وقتی ما بچه بودیم
پدرانمان از ما بچه تر بودند .
وقتی که ما پیر بودیم
بچه هایمان از ما پیرتر بودند .
وقتی که ما آماده می شدیم تا بمیریم
کودکانی به دنیا می آمدند
که از ما بالغ تر بودند .
آری چنین است که امید نمرده است
و ما نا امید و بی مراد عازم رفتن نیستیم .
* *
ــ 1 ــ
سمـندر بـاش ، بگــذر از معــبر تـوفــانی آتـش
بدان هنگام که می سوزد وطن در آتش بیداد اهریمن
ــ 2 ـ
چراغ راهتان خاموش نمی گردد ای رهروان ، هشدار !
عبور از سنگلاخ و کوهساران است که پیدا می شود جلگه
ــ 3 ــ
نفـس برکـش ، قـدم بـردار و دلیــری کـن
میان ترس و تسلیم حایلی جز پرده دار وقت ذلت نیست
ــ 4 ــ
اگر که توفان گرفته گرد بر گرد کشتی یاران
دو ناخدا ، دو فرمانده ، دو بصیر قابل هم هست
ــ 5 ــ
تـو درمـانـدهٌ وقـت نیســتی ، وقـت شـکنی ای رفیـق همــراه !
شکیب تو در شکنـج و شرار زمان ست که می رسد به آزمون عیار
ــ 6 ــ
شــرابخــواره اند اما نــه از شــرابـه هـای آتـش جـان
چنین است که چون ریزه خواران ، نرم می روند روی حنظل ها
ــ 7 ــ
اشـرف یعنی اشرفیـان ، نه یک قطعه زمین
به هرکجا که باشند ، با شندگان کنار خود دارند
ــ 8 ــ
این تن که نامش اشرفی بُوَد ، نه حلوای تن تنانی ست
مشکل شکار سرکشی ست ایستاده بر ستیغ قله ها
ــ 9 ــ
مگذارید که سررشته راستان شود پنبه و دود
تا به کی راست نـُماییّ و پراز هرچه دروغ ؟
ــ 10 ــ
ارباب سخن نیست در این معرکه بازار
گر هست خموش است و بپرهیز نگفتن
هشتم آگوست 2011