اگر برای حرفهای بی سر و ته لورنس باتلر به مجاهدین اشرف می شود توضیحاتی پیدا کرد، برای تلاش جنون آمیز تریتا پارسی ، هادی قائمی، محسن کدیور، فاطمه حقیقت جو، رامین جهانبگلو، محمد سهیمی، برادران صدری و چند نفر دیگر که در بیانیه ای تقاضا کرده اند تا نام سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا باقی بماند مشکل می شود توجیهی دست و پا کرد. باتلر هر چی باشه دلال سیار ابر قدرت است، که در بوزنی و ایرلند بروبیائی داشته است. اگر الآن که کفگیرش ته دیگ خورده و حرفهای فاجعه آمیزش را به صورت نیمه شوخی و نیمه جدی به عرض رزمندگان اشرف می رساند، از این بابت است که سرش به سنگ عنصر مقاومت تمام عیار خورده. ولی ایرانی هائی که اینطوری نوکر صفتی اشان سر چهارراه داد می زنند، والَاهه تازگی داره. همین ابرقدرت با کارچاق کن هایش، وقتی داشت کودتای ۲۸ مرداد را سازماندهی می کرد کلی مخفی کاری می کرد. زاهدی و نصیری و بقیه، تو زیرزمین خدمت ارباب می رسیدند، تا بعد به حساب آن "تندروی افراطی" برسند. از چهره های سرشناس فقط پری بلنده و ماشاالله قصاب حاضر بودند در ملاء عام چاکر صفتی درونی اشان را به نمایش بگذارند.
این موجوداتی که از اجنبی خواهش می کنند که اسم مجاهدین، نیروی مبارز ایرانی، را در لیست تروریستی نگه بدارند دلیلی ارائه نمی کنند، چون ندارد، اما از این هم واهمه ندارند که این امر می تواند برای افرادی مرگ آفرین باشد. لابد از خواص طبیعت چاکرصفتی تام وتمام است. مقاومت در برابر دیکتاتوری در ایران داستانی دراز دارد. در عصرجدید از همان اول انقلاب مشروطه اجنبی ها، روس ها و انگلیس ها، کارشون را با نوکرهای با جیره و مواجب پیش می بردند. اما نوکر هم نوکرهای قدیم، حداقل ظاهر را حفظ می کردند. اما نوکران مدرن زدند به سیم آخر، روز روشن بر علیه نیروی مبارز ایرانی پیش اجنبی ها سوسه می آیند. پسرک بدترکیب، از اینکه سپاه جنایت کار پاسداران، که هر لحظه تسمه از گرده مردم ما می کشد مورد غضب قرار می گیرد ضجه می زند و آنوقت به این و اون نامه می دهد که ایرانی ها از امریکا بخواهند که مجاهدین خلق را در لیست تروریستی نگه بداره. آخر مگر شرم و حیا تموم شده؟ این جماعت نیروی مبارز را باعث جری شدن دیکتاتوری می داند و به همه پیشنهاد دست بوسی قدرت حاکم را می دهد. مقاومت برای احقاق حقوق و برای دفاع از حیثیت در منظر این جماعت بی معنی است.
اما تا آنجا که به مجاهدین خلق به عنوان یک نیروی مبارز و مترقی برمی گردد، البته بسیار خوب است که هر کسی به زبان خودش حرف بزند. اگر در لیست گنجاندن مجاهدین خلق را خواسته اصلی و ثابت رژیم آخوندی بدانیم بدون توضیح زیاد می توانیم نتیجه بگیریم که اینهائی که می خواهند که مجاهدین در لیست بمانند با رژیم اسلامی سروته یک کرباسند. اینکه در روز روشن تقاضایشان را از یک دولت اجنبی طلب می کنند علاوه بر هم کاسکی با رژیم آدمخوار نوکر صفتی اشان را نیز در برابر دول خارجی جار می زنند. اینکه این آدمکان بگویند که مجاهدین به امریکائی ها پول داده اند قابل توضیح است؛ چرا که خود این جماعت تاجر مسلک قدمی مجانی برنمی دارد. اینها همان نوکران با جیره و مواجب هستند. همین ها هزار بار گفته اند که مجاهدین خلق از صدام حسین، از امریکا، از شرق و غرب عالم پول می گرفتند، حالا دم می گیرند که مجاهدین به امریکائی ها پول می دهند. البته برای این جماعت رژیم اسلامی اشان همچنان "نه غربی نه شرقی" است.
در اطلاعیه استقلال امریکا، ۵ ژوئیه ۱۷۷۶ تأکید شده است که: "ما معتقدیم که تمام انسانها برابر خلق شده اند، که خالق به آنها حقوقی انکارناپذیر اهدا کرده است. هر گاه که هر نوع حکومتی این حقوق را نفع کند حق آن مردم است که آن را میان بردارد و دولتی برسرکار آورد که بر پایه آن اصول عمل کند. زمانیکه سوءاستفاده مداوم انسانیت را زیرپا لگدمال می کند، سرنگونی حاکمیت علاوه بر حق وظیفه هر فرد محسوب می شود". مشروعیت مقاومت در تحمل ناپذیری اختناق ریشه دارد. اختناقی که می بایست از میان برداشته شود و به جایش حاکمیتی براساس احترام به حقوق افراد جامعه برقرار شود. مقاومت ملی، که مجاهدین خلق نیروی اصلی آن هستند برای این امر مبارزه می کند و رزمندگان سلحشور اشرف بیانگر واقعیت مادی این مبارزه می باشند. یک لحظه زندگی به سیاق پروانه های اشرف در برابر شعله رهائی وطن با ارزشتر از همه زندگانی کرم های حقیری است که در هم می لولند. وجود نیروی مبارز مترقی و مستقل هم آنقدر برای رژیم حاکم خطرناک است که برای هواداران هفت خطش. عدوی تو نیستم من/ انکار توام.