طنزک
آگهی مجانی بالا را که دادم، از نظر بشردوستی پشیمان شدم که یک چیزش کم بود.در بلاعوض دادن دروغی در کار نیست اما یادم رفت که بنویسم « نه برای همه »، چون این هدیه ناقابل فقط برای بعضی از بزرگان و کلید داران این دنیای شیرتو شیر است.بالاخره آنها هم از موجودات دو پا هستند نهایت با ثقل سامعه.عقل من نمی رسد ولی از بعضی عقلا شنیده ام که ناشنوایی آنان از سر مصلحت است.حق با عقلا ست و نه من دراز گوش حاتم صفت.
کر داریم و کر مصلحتی، دیوانه داریم و دیوانه نما مثل بهلول، خل داریم و خل نما مثل مرحوم ملا نصرالدین اجدادیمان، عارف یعنی با معرفت، با فهم و درایت داریم و به قول قدما تجاهل العارفین.اگر عارف و جاهل و خل نیستم ولی می دانم که گوشم را می خواهم به چه مستحقی مفت و مجانی ارزانی کنم گیرم که رنود برایم دم بگیرند که شاعر بی نظیر و یگانه عالم فانی و باقی که فقط احتمال ضعیفی می رود که آیندگان قدر اورا بدانند، خر صاحبان قدرت شده است.مگر روی این کره خاکی محتاج و مستضعفی نیست که می خواهی گوش تیز درازت را به یکی از مستکبران جهان بفروشی؟این قبیل حرف ها توی کت این درازگوش نمی رود چون آنها نمی فهمند که صدای مظلومان و ستمدیدگان به گوش و هوش مستکبران نمی رسد مگر صدا از حلقوم « امام خمینی » و سلسله اش برآمده باشد.دراز گوشم ولی از نوع دوپا و پاکرده در یک کفش.آدم که کر باشد نه به درد وزارت می خورد و نه کاخ نشینی.پس این بخشنده حواسش جمع تر از آن است که چنان جماعتی بر او خرده بگیرند.باید دهان کر مصلحتی را به نوعی آجر کشید.ما که زورمان نمی رسد ولی می توانیم یک لنگه گوش ناقابل بدهیم مگر گوش شنوایی پیدا شود.قدما تا متأخرین فرموده اند که دعوای اول به از صلح آخر.این را گفتم که مبادا میان مجاهدین خلق و هوادارانشان ثقل سامعه یی پیدا بشود و تقاضا کند.مثل هزارپا اگر هزارتا گوش داشتم یکی را به اینان نمی دادم.چرا؟چون اگر میلیاردر گردن کلفت و زورگو و حرف نشنو و سرسخت و خطرناک و دست برقضا تروریست هست، همینانند.
کسانی که می توانند اکثریت پارلمانترهای اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا و شخصیت ها و حقوقدانان جهان را از فرنگ گرفته تا به ممالک عربی و غیرعربی با پرداخت میلیون ها دلار بخرند و بی اعتبار کنند، نمی توانند یک لنگه گوش ناقابل را آنهم در عهد فروش کلیه و امعاء و احشا بخرند؟اگر آیات قـُزام یعنی قـُزمیت در ایران که طفلی ها از سر ریاضت کشی و تقلید از مولا علی، یک حلب پنیر می خرند برای سد جوع یک ماهشان و به عدالت میان خود تقسیم می کنند ؛ بگویند نیازمند و تهیدستیم حق به آن مردان سلیم النفس و بی آزار و عابد و زاهد و زیج نشین می دهم.ولی به کسانی که اسمشان به استناد اسناد طبقه بندی شده محرمانه به لیست سیاه نشسته است نخواهم داد.مضافاً براین کدام مجاهد و هواداری پیدا می شود که کر یا دچار ثقل سامعه باشد؟همه گوش ها و هوش ها تیز و سخت در کار، بطوریکه نه آرام و قرار برای آیات قزمیت گذاشته اند و نه برای سوپر آیات حوزوی کل جهان.
این شاعر بخشنده عالم فانی و باقی و ثانی و ثالث جواب همه را ناز چنگ دارد جز « فرشته ».حاشا و للا که مرا مرد یک گوش تحمل نشاید.با هزار عیب شرعی و غیرشرعیت ساخته ام ولی با این یکی هرگز چون با دوگوش دیدنت، شب ها دچار کابوس می شوم و پناه برخدا اگر که یک گوش هم بشوی.استدلال این حاتم درآن قلب خاتم اثر نکرد.گفتم علم طب به جایی رسیده است که از پی قطع میلیونی اعضا و جوارح دریک بمباردمان، می تواند پولداران را به پیوند اعضا امیدوار کند.چرا مانعی که با هدیه یک گوش به یک کاخ نشین مصلح و دموکرات و عادل و عدالت گستر خدمتی به ابنای بشر نکنم؟جوابم کف دستم بود.به بخشش به قومی رو آورده یی که آنچه کم دارند نه گوش شنواست، بل یک قلب و حس و انصاف و مروت است.و پدران ما و پدر پدران ما به تجربه دریافته اند که نرود میخ آهنین در سنگ.اگر قرار بر خواب است که آنها بی لالایی ما در خوابند و اگر قرار بر بیداری ست که بیدار وضع امثال مالکی و خامنه یی بوده و هستند گیرم که خود را در حال چُرت نشان دهند.کاری نکن که آخر عمری کارمان به جدایی کشانده شود.صدای هزاران هزار بشر ذی نفوذ خودشان به کله شان نمی رود، آنوقت متوقعی که با یک لنگه گوش گرامافونی عهد عتیق تو، دل سنگشان را آب کنی؟می دانستم، از اول هم فهمیدم که باید با یک خل وضع زندگی کنم اما هنوز به شدت خریت تو پی نبرده بودم.
چاره یی نداشتم جز آنکه بروم لابی دوجانبه بشوم یعنی هم از آخور آیات قـُزام شکمی از عزا در آورم هم از سفره وزارتخانه مبارکه حتماً از ما بهتران ! چون اگر قرار بر خر بودن و خرشدن باشد چه بهتر که نه خر عیسا باشی ونه خر ملا نصرالدین.احسن الانتخاب خر مرسدس بنز ضد گلوله شده آیات است و حامیان رندشان.
دیدید که آخر کار، چیزی هم بدهکار شدیم.باید بروم مثل سیاستگزاران آنچنانی آگهی بالا را حاشا کنم.