مجتبی قطبی - ترس برادر مرگ!

ترس از سرنگونی به یک بیماری مزمن برای رژیم تبدیل شده و تاثیرات آن باعث تغییرات جسمانی در پیکره اش شده و هیچ علاج و درمانی هم برایش در چشم انداز نیست. هر چه می خواهد و سعی میکند صورت خود را با سیلی، غلو کردن و بزرگ نمائی و دروغهای شاخدار، آنهم از نوع آخوندی آن، ( آخوندها ظاهرا دست یوسف گوبلز وزیر تبلیعات هیتلر را هم از پشت بسته آن) و شاخ و شانه کشیدن این ترس را استتار کند، بالاخره دم خروس از زیر قبای آنها بیرون میزند و همه رشته ها پنبه میشود.
البته و صد البته به همراه و موازی با جلادان، شکنجه گران، ادم ربایان، و متجاوزین به عنف، مزدوران و جیره و مواجب بگیران بیت "امام" هم به راه افتاده و در بلندگوهای پدرجدیشان به امر " امر به معروف" گماشته میشوند تا ان چهره رنگ باخته این بیمار را با غازه و سرخاب بزک کنند.
و البته که این هیچ جای تعجبی نیست. سوت زدن در تاریکی خود نیز ترمی از روانشناسی غلبه بر ترس است. 
اری، عملیات کبیر فروغ جاویدان انچنان ترسی را به جان اخوندها انداخت که سالهاست علی رغم استفاده از همه روشهای توانبخشی مروج و نامروج، گیاهی و شیمیایی، سنتی و مدرن و بهره گیری از معالجین انگلیسی و امریکائی و استخدام متخصصین توانبخشی و پرستاران دست پرورده و اموزش دیده عراقی، نه تنها بر ترس خود فائق نیامده اند بلکه تب مرگ نیز به سراغشان امده است.
غفوری فرد نماینده مجلس وحوش هم برای اینکه از این قافله عقب نماند و سر صف تحویل داروی "آرام بخش" باقی بماند و از سر هذایانگوئیهائی ناشی از همین تب مرگ درمصاحبه ای با خبر انلاین در روز یکشنبه  دو مرداد اذعان کند که "جریانهای انحرافی و فتنه هر چقدر هم قدرت بگیرند خطری برای نظام نخواهند افرید”.
" او میافزاید: ممکن است گروهی از نظر سیاسی مرده باشد ولی از نظر فیزیکی وجود داشته باشد. خیلی از اندیشه های سیاسی در چنین شرایطی هستند. مثل جبهه ملی یا نهضت آزادی که در گوشه و کنار افرادی را دارند که هنوزبه آنها معتقدند ولی قدرت تخریب یا اثرگذاری ندارند. منافقین هم از نظر ما یک جنازه سیاسی و نظامی هستند حتی اگر در پادگان اشرف هم حضور داشته باشند چون دیگر قدرت کارهایی مثل عملیات مرصاد را ندارند.
ملاحظه میکنید. ضربه ای که رژیم از عملیات کبیر فروغ جاویدان خورده چگونه بر روح و روان این رژیم تاثیر گذاشته که لحظه ای هم شده از فکر ان برون نمیرود و مرتب آزارش میدهد.
غفوری فرد به سوال خبرنگارکه میپرسد که "اگر این جریانها مرده اند ، چرا اینقدر به آنها روح میبخشید و مدام مطرحش میکنید"، پاسخ داد:
-بالاخره در کشور ما یک اتفاقی در سال 88 افتاده است و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند. مشکلاتی بوجود آمد که حتی مقام معظم رهبری برای رفع آن وارد عرصه شدند. حرف من این است که «آن کسانی که الان میخواهند کاندیدا شده، مشارکت سیاسی داشته باشند و نامزد انتخابات مجلس شوند، باید مواضعشان را در برابر آن جریان فتنه اعلام کنند». باید افراد بگویند که با آن جریان مخالف بودند یا موافق یا مثلا بی طرف؟ عضو آن فتنه بوده اند یا نه؟ اگر عضو فتنه و یا مدافع آن بودند، قطعا نمیتوانند دیگرکاندیدا شوند. مگر اینکه به طور شفاف بگویند از آن فتنه حمایت نکرده و نمیکنند. یعنی به بیان سیاسی اعلام برائت کنند.
برای اینکه منظور غفوری فرد را از این "اتفاقاتی که افتاده" روشنتر کنیم از اخطار باند احمدی نژاد به مخالفین او منتشره در سایت دولتی "دولت یار" در سوم فروردین کمک میگیریم:
 "آنچه در فتنه های پیشین به اثبات رسید این بود که گروههای مومیایی شده قابلیت رجعت داشته و به طور مثال یگان های عملیات تروریستی منافقین در فتنه لجنی در کمتر از چند ساعت صحنه گردان اغتشاشات و درگیری ها شدند"
این سخنان کافی است تا به عمق ترس رژیم اخوندی از قدرت و گستره ی میدان مانور مجاهدین و به وحشت انها از وجود اشرف پی برد.
در چنین شرایطی است که اکنون همه متخصصان و معالجان بینالملی و کشوری و محلی بر بالین این بیمار گرد امده اند تا شاید چند صباحی بر عمر این پیکر در حال احتضار بیفزایند.
اما این بیماری مزمن مسری هم شده است.
این متخصصین بین المللی که عنوان "محلل بسیاری از مشکلات" را نیز با خود به یدک میکشند نیزدچارهمان مالیخولیای رژیم شده اند. اگر چه مدام مدعی بی پایگی مجاهدین در میان مردم ایران و بی اهمیتی انها در تحولات منطقه ای انها میشوند اما تمام تلاش خود را برروی از میان برداشتن انها متمرکز میکنند و راه حل بیماری مزمن و مسری این جرثومه و "حامی تروریسم بین المللی" را در انحلال و از میان برداشتن اشرف ارزیابی میکنند. 
اینها نیز ،به مانند اعوانشان، طراحان ایران گیت (ایران کنترا)، و انصارشان پدرجدهای اخوندها در وزارت خارجه بلیر، هم نجات اخوندها  و هم نجات خودشان را ازمخمصه ای که خود برای خود ایجاد کرده اند در اهدای "کلت و کیک " و یا از میان یرداشتن 20 یا 30 نفر از رهبران مجاهدین، اما با ابعادی وسیعتر، نسخه پیچی میکنند.
این ناجیان، غافل از اینکه اگر بر فرض مثال اینبار موفق به اجرای کامل طرح خائنانه خود شوند، باید به جای کلت سلاح اتمی و به جای 20 یا 30 نفر از رهبران اشرف،  به قتل عام اشرفیها مبادرت کنند و بجای کیک، بصورت حد اقل، تمامی عراق را دو دستی به رژیم ایران تقدیم کنند.
و البته لازم به یاد اوری نیست که این درمانها نیز نهایتا مشکلی از این بیماران روانی حل نخواهد کرد. اندیشه مجاهدین به اشرف و یا تعداد انها محدود نمیشود. این را تاریخ حد اقل 45 ساله مجاهدین با وجود دشمنان قهار تا کنون ثابت کرده است. در توضیح مجاهدین هیچ کلماتی را بهتر از کلمات سردار موسی خیابانی روشنگرتر نمیبینم:
مجاهدین هستند، خواهی نخواهی هستند و اگرهم کسانی خواب وخیالی در سر داشته باشند ما حاضریم و قادریم قاطعانه بگیم نه اشتباه میکنید .مجاهدین را نمی شود از بین برد. ممکن است ما را بکشید ممکن است ما را زندانی بکنید اما نه، مجاهدین از بین رفتنی نیستند. مگر گذشته نشان نداد.این فکر باقی ماندنی است.چون حق است.این فکر جای خودش را درجامعه و تاریخ باز خواهد کرد. این پرچم اگر امروز از دست ما بیفتد دست دیگری حتما آنرا برخواهد گرفت. پس ما حق داریم امیدوار باشم. ما حق داریم ازمشکلات و خطرات نهراسیم واز آنها استقبال کنیم .ما حق داریم برتوطئه ها وتوطئه چینها نیشخند بزنیم.