند آنچه را که من فعلاً در چشم انداز می بینم تغییر دهد.
اهداف استراتژیک ایالات متحده به نظر من می تواند بدون اینکه لازم باشد در برابر این جمع مورد تأکید قرار گیرد، در درجه اول اینست که شهروندانمان را که در خارج هستند حفاظت کنیم.
ما همچنین می خواهیم از بابت بازماندن خطوط ارتباطی دریایی اطمینان حاصل کنیم. به عبارت دیگر تأمین تجارت آزاد که البته شامل نفت صادراتی از منطقه همراه با متحدانمان می شود و قصد داریم با دوستان و متحدانمان در منطقه شراکت داشته و شاید صرفاً از بابت حضورمان در خاورمیانه که پتانسیل ایجاد فضاهای فاقد ساختار حکومتی وجود دارد با اشخاصی که ممکن است مترصد حمله به مردم ما یا متحدانمان باشند. لذا احساس می کنیم که نیاز است وارد عمل شویم و شما می بینید که این اتفاق امروز دارد در منطقه می افتد.
از نگاه من، اهداف استراتژیک رژیم ایران پیش از هرچیز حفظ رژیم است. همچنین فکر میکنم کنترل کمابیش گسترده خلیج و تنگه هرمز است. به نظر من این کشور قصد دارد نفوذ خود را در منطقه و به دیگر کشورها گسترش دهد.
و به باور من اهرم دستیابی به تمام این اهداف، گسترش توان اتمی است که به نظر من نگران کننده ترین وجه قضیه است.
هر جا که این اهداف استراتژیک با اهداف دیگران تداخل کند، پتانسیل برخورد یا حتی منازعه و مخاصمه وجود دارد و من مایلم با شما درباره دو یا سه مورد از حوزه هایی که امروز ممکن است آن درگیری محتمل روی دهد، صحبت کنم.
اول از همه میتواند اشتباه محاسبه یکی از طرفین باشد، یعنی عدم درک تأثیر مهم برخی اعمال و حرکات.
سوابق اشتباه محاسبه دراین منطقه کم نیست. مثلاً گروگانگیری سال1979، یا جنگ نفتکشها که به نظر من واقعاً و در نهایت به نفع کسی تمام نشد و البته سرنگون کردن هواپیمای مسافری ایرانی و تلفات انسانی تراژیک آن که درسال 1988 دیدیم.
از سوی دیگر نیروهای آمریکا و رژیم ایران در تماس نزدیک هستند. ما نیروهایی در عراق در نزدیک مرز ایران داریم. در افغانستان نیرو داریم و هردو در منطقه خلیج فارس در دریا نیرو داریم. همان طور که شما هم مثل من می دانید تنشها در تمام این نقاط آتش زیر خاکستر است.
حال داستانی را به شما بگویم که به نوعی یک داستان انسانی است از یک مکالمه که نفرات مسئول در فرودگاه بین المللی دوبی ضبط کردند. این مکالمه بین یک کنترلر پدافند هوایی ایرانی و یک هواپیمای آمریکایی واقع شده بود؛ چیزی در این حدود که: «هواپیمای ناشناس. اینجا پدافند هوایی ایران. شما در فضای ایران هستید». پاسخ خلبان منفی است: «من یک هواپیمای آمریکایی هستم که دارم در فضای عراق گشت میزنم». کنترلر ایرانی: «یا بلافاصله این فضا را ترک میکنید و یا هواپیما خواهیم فرستاد سرنگونتان کند». خلبان پس ازیک مکث چند ثانیه ای پاسخ میدهد: «پدافند هوایی ایران؛ این یک شکاری اف ـ18 متعلق به سپاه تفنگداران ایالات متحده آمریکا است. هواپیمایت را بفرست. منتظرش هستم».
ژنرال کانوی: این داستان را نگفتم که از شهامت خلبانانمان تعریف کنم، گو اینکه جماعت اهل جنگی هستند. این داستان را گفتم که بدانید دراین منطقه وضع به مویی بسته است و همین است که نگرانمان می کند.
من به زنجیره فرماندهی آمریکا اعتماد بالایی دارم. منظورم اینست که وزیر دفاع تنها ظرف چند دقیقه از آنچه در خلیج فارس میگذرد اطلاع پیدا میکند.
اما اعتمادم به زنجیره فرماندهی رژیم ایران کمتر است و نمیدانم چقدر محکم و منسجم است. در واقع، حتی براین باورم که عناصر گردنکشی هستند که ممکن است خودسرانه دست به حرکتی بزنند.
یک مثال بارز اینگونه حرکات را دو سه سال پیش درماه مارس2007 درمورد گرفتن ناویان نیروی دریایی انگلستان و نظامیان انگلیسی دیدیم.
اگر احیاناً این افراد آمریکایی بودند چه می شد؟ اگر تلاش کرده بودند با این فکر که کمک در راه است دست به مقاومت بزنند چه اتفاقی می افتاد؟ آنها به لحاظ سلاح و تجهیزات و تعداد نفرات در موقعیت ضعیف تری قرار داشتند. اگر جسد پانزده سرباز آمریکایی در آبهای بین المللی شناور میشد، چه اتفاقی می افتاد؟ کافی است قدری درمورد وقایع احتمالی تعمق کنید.
دراین اواخر ما شاهد بیشترشدن شمار و در نتیجه تأثیرات سیستمهایی هستیم که به داخل عراق رخنه می کنند. درحالی که ما به طور جدی آماده می شویم نیروهایمان را خارج کنیم درهمان حال شاهد افزایش فعالیت یگانها و عناصر دیگری هستیم که به نظرمن هدفش اینست که این طور وانمود کند که آنها هستند که دارند ما را وادار به خروج میکنند. در واقع کاهش نیروها را همه مطلعند و به خوبی برنامه ریزی شده است.
درماه ژوئن 15سرباز ما در عراق کشته شدند. این بیشترین رقم تلفات در یک ماه از سال2008 تاکنون است. 9 مورد ازاین تلفات در نتیجه حملات موشکی به پایگاههای اصلی ما روی داده است و خانمها، آقایان، این موشکهای ایرانی هستند. سیستم اسلحه دیگر البته بمبهای جهنده ضد زره است. عراقیها مدتها به سختی تلاش کردند تا بتوانند این وسایل را بسازند اما نوع ایرانی آن کیفیت بالایی دارد و ما هم اکنون درعراق آنها را میبینیم.
درآن سوی مرز دیگر ایران، در کشور افغانستان فرماندهان تفنگداران دریایی ما گزارشهایی از افزایش مجدد فعالیت تک تیراندازها میدهند و همان طور که ما در عراق نیز چند سال پیش دیدیم، این تک تیراندازان ماهر، ایرانی و سوری هستند.
پس میبینیم اینجا توطئه و تحریکاتی روی میدهد که همان طور که گفته شد وزیر دفاع، پانتا در یکی از اولین اقدامات خود بشدت محکوم کرده است. پس باز بگویم که این پتانسیل وجود دارد که این گونه اشتباه محاسبات تأثیرات نسبتاً شدیدی در کوتاه مدت داشته باشد.
خاورمیانه خاورمیانه است و گاه اتفاقات درآن به شکلی غیرمترقبه و بسیار سریع روی می دهد که به نظر من ما باید از این بابت نگران باشیم.
حوزه دوم به نظر من تحریک در زمینه انرژی است. به باور من کشور بزرگ ما خودش را تا حد زیادی محتاج و متکی به سوختهای فسیلی کرده است. که این مایه آسیب پذیری استراتژیک است. در ضمن هم اکنون با رکودی مواجه هستیم که به نحوی توانایی ما برای برخی اقدامات را محدود می کند.
دو درصد کاهش در صادرات نفت لیبی با توجه به وقایع آن منطقه از نگاه اعضای اوپک و بخصوص نمایندگان رژیم ایران درآن پنهان نمانده است. امروز جالب اینجاست که حرف اصلی را در اوپک رژیم ایران میزند. آنها میگویند بیایید قیمتها را بالا نگاه داریم زیرا تأثیر منفی بر برخی کشورهای دیگر در دنیا خواهد داشت.
سعودیها میگویند بیائید قیمتها را پائین حد تحمل نگاه داریم تا به این ترتیب نیازی به رفتن به دنبال یافتن آلترناتیو برای نفت نباشد و نفت همچنان سلطان بازار انرژی باقی بماند.
اما هر دو شق برای آمریکا یک وضعیت باخت ـ باخت است. واقعیت درعین حال اینست که ما ته یک نخ قرارگرفته ایم و آن نخ را یکی دارد می کشد. این نگرانی هم هست که در قبال تحریمهایی که اعمال شده دست به اقدامات تلافیجویانه یا انتقامی بزنند، یا واکنشی به یک درگیری تازه بین اسرائیل و حزب الله یا گردگیری بین این دو روی دهد یا مثلاً میدانهای نفتی عربستان سعودی بار دیگر هدف حمله قرارگیرد ـ قبلاً به این مناطق حمله شده که به نظرما کار القاعده بوده است.
لیکن چنانچه در عرضه نفت اختلال جدی پیش آید نه تنها برای ما که برای بقیه جهان نیز عواقب ناگواری خواهدداشت و می توانید تأثیرات آن بر اقتصاد ما را که از دید ما یکی از منافع ملی حیاتی ما است حدس بزنید و ازاین رو ممکن است ما را ناگزیر کند دست به اقدام بزنیم.
بازار نفت یک بازار آزاد نیست. کشورهائی آن را کنترل می کنند که همیشه با کارهائی که ما می کنیم موافق نیستند. و ازاین بابت ما قطعاً آسیب پذیر هستیم.
یک تلگرام سری بوده که اکنون از طبقه بندی خارج شده و درسال 2008 از سفارت ما در عربستان سعودی فرستاده شده بوده است. برایتان می خوانم: ادامه آسیب پذیری تأسیسات تولید نفت و گاز استراتژیک عربستان سعودی یک پاشنه آشیل برای منافع استراتژیک ایالات متحده آمریکا در این پادشاهی و درسراسر منطقه خلیج فارس به شمار می رود که از تأثیر کلی آن بر امنیت اقتصادی آمریکا درمیگذریم. در خاتمه تلگرام آمده است: بنا به برآورد وزارت داخله سعودی این تأسیسات با تهدید جدی هم از القاعده و هم ازسوی رژیم ایران مواجهند.
خانمها آقایان، شاید پتانسیلی که از همه چیز به لحاظ ایجاد منازعه نگران کننده تر است مسابقه مستمری است که رژیم ایران در زمینه انرژی هسته ای در پیش گرفته است. خودشان می گویند انرژی هسته ای یا برق هسته ای. اما به نظرمن ما باید نامش را سلاح هسته ای بگذاریم.
خیلی واضح است که در ایران نیازی به انرژی هسته ای برای تولید برق نیست. آنها دومین منابع بزرگ نفت و گاز طبیعی در جهان را دارا هستند. ایران ظرفیت تولید برق برای نسلهای متوالی را دارد آن هم برق ارزان. پس این نیاز ادعایی به انرژی هسته ای در بهترین حالت پرسش برانگیز است.
باقی کشورهای منطقه با دقت نظاره گری میکنند. عربستان سعودی دست روی دست نخواهد گذاشت. ترکیه هم احتمالاً فکر رفتن به طرف تکثیر به ذهنش خطور خواهد کرد و شاید عراق هم در بلند مدت به همین مسیر برود. عراق روزی کشور ثروتمندی خواهد شد.
بسته به اینکه اوضاع به چه نحو تحول یابد ما شاهد استفاده به مراتب گسترده تری از نوع اتمی توانمندی در منطقه خواهیم بود.
از نگاه آمریکا، رئیس جمهور اوباما گفته است که دستیابی رژیم ایران به سلاح هسته ای غیرقابل قبول است. اما عین همین کلمات را به عنوان رئیس جمهور هنوز ادا نکرده است. اما به نظر من سیاست ملی ما درقبال تولید این گونه سلاح حاکی از سلطه همین طرز تفکر دارد.
و باز بگویم که ممکن است دو کشور ما درکوتاه مدت به مسیر برخورد بیفتند.
از یک نقطه نظر استراتژیک تعداد گزینه های خوب زیاد نیست. بسیار غیرمحتمل است که ایالات متحده یک مأموریت یا مجوز بین المللی برای اقدام به دست آورد. لذا آمریکا بار دیگر به عنوان کشوری ظاهر خواهد شد که به یک کشور دیگر خاورمیانه حمله کرده است.
خلاصه کنیم، احتمال وقوع این گونه برخورد چه حد است؟ من از ده نمره به احتمال محاسبه اشتباه نمره پنج می دهم. تحریک و توطئه در زمینه انرژی 4. اما دوستان، من مشکلات و مسائل مربوط به اتم را از 10 نمره 8 می دهم.
به نظرمن طی دو سال آینده اگر اتفاق قابل توجهی بجز آنچه امروز واکنش ماست روی ندهد، و ایران می تواند کشور متفاوتی گردد، چنانچه بین ایران و کشور بزرگ ما برخوردی روی دهد.
پس من بار دیگر از راه حل سوم حمایت میکنم و امیدوارم توانسته باشم نوعی احساس فوریت و حساسیت موضوع را به شما تزریق کرده باشم، زیرا هر چه زودتر بتوان ابزار نفوذ لازم را برای تغییر وضع به کار گرفت بهتر است.
حال اجازه دهید به عنوان یک ابراز نظر پایانی مقداری در رابطه با مجاهدین خلق ایران و قرارگاه اشرف و مشاهدات و تجربیات خودم صحبت کنم.
فکر میکنم تنها عضو این پنل باشم که احتمالاً مسئولیتهای فیزیکی برای امنیت ساکنان اشرف برعهده داشتهام. با شما به سال2004 باز میگردم و میگویم که وقتی نیروی تحت فرماندهی من به عراق بازگشت ما به استان غرب رفتیم و مسئولیت ایمن کردن یکی دو قرارگاه مجاهدین خلق را که ابتدا حول و حوش فلوجه بودند و بعد در جنوب غربی در نقطه ای که به آن تلکه جا داده شدند به ما داده شده بود.
من از نفر مافوقم پرسیدم این چه کیسه ماری است که اینجا به دست من میدهید؟ کار ما به قدر کافی مشکل است حال اینکه یک «گروه تروریست» هم در این میان نزدیک ما باشد چیزی است که من اصلاً برایش آمادگی نداشته ام.
اما همین که چند تا از فرماندهانم را فرستادم بنشینند و با این افراد صحبت کنند و بعد هم که خودم برای دیدارشان رفتم متوجه شدم که آنها تروریست نیستند. آنها همان قدر تروریست هستند که افرادی که اینجا دراین پنل نشسته اند.
یک تضاد آشکار وجود داشت. از یک طرف ما میدانستیم که آنها را وزارت خارجه ما درلیست قرار داده و من اعتماد عجیبی به وزارت خارجه مان دارم. از طرف دیگر به ما گفته بودند ـ و این واحد پنج سال درعراق باقی ماند ـ که امنیتشان را تأمین کنیم. این برای من بی معنی بود. اگر تروریست هستند که باید بازداشت و بازجوییشان کنیم و مطمئن باشیم همان را که سزاوارش هستند میگیرند.
ما از آنها خواستیم سلاحهایشان را تحویل دهند. آنها تنها کسانی درعراق هستند که خلع سلاح شده اند. درست است؟ همان ابتدای کار سفیر برمر تصمیمی گرفت که هر عراقی بتواند یک کالاشینکف در قفسه یا کمد خانه اش نگاه دارد. اما این افراد خود با میل خود به درخواست ما تحویل سلاح پاسخ مثبت دادند.
حال به نظر من می رسد که این وقایع سرکوبگرانه اخیر که دیگر اعضای پنل به خوبی شرح دادند، امروز به نقطه ای رسیده که ما باید در موضع کشورمان در قبال ساکنان کمپ اشرف و مجاهدین خلق ایران به طورکلی تجدید نظر کنیم.
موقعی که پیش از آمدن اینجا درسم را میخواندم دیدم که فرانسویها برگشته و گفته اند که تحقیقات اولیه آنها درمتهم کردن مجاهدین اشکال داشته است و کل این اتهامات هیچ پایه و مبنایی ندارد. دوستان خوب ما دراروپا همان طور که بازهم گفته شد اتحادیه اروپا و انگلستان ما را تشویق میکنند سیاستمان را تغییر دهیم.
و باید به شما بگویم آنچه اخیراً اتفاق افتاد باید یک افتضاح ملی می شد اما متأسفانه چنین چیزی نمی بینم.
بگذارید باز به خاطراتم بازگردم. هنگامی که سروان جوانی بودم و ستوانهای تفنگدار نیروی دریایی را آموزش می دادم رهنمودمان به آنها این بود که وقتی به عنوان مشاور و مستشار با یک یگان خارجی کار میکنید و قرار است نقض حقوق بشری روی دهد، یا عمل فجیعی واقع شود، سعی کنید جلو آن را بگیرید. درست است؟ اگر نتوانستید جلو آن را بگیرید از محل فاصله بگیرید زیرا نمیخواهید شریک این عمل محسوب شوید. اما باید بلافاصله این را گزارش کنید و اقدامی دراین باره صورت دهید.
حال اگر همین درس کوچک تاکتیکی را در مقیاس کشورها بگیریم اینجا یک جای کار اشکال دارد. درست است؟ واقعه ای روی داده و حال به نظر من مسئولیتی متوجه کشور ماست تا خواستار تحقیق شود و معلوم شود مجرمین چه کسانی هستند.
من صادقانه فکر میکنم این باید گام بعدی دراین قضیه باشد زیرا همان طور که تأکید شد ما ایالات متحده آمریکا هستیم، ارزشهایی داریم و از چیزی دفاع میکنیم.
و به نظر من اینجا یک الزام اخلاقی وجود دارد که این تضاد حل بشود. بهنظر من از یک دیدگاه اخلاقی و حتی از دیدگاه حقوقی ـ چون اینجا حقوقدان هم در این پنل داریم و بهتر است آنها دراین باره صحبت کنند ـ ما مسئولیم.
تا زمانی که سربازان آمریکایی در عراق هستند ما در قبال آنچه روی داده و آنچه در آینده روی خواهد داد، مسئولیت داریم.
اجازه دهید حرفم را فقط این طور تمام کنم که خانمها و آقایان وقتی این کار انجام شد ـ که این باید هدف کوتاه مدت شما باشد ـ آنگاه هدف طولانی مدت تر ما باید این باشد که به ترتیبی بر آن رژیم فشار آورید اعمال نفوذ کنید تا از این مسیر برخورد که امروز شاهدش هستیم دور بمانیم.
یک ژنرال همواره آخرین کسی است که می خواهد به جنگ برود. و من امروز در برابر شما سوگند میخورم که ما دیگر نمیخواهیم شاهد چنین اتفاقی باشیم. اما این گریز ناپذیر است مگر اینکه کاری در این بین بشود. ازهمه متشکرم.
آنیتا مک براید، دستیار رئیس جمهور بوش 2005-2009
این اولین باری است که من برای این جمع صحبت میکنم و با کمال تواضع به شماری از رهبران و کارشناسان برجسته ای میپیوندم که مطالب به مراتب ارزندهتری از آنچه از من ساخته است، درباره این گفتگو پیرامون روابط ایالات متحده با ایران به شما عرضه کرده و میکنند.
برای بسیاری از آمریکاییها سخت است قدر آزادیهایی را که داریم بدانند و وقتی هم که این آزادیها تنها چیزهایی است که در عمرمان داشته و شناختهایم آسان است گفته شود که آنها را همین طور نزد خود داریم. ما وظیفه داریم درمورد ارزش نهادهای مدنی خودمان و اینکه چه نعمتی نصیب ما شده که در طرف حق تاریخ زندگی می کنیم، به نسلهای جدید آمریکائیان آموزش دهیم.
همچنین مهم است به آنها بیاموزیم که تعهد اخلاقی داریم در کنار کسانی که همچنان در تلاش به دست آوردن آزادی هستند، بایستیم.
هنگامیکه جنبش اپوزیسیون ایران میلیونها ایرانی را که خواستار رأیگیری آزاد و منصفانه در انتخابات بودند در تابستان2009 به خیابان آورد، رژیم ایران به آن بی اعتنایی کرد و حتی به اینکه جهان تصاویر معترضان بی گناه و مسالمت جو را که زیر خفقان حضور گسترده نیروهای امنیتی درخیابانها و آماده اعمال خشونت علیه مردم خود خرد می شدند، توجهی نکرد.
نیمی از 70میلیون جمعیت ایران کمتر از سی سال دارند و نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند. در شش ماه گذشته، بادهای تغییر بر منطقه عرب وزیدن گرفته و دراین کشورها نیز زنان و جوانان جنبشها را رهبری می کنند. نیازی نیست به شما بگویم که رژیمهای سرکوبگر مانند رژیم ایران همواره با تاکتیکهای سبعانه ادامه بقا میدهند اما همواره این را هم دیده ایم که وقتی ترس مردمشان از آزادانه سخن گفتن ریخت، سقوط می کنند.
ضروری است که ما نورافکنها را بر رهبران این موج تازه آزادی پرتوافکن کنیم و نشان دهیم که چگونه شبکه رسانه های اجتماعی در جرقه زدن رویدادهای خاورمیانه نقش مؤثر داشتند. ما باید درسهای لازم را که بتوان در راستای گسترش آزادی به دیگر سرزمینهای تحت سرکوب به کارگرفت، بیاموزیم.
این نسل جدید نیاز به تنوع سیاسی و فرصت سازی اقتصادی را می شناسد و نقش رسانه های اجتماعی و اینکه چگونه امکان می دهد که صداها، تمام صداها، شنیده شود، را درک می کند.
شصت درصد از 3.5 میلیون دانشجوی دانشگاه زنان هستند. زنان درایران به عنوان فعالان پرتوان تاریخی طولانی دارند و یکی از ملاکهای مهمی که از طریق آن می توان میزان پیشرفت یک جامعه را سنجید، جایگاه زنان درآن جامعه است.
مانع اصلی بر سر راه هرگونه پیشرفت یا موفقیتی در ایران رژیمی ظنین و سخت سر است که با هرگونه اصلاحات دموکراتیک مخالفت می کند.
ایران را حکام افراطی با ایدئولوژیهای افراطی به سرقت برده شهروندان خود را منزوی ساخته، کشورهای همسایه را دشمن خود ساخته و به بی ثبات سازی منطقه و جهان ادامه می دهند.
ما باید به اعمال تحریمها، افشای خشونتها و نقض حقوق ازسوی رژیم ادامه داده و اهرمهای قادر به تضعیف رژیمهای مستبد مانند وفاداری نظامیان، مقاومت غیرخشن، و زوال اجتماعی و اقتصادی را بشناسیم.
بحران اقتصادی روز بهروز بدتر می شود. چرا باید شهروندان کشوری که به لحاظ نفت و گاز تا این حد غنی است اینطور محتاج و مستمند باشند؟ تحریمهای هدفمند باید اعمال و مستقیماً به موضوع حقوق بشر ربط داده شوند.
در دموکراسیهای لرزان منطقه ما باید چشم انداز موفقیت را با تعمیق تعهد به ایده ها و سیاستهای تسهیل کننده آزادی تقویت کنیم.
هیچیک از این اقدامات قوی یا حمایتها ممکن نخواهد شد مگر اینکه ما ابتدا تعهد آمریکا به گسترش دموکراسی و پشتیبانی از آزادی خواهان درسراسر جهان را احیا کنیم. پیام شما به رهبران ما باید همین باشد.
ایالات متحده ابزار نیرومندی در زرادخانه دیپلوماتیک ما در اختیار دارد و امید من آنست روزی به کار گرفته شود تا یک ایران آزاد و دموکراتیک بتواند به کشوری مبدل و بازسازی شود که شما همگی میخواهید و ما هم برای شما خواستار آن هستیم.
سفیر میچل ریس، مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه 2003-2005
ما امروز از سوی هریک از سخنرانهایمان شهادتهای بسیار شیوایی را شنیدهایم مبنی براینکه به نفع منافع امنیت ملی آمریکاست که از ساکنان قرارگاه اشرف و خروج مجاهدین از لیست حمایت شود.
مجاهدین خلق مخالف رژیمی است که مسئول قتل سربازان آمریکایی است. مجاهدین خلق مخالف رژیمی است که کماکان به بیثبات کردن منطقه بصورت فعال ادامه میدهد و به عنوان یکی از حامیان اصلی تروریسم دولتی عمل میکند.
آری، منافع مهم امنیت ملی کشورمان ما را درگیر این موضوع کرده است، اما موضوع فراتر از صرفاًَ منافع آمریکا است چرا که ارزشهای آمریکا در معرض خطر قرار دارند.
ما قول شرف داده بودیم که از ساکنان اشرف حفاظت کنیم. حفاظت این افراد بی دفاع یک حق بنیادین حقوق بشر است. این یک اصلی است که کشور ما از دیرباز در سراسر ایالات متحده از آن دفاع کرده است.
صدای ما و تلاشهای شما و ارزشهای ما برای ارتقاء حقوق بشر نمیتواند در بیرون دروازه اشرف متوقف شود.
جنگی که برای خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی در جریان است، کارزاری که برای حفاظت از ساکنان اشرف در جریان است، فقط کارزار خود آنها نیست. این کازار آمریکا نیز هست.
هم منافع و هم ارزشهای ما بهنحو غیرقابل تفکیکی به این موضوع ربط دارند. به ساکنان شهر اشرف میگویم که ما در کنار شما هستیم و به فعالیتهایمان برای تغییر سیاست آمریکا ادامه خواهیم داد و تا زمانی که موفق نشویم، قرار و آرام نخواهیم داشت.